سلام نشونه افسردگی بعد زایمان چیه ؟؟؟

شوهرای شما هم مثل شوهر منه توجه زیادی نداره در حد معمولی ولی ادم بعد زایمان خیلی به توجه نیاز داره دلم میخواد بیشتر از قبل کنارم باشه ولی نیست شاید بلد نیست نمیدونم ولی بهش هم ک میگم باز همنجوریع 🥲 فک کنم افسردگی گرفتم دلم میخواد گریه کنم ولی اشکمم نمیاد 😖

به این راحتی نمیشه گفت افسردگی داریم

من خودم بعضی روزا خیلی عصبی ام و حالم بده و گریه میکنم یکم که به خودم میرسم و چیزای مقوی میخورم حالم بهتر میشه
ضعف جسمی باعث ضعف روحیمون میشه

هر وقت گریه می‌کنم خودش بیشتر ناراحت میشه دق می‌کنه میگه دوست ندارم گریتو ببینم 🥲🥲🥲🥲🫶🏻🫶🏻🫶🏻🫶🏻

از وقتی زایمان کردم همسرم کنارم بود می‌گفت نه یه وقت فکر کنی من دخترمو بیشتر دوست دارم 🙃🙃🙃 😘😘😘 می‌گفت اول تو رو بیشتر دوست دارم .. می‌گفت اولویت اولم خانوممه 🙃💚 بعد دخترمه

خودش میره برام غذا درست می‌کنه میگه تو حوصله نداری این روزا بیخوابی کشیدی نمی‌خوام غذا درست کنی میگه خودم درست میکنم.. میگه باید حتما چیزای مقوی بخوری ... خیلی‌ داره کمکم میکنه نمیزاره من اذیت بشم

نه خداراشکر همسر من همیشه کنارمه وقتی میبینه من حوصله ندارم یا خسته ام میاد بغلم می‌کنه باهام حرف میزنه که آروم بشم بعد بهم میگه چی می‌خوای برم مغازه برات خرید کنم 🥲🫠🙃🫶🏻🌸💚

من اولش حال روحی خوبی نداشتم همش گریه میکردم حتی ب جای رسیده بودم از تیامم بدم میومد مدام فکر جدا شدن از شوهرم بودم از زمین زمان گله داشتم از همه ناراحت بودم با همه دعوا میکردم کم کم اطرافیان بخصوص خاهرام کمکم کردن بهتر شدم الان فقط عصبیم🥲

به نظر من شوهر خیلی مهمه تو حال خوب ادم ولی نمی فهمن که اینو می دونن می بینن ولی حال ندارن کاری کنن😔

منم دقیقا مث توام این پیام تورو ک خوندم اشکام یهو ریخت 💔🥲

منم اینطوری بودم شوهرمم همین طور توجه نمیکرد بهم خیلی گریه میکردم فقط میتونم بکم خودتو مشغول کن ❤🥺

هر چقدرم توضیح میدی یادشون میره فک میکنن همه چی خوبه و توجهشون کافی

ببین افسردگی خیلی بده خیلی اینی که تو میگی افسردگی نیست
ببین خون ریزی عادی بعد زایمان خب من میرفتم سرویس میومدم بیرون میگفتم واییی من ازم خون می‌ره و کلی گریه میکردم
یا پسرمو گذاشته بودم کنارم زار میزدم میگفتم من اینو نمیخوام من دیگ نمیتونم برم بیرون من می‌خوام با دوستام برم دور بزنم با این نمیشه
برگشتم خونه خودمم وقتایی که شوهرم خونه نبود گریه میکردم تا وقتی برمیگشت
اصلا مامانم زنگ میزد می‌گفت خوبی گریه میکردم
یعنی خودمو تو آینه نگاه میکردم نمی‌شناختم 😢😢😢🙁برنگرده دیگ اون روزا

شوهر منکه تو بارداری اولم و بعد زایمانم تا همین الان خیلی هوای منو پسرمون داره کمکم میکرد و میکنه
انشالله واسه دخترمم همونقدر کمک حالم باشه.
خودش ک میگه از سرکار میاد مسئولیت دوتا بچه ها باخودم تو استراحت کن

من و شوهرم از هم دوریم
دوتامون عصبی و دیوونه شدیم😂😂

عزیزم اولشه بزار دخترت بزرگ شه تو دیگه فراموش میشی جاتو کامل میگیره😁

از بهم خوردن هورموناست ب منم ی چی میگن گریه میکنم با کوچیک ترین چیز

وای من شوهر من که نمیومد پیش من و دخترم بخوابه دق میکردم ترس برمی‌داشت منو😐