خیلی دلم گرفته خیلی ناراحتم دارم گریه میکنم
مادرم اصلا تو دوران زاچی به فکرم نبود ولم کرد رفت نه دارویی نه رسیدگی به فکر رفیق بازیاشه یکذره بچه داری یاد نداده
الان دارم از دکتر میام دکتر گفت به علت خشکی شدید تو اوایل زایمانت رودهات خشک شده
تورو به این شام غریبان عزیز برای من حقیر دعا کنید انقد درد دارم مادرشوهرم داره بچه منو جمع می‌کنه

عزیزم ناراحت نباش من مادرم دوساله فوت شده کلا 49سالش بود جون و سالم الان هیچکس رو ندارم خودم و خودمم فقط مادرشوهرم قراره بیاد کمکم ولی کلا به هیچکس تکیه نکن خودت کار خودتو انجام بده سعی کن از همسرت کمک بگیرب

عزیزم بدتر از شما آدم زیاده باز خداروشکر مادر شوهرت بوده خدا بهش سلامتی بده.من که سزارین شدم همه کارای بچه و خودمو خودم تنهایی انجام میدادم آنقدر سختی کشیدم که حتی بخیه هامم باز شد ولی خداروشکر گذشت

مث همیم سلام😌

منم مثل شما دقیق با کلی درد و اینکه شوهرمم اصلا درکم نمیکنه

خدا کمکت کنه عزیزم میدونم ناراحتی حق داری منم مادرم کاری نکزد برام بیشتر منت گذاشت و حتی درک نمیکرد افسرده ام گریه ک میکردم فقط دعوام میکرد و میگفت داری روحیه مو خراب میکنی میخام برم خونه م پیش گل پسرم

یه پودری هست دکتر برا یوبست پسرم داد منم تو حاملگی ازش استفاده کردم یه قاشق غذاخوری تو یه لیوان آب حل میکنی میخوری وقتی حل میشه یکم چربه مثل روغن ولی برا من عجب معجزه کرد

شیاف دردت کمتر میکنه گلم بعد انجیر وقیسی بخور آب میوه طبیعی مایعات زیاد بخور کم کم خوب میشی شیاف حتما بگیر شیاف دیکلوفناک استفاده میکنم دردم کمتر میشه بعد خودتوناراحت نکن بخاطر نینیت باید قوی باشی گلم

خدا مادرشوهرتو حفظ کنه .دکتر درمانشو نگفت؟

تجربه کردم و درکت میکنم

انشالله مشکلت رفع شه اما خواهر منم تنها بودم حتی مادرشوهرش هم نیومد بچمو جمع کنه نگران نباش از تنهایی تنها نیستی خودت به خودت میرسیدی چیزای روان میخوردی الان هم تا میتونی مایعات بخور فلوس بگیر از عطاری استفاده کن

تو این دوران روحیه ادم خیلی حساس میشه
من مادرم کم نزاشت ولی بابام انگار ن انگار بچه ای داره بیخیال
یاد میگیری ک خودت قوی باشی واسه زندگیت

فقط قوی باش تا خودت بتونی تمام کاراتو بکنی

پس منو چی میگی مادرم بین منو خواهرم خیلی فرق گذاشته حسابشو بکن وقتی ک رفتم زایمان کنم بهش زنگ زدم مامان یکم دیگه میرم اتاق بیا باهام بمون گفت من خوابم میاد شوهرت پیشته نیومد بخدا اون لحظه اینقدری شکستم گریه کردم رفتم اتاق عمل دعا کردم بیرون نیام برعکس ب مادر ناتنی شوهرم گ زنگ زدم درجا خودشو رسوند تا سه هی میومد میرفت مادرم اومد هی تیکه مینداخت براچی اومدم خستمه فلان

از خدا میخوام هر روز کمکت کنه دستتو بگیره بلند شی نیاز ب هیچکس نداشته باشی

عزیز دلم😔
ببین حتما مدام سوپ بخور

عزیزم مگه شیر نمیدی به بچت؟همه ی حسات بهش منتقل میشه تو باید یه مامان قوی باشی که بتونی از بچت مراقبت کنی ،میدونم سخته ولی تو میتونی از پسش بربیایی ،داروهاتو ب موقع بخور چیزای مقوی بخور تا بتونی سریع خوب شی

اخی عزیزم بمیرم برات

😭😭😭😭😭خدایا کمکم کن