دیشب سخترین شب زندگیم بود..
ساعت ۱ بود یه لحظه آرتین رو گذاشتم رو کاناپه برم پوشک بیارم،باباش هم پایین تو پارکینگ بود،یه لحظه دیدم یه صدایی اومد و آرتین گریهههه شدید،اومدم دیدم غلت زده افتاده رو سرامیک😭😭😭😭😭چی بگم از اون لحظه..چی گذشت بر من..فقط خودمو میزدم و شوهرمو صدا میکردم…(اینم بگم کاناپه رو باز کردم تخت شده)ولی خوب یه لحظه غفلت کار خودش رو کرد..سریع بردیم بیمارستان ،پزشک کشیک مغز و اعصاب که خداروشکر معاینه کرد یه سری علائم پرسید گف عکس نیاز نیس هیچیش نشده،ولی خب یکم پیشونیش کبود شد…از خدا میخوام هیچکدوم از مامانا اون لحظه و اون حس رو تجربه نکنن
لطفا نگید یه لحظه هست بذارم رو تخت رو‌ کریر هیچی نمیشه..خیلی مواظب کوچولوهامون باشیم…😭❤️

منم هفته پیش متاسفانه خواب بود نذاشتمش رو تخت خودش و گذاشتم رو تخت خودمون ، یه لحظه رفتم اب بخورم و برگردم، بیدار شده بود و دنبالم اومده بود از تخت افتاد ،من فقط صدای گریش رو شنیدم و دویدم سمتش،خداروشکر موکت هست اتاق خوابمون، و خداروشکر سرش به پاتختیا کنار تخت نخورد

علائمی که پرسید چی بود؟؟ پسر منم افتاد

بیشتراحتیاط کن بلاازاین بدترسرش نیاد

پسر منم نصف شب بغلم رو تخت بود یهو صدا اومد و گریه دیدم افتاده از رو تخت
آروم شد خدارو شکر چیزی نشد

عزیزم دست بند پسرت چند گرمه و چند گرفتی؟

سلام بچه جان ماهم دودفعه پرتوغلت ازتخت خیلی سخت بود

خدا را هزار مرتبه شکر ک چیزیش نشد❤️

مطمئن باش همه ما تجربه کردیم قربونت من پناهو بغل کرده بودم یهو خودشو کشید عقب افتاد ی لحظه انگار روح از تنم جدا شد اون گریه میکرد منم گریه میکردم
خداروشکر ب خیر گذشت

سلام خداروشکر بخیرگذشت منم این حسوتجربه کردم