پیرو تاپیک قبلی چند روز پیش خونه خانواده همسر بودم از لج من بشدت بچمو بوسیدن حتی از دهن منم عکس العمل نشون ندادم بعد با خواهر شوهر صحبت شد گفتم لبت چرا زخمه گفت ها این تبخال زده یهو جوش اوردم گفتم چرا وقتی تبخال زدین بچه رو میبوسید دیگه اجازه ندارین بچمو بوس کنید خیلی خودخواهین که فقط برای دل خودتون میخواین بچه رو ببوسید بهم گفتن بچه رو از خونه بابات ک نیاوردی بچه خودمونه میخوام بگم رتبه بدترین جمله جهان میرسه به همین جمله وقتی با خودم فکر کردم دیدم ۹ ماه توی وجودم بزرگش کردم لحظه ب لحظه با بدترین بارداری بدترین زایمان و خونریزی و عفونتا و باز شدن بخیه هام از وجودم از دندونم از قوت و انرژی بدنم از همه چیزم گذشتم ۲ سال توی بغلم شیرش میدم و لحظه ب لحظه خالی شدن بدنمو میفهمم الان ک وزنم ب لطف شیردهی ب ۴۴ کیلو رسیده الان ک از کمخوابی زیر چشمام گود شده خیلی وقتا انقد اذیتم میکنه ک ۴ عصر متوجه میشم ن صبحانه خوردم ن ناهار واقعا این بچه اوناست و هیچ ربطی ب من نداره کی گفته اخه انقد دلم شکست ک با گریه خوابیدم اولین بار همشونو نفرین کردم اگه خدایی هست و وجود داره کاش صدامو بشنوه لعنت ب من ک جوابشونو ندادم فکر اینکه این بچه اوناست بحدی اذیتم کرد .کلی حرف بهم زدن اینکه شیرت کمه لاغری بچه سیر نمیشه بلد نیستی بچه بزرگ کنی و هزار حرف دیگه اما هیچکدوم از حرفاشون اندازه این درد نداشت

۳ پاسخ

امیدوارم عزیزدلم ممنونم خیلی حالم بهتره

اول اینکه واقعا متاسفم این حجم از نادانی بعضیا باعث شده تو انقدر ناراحت شی
دوم اینکه بشدت کار و رفتاراشون جهان سومی و پیش پا افتاده‌س
تو زیاد خودتو اذیت نکن سعی کن خودتو توو موقعیتهایی قرار ندی ک اونا راحت این حرفارو بهت بگن
بنظرم ک با ی پوزخند از کنارشون بگذر
تمرکزت و بذار رو زندگی و بچه ی خودت
تو نمیدونی توو دل بقیه چیا میگذره
اون لحظه ک دل ترو میشکنن توو دل خودشون چ خبره
تو اول از همه خودتو اولویت قرار بده
وقتی خودت برای خودت ارزش قائل باشی بقیه هم ب ناچار بهت احترام میذارن

میخواستی بگی باشه گ و ه ش م مالم تو 😂

سوال های مرتبط

مامان نور مامان نور ۳ ماهگی
مامان بنیامین😍 مامان بنیامین😍 ۵ ماهگی
من پسرم ک الان ۳ سالشه چون اولین نوه بوده همه توجه ها بهش بوده اما وقتی پسر برادرم ب دنیا اومد همه رفتیم سمت اون متاسفانه حتی خود من بقیه خیلی رو پسر برادرم حساس شدن طوری ک پسرم حسودیش میشد و هرکاری میکرد تا اذیتش کنه و توجه ها رو ب خودش برگردونه من دیدم نه اینطوری نمیشه پسر برادرمو بیخیال شدم و با پسرم حرف زدم و قانعش کردم ک من ب جز تو هیچکسو دوس ندارم حتی وقتی ب پسر داییش نزدیک میشد تا اذیتش کنه زیاد جیغ و داد نمی‌کردم ک حساس نشه زودی جداش میکردم و براش توضیح میدادم ک اون کوچولوعه گناه داره ما نباید اذیتش کنیم امااااا زن داداشم انگار شاه زاییده همینکه پسرم نزدیک بچش میشه دنیا رو سرش میزاره سرش داد میزنه بهش فوش میده میگمش بچته برات عزیزه درست بچه منم برام عزیزه دیگه سرش داد نزن بچس از عمد ک اینکارو نمیکنه مثه آدم باهاش حرف بزن ک دیگه بچتو نزنه میگه نه بابااااا وایسم نگا کنم بچم کتک بخوره؟ میگم باشه بلد نیستی ک بچه تربیت کنی حداقل جلو بچم فوش و حرفای بد نزن منو صدا کن خودم بچمو میبرم این گوشش دره اون گوشش دروازه فقط این نیس که حتی مامانم و بابام و همه اینطورین انگار ک با بچم لج کردن فقط خواهرام آروم و ملایم باهاش حرف میزنن هالا من ی مدت هروقت میخواستم پسرمو بفرستم پیش مامانم اینا ک هم کارامو بکنم هم خودش بازی کنه قبلش بش میگم ک مامانی پسر داییو نزنیا اون داداشته عزیزم اما نتیجه برعکس داده الان اینطوری شده ک هرکی بزنتش هیچی نمیگه فقط میگه داره منو میزنه یعنی ن می‌ره کنار ک کتک نخوره ن از حق خودش دفاع می‌کنه فکر می‌کنه اگه از حق خودش دفاع نکنه و کتک بخوره و هیچی نگه ما دوسش داریم الان موندم چیکار کنم بخدا بعضی وقتا دلم میخواد زار بزنم
مامان نیهان 💕 مامان نیهان 💕 ۴ ماهگی
انقدر حاالم بده خانواده شوهرم خیلی دخالت میکنن ب کارهای من مادرشوهر ندارن زن بابا داره همسرم با ی خواهر شوهر امشب از خونه مامانمینا زنک زد بیازیدزود نیهان ببینیم رفتیم زن باباش برگشته میگ بچه مریض کردی حالا من مادرشم میدونم نیهان مریض نیس تب نداره از اونور خواهرشوهرم چشماش باز نمیشع بجه دخترش ده سالش یذره بچه ب من میگ نیهان مریض شده ها نیهان جاش خیسه از اونور پشت نیهان با روغن زیتون ماساژ میدی اصن زن باباش هچی نگفتم انقدر حالم بده فک میکنم مادر خوبی نیستم برای نیهان ک اینطوری میگن ب من کلاااااا چون واقعا نیهان حالش خوبه میشناسم بچمو کلا میریم خونشون نظر میدن همش ب من ب شوهرم میگم اخه ب زن بابات چ ربطی داره یا میگن گشنس نیهان میگم الان شیر دادم خودم بهش میگ ن دیر شیر میدی بهش اخه دخترم رفلاکس داره دکتر گفته هر دوساعت یا حداقل یک ساعت اینا میگن دیر شیر میدی 😭😭 ب من میگن مامان پلاستیکی ک شیر خودتو نمیدی شیر خشک میدی ب شوخی میگن ولی من واقعا دلم میشکنه خدا دلشونو بشکن

نگاه میکنم نیهان میگم ینی واقعا مادری بلد نیسم ک اونا بذره بچه ب من اینطوری میگن ن
مامان سفید برفی مامان سفید برفی ۶ ماهگی
تجربه مسافرت با بچه سه ماهه
خواستم تجربه مسافرت یک ماهه مون با بچه رو با شما ب اشتراک بزارم ۲۰ اسفند دخترم ۳ ماهه بود ک تصمیم گرفتیم بریم سفر چون من و شوهرم بشدت اهل سفریم و حدودا ۴ ماه بود ک بخاطر بچه جایی نرفته بودیم، اینم بگم همین دخترمون هم پارسال اسفند ماه توی سفر درست شد🤣🤣🤣
خلاصه اینکه واسه سفر با بچه باید تمام وسایلش از جمله لوازم بهداشتی، پتو، پد زیرانداز،پستونک، شیرخشک ، پشه بند کلا همه لوازمش همراهتون باشه، بچه‌ها توی ماشین ک راحت میخوابن دختر من توی هواپیما هم راحت خوابید سر ساعت شیرش و دادم و پوشکش و عوض کردم و هربار شستمش، ما با ماشین رفتیم مشهد هوا خیلی سرد بود لباس گرم برده بودم، بعد رفتیم شیراز با هواپیما، بعدش زاهدان، بعد شمال و از اونجا با ماشین برگشتیم تهران.نکته اساسی اینه ک طبق آب و هوای هر شهر لباس تنش کنین حتما هر دو سه روز حمومش کنین خلاصه اینکه خیلی خوش گذشت دخترم اجتماعی تر و خیلی باهوش تر شده و کارهایی ک میکنه انگار بزرگتر از سنشه چون خیلی چیزا رو تجربه کرد ک بچه های هم سنش هنوز نکردن🥰🥰
مامان رستم دستان مامان رستم دستان ۶ ماهگی
سلام
تازگی پسرم ختنه کردیم یک دختر 2سال و نیم هم دارم
روز بعد ختنه ب شوهرم گفتم بمون کمک بچه اذیت میکنه ،ن تنها نموند بلکه از عصر تا 10 شب رفت سر کارش ،حالا بماند
رفتیم خونه مادرم از اول تا اخر پسرم بغلم ک یادم رفته نماز بخونم انقد ناراحت بود ،دخترمم همش با مادرم و ب شدت هم اذیت میکنه و لجباز و ...ک اخر شب شوهرم اومد بچه نوزاد دادم بغلش ،مامانم گفت دخترت بگیر اعصابم خورد کرد و چقد اذیت کنه و ...
.
امروز از 7 بیدارم نوزاد ک همش گریه ،دخترمم بیدار شده ،صبحانه اش نمیخوره ،پسرمم همش گریه ،دختره هم لجباز اذیت کن ،لب ب غذا نمیزنه،میره شیر اب باز میکنه ول میکنه میاد همه چی بهم میریزه ،یعنی یک رو اعصابی ک ته نداره...
حالا یک زنگ زدم با مامانم حرف بزنم ،صدای گریه دخترم شنیده ،شروع کرده ب نصیحت ک چرا ارومش نمیکنی ببرش تو حیاط اب بزار جلوش ،برو دنبالش غذا بده
یعنی یک ذره فهم نداره ،حالا دیشب خونش بودم دیده وضعیتم ...
انقد بغض گلوم گرفته بود نمیتونستم حرف بزنم فقط گفتم کسی ک نمیفهمه هیچی نمیفهه...
برگشته میگه بی ادب با منی ،حرفت بگو کار دارم
منم قطع کردم ....یعنی یک ادم تو زندگیم ندارم ک درکم کنه😭😭