سلام مامانا
آمدم درد و دل کنم 🥲
تقریبا پناه ۵ ماهو ۲۰ روز داشت باهم رو تخت دراز کشیده بودیم بعد من پاشدم برم درو واسه شوهرم بزنم چند دقیقه وایستادم تا بیاد تو خونه اصلا فکرشو نمیکردم ک بخواد پناه بیدار شع ولی در عرض همین چند دقیقه پشت سر من بیدار شه و غلط بزنه بیاد بیوفته از رو تخت رو سرامیک چیزی کف اتاقم پهن تبود یعنی اون لحظه نمیدونین چ حالی داشتم فقط میزدم تو سر خودم دیوونه شده بودم بعد ما بیمارستان یا دکتر نبردیم گفتن اگر بالا بیاره یا بیحال شه خطرناکه ک خداروشکر هیچ کدومو نداشت و معجزه شده بود ولی من تا یک هفته شبانه روز کارم گریه بود خواب نداشتم فقط به خودم فوش میدادم ک من مادر خوبی نبودم بچم این شکلی شد و تو اون سن کم افتاده از رو تخت
ولی خب همش میگم شاید خدا می‌خواسته بگه ک تو کاره ای نیستی اون منم ک مراقبم اخه من خیلی رو پناه حساس بودم نمیزاشتم کسی نزدیکش بشه خیلی وسواس داشتم هنوزم دارم ولی شاید ده درصد بهتر شده باشم و دارم رو خودم کار میکنم ک بهتر شم
الان دو ماه از اون قضیه میگذره خداروشکر بخیر گذشته ولی بازم بهش فکر میکنم بغض گلومو خفه می‌کنه و میزنم زیر گریه و به خودم فوش میدم چکار کنم اون عذاب وجدان کوفتی ولم کنه 🥲
ولی خب گر نگهدار من آن است می دانم شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد
خدا نگهدار همه نینی کوچولوها باشه 😍

۸ پاسخ

گلی پسر منکه تو کریر بود بعد من کریر رو برداشتم ببرم تو اتاق که ببرمش حموم تا کریر رو بلند کردم نزدیک در شدم بچم از توش با سر اومد پایین یعنی یه جوری ترسیده بودم که حد نداشت بعد اینکه گریه ش تموم شد من زدم زیر گریه تا شب که شوهرم بیاد من همینجوری اشک می‌ریختم تو فک کن این اتفاق مال صب بود من تا شب گریه میکردم
خدارو شکر چیزیش نشد
البته این قضیه مال پارساله خیلی کوچیک بود اون موقع

فقط میتونم بگم بسپرش بخدا .پسر من تازه تاتی میکرد زیر پاش نم دار بود با پس سر خورد زمین و در لحظه از نصف بدن فلج شد دنیا برامون تموم شد چند ساعت وحشتناک را گذروندم و لی از جایی که خدا میخواست عمرش بدنیا باشه با جیغ و گریه که داشت خوابش برد و بعد که بیدار شد انگار نه انگار بچه مشکلی داشته و خداراشکر برگشت و حتی پرستاری که بچمو معاینه کرده بود تعجب کرد ونمتونست بدکتر توضیح بده و خداراشکر از اون زمان بیستسال گذشته و سالم سالم ولی من هر سال بچمو بیمه ابوالفظل کردم و یه مبلغی میزارم کنلر

🥲 منم هر وقت به اینکه نتونستم به بچم خودم شیر بدم فکر میکنم گریم میگیره یا هر جایی راجع به خواص شیر مادر صحبت میشه من بغض گلومو میگیره، عذاب وجدان دارم و دلم به حال بچم میسوزه 🥲 هیچ وقت خودمو نمیبخشم

بزار چهاردست و پا بره
دختر من انگشتش لای در گیر کردم
با سرش افتاد رو کشاب در
الهی من بمیرم
زجه میزد از درد

خودتو ناراحت نکن مامان گل به چهار دست و پا بیوفتن و راه رفتن انقدر سر و کله‌شونو میزنن اینور اونور ریسه میرن از گریه که اون اتفاق یادت میره من با اینکه پا به پای دخترم همه جا میرم ولی به صدم ثانیه بعضی وقتا یه بلایی سر خودش میاره غش میکنه از گریه

عیب نداره مریم این اتفاقا همیشه هست با خودخوری نمیتونیم درستش کنیم فقط حالمون خراب میشه
من همراز از تو کریر چپ شد افتاد رو موزائیک یادت نیست هنوزم یادم میاد حالم بد میشه ولی کاری نمیشه کرد خداروشکر کنیم ک بچه هامون الان سالم ان💕

چقدر شرایط سختی رو تجربه کردی
من یه بار پسر ۱ سالم از تخت افتاد و لبش هم زخم شد با اینکه الان ۶ سالش شده یادم میفته حالم بد میشه
انشاالله خدا همیشه نگهدار بچت باشه.

عزیزم درکت میکنم شادمهرم چار ماهه بود تز رو تختمون افتاد رو موکت 🥲🥲🥲هنوز صحنه غش کردنش از گریه جلوی چشمامه ولی خب سرزنش کردن خودمون فایده نداره به جاش مراقبتمو واقعا بیشتر کردم

سوال های مرتبط

مامان فاطمه سادات ✨️ مامان فاطمه سادات ✨️ ۱۰ ماهگی
سلام
اومدم تجربه م رو راجع به خواب دخترم بگم . امیدوارم بتونم در رفع قسمتی از چالش مامانای مثل خودم مفید باشم ؛
( البته در ۷ ماهگی و چند وقت اخیر )
چند وقتی بود که دخترم تو خوابش به مشکل خورده بود و شب ها هر یک ربع ، نیم ساعت ، تا حداکثر یک ساعت از خواب بیدار می شد و تقاضای شیر می کرد .
اومدم از زمان بیداریش رو چک کردم . تایم بیداریش ثبات نداشت و هر زمان که می خواست از خواب بیدار می شد .
در روز ۳ تا چرت داشت که تایم مشخصی نداشت گاهی.
شب ها هم از ساعت ۹/۵ تا ۱۰/۵ می خوابید .
اول اومدم تایم بیداری صبحش رو درست کردم . ساعت ۹ بیداری زمان بیداری شد .
مرحله ی بعدی ۳ تا چرت روزش رو کردم ۲ تا . با تایم های بیشتر
و در آخر دختر من از بدو تولد تخت کنار مادر داشت . من هر بار شیرش میدادم و میذاشتمش تو تخت . همین انتقالش به تخت خودش و تکون دادنش باعث می شد که از خواب عمیق خارج بشه ؛ چون نسبت به قبل هوشیارتر شده .
تخت کنار مادر رو چند شبی از اتاقمون خارج کردم (و بعد که جواب گرفتم تخت رو فروختم) و دخترم رو روی زمین کنار تخت خودمون خوابوندم (با حفاظت و مراقبت)
شب ها بیدار که می شد می رفتم کنارش دراز می کشیدم ، بدون اینکه زیاد تکونش بدم بهش شیر می دادم و بعد می رفت سر جای خودم می خوابیدم .
به شکل معجزه آسایی خواب شبش بهتر شد .
این کارها به من جواب داد . (البته به لطف و نگاه و هدایت خدا و فقط برای امروز و این لحظه )
شما هم اگه تجربه ای دارید بگید که به همه مون کمک بشه 😊🙏