۸ پاسخ

من هم میترسم تنهایی ولی مجبوریم دیگه یه جوری سر میکنم
اگه در و دروازه ات خوب بسته میشه قشنگ همه جا رو ببند و خیالتو راحت کن
بعدش خودتو سرگرم کن زیاد فکر کنی ترست بیشتر میشه
من پارسال زمستان تنها بودم در خونمون خراب قفل نمیشد خیلی میترسیدم احساس می کردم از ترس زیاد رگ های اعصابم منفجر میش ولی الان دیگه نمیترسم

اگه همسایه نزدیک دیوار به دیوار داری نترس راحت بخواب در قفل کن بخواب منم چن باری تنها بودم شب تا صبح نخوابیدم واقعا سخته

منم اوایل ازدواج خواهر شوهر میومد پیشم میخوابید ولی بعد باهام دعوامون شد دیگه شبا تنها میخوابیدم شبای اول همه لامپ و تلویزیون روشن میذاشتم تا ساعت۳ هم بیدار بودم دیگه کم کم عادت کردم درست شد شوهر من ۱ ماه میرفت بندر کار می‌کرد تنها بودم الانم بعضی وقتا شوهرم سر کاره تنهام ولی دیگه نمی‌ترسم سختیش۱ هفته هس دیگه عادت میکنی منم سرویس تو حیاط هس شبی چند بار میرم بیرون دیگه نمیترسم

من تنهامی مونم .درتوقفل کن پشت درسینی بزرگ بذار

عزیزم من از اول زندگیمه که تنهام حتی باردارم بودم تنها بودم شوهرم من نظامیه و من شهر غریبم
یه مدت سخت هست ولی میگذره شب وقتی میخوابی زیر سرت قران بزار و بخواب فکر هیجی نباش
خودت رو سرگرم کن چایی بخور غذا بخور یا به خونت برس که خسته بشی
من همیشه همینکار میکردم از قصد کار انجام میدادم ک خسته بشم

راهش اینه دراتو قفل کنی بعد یه هفته عادت کنی به تنهایی خوابیدن
راهه دیگه ای نداری
منم تو شهر غریب شوهرن یه شب شب کاره یه شب روز
درم قفل نمیکنم با بچه ها میخوابم

چقد این عکس نوشتت حرف امشب منه که حالم همینه
نمیشه شما بری پیش بقیه که تنها نمونی؟

سرویس داخله یا نه

سوال های مرتبط