۳ پاسخ

بقیشم بزار دیگ😃😃😃

بهم درخواست میدی میخوام داستانت بخونم

😉😉😉

سوال های مرتبط

صدیقه صدیقه قصد بارداری
تجربه عکس رنگی رحم
کلی وسایل (آمپول و شیاف، گاز استریل، و....) از داروخانه گرفتم بعد گفتن یدونه شیاف مقعدی استفاده کن بعد 5 دقیقه رفتم لباسامو درآوردم دراز کشیدم دستگاه رادلوژی همون عکس برداری رو روی رحمم گذاشتن بعد دکتر با دستگاه معاینه باز کرد بعد با بتادین دهانه رحم رو استریل کرد یکم سوزش داشتم بعد دو دقیقه به سوزن وارد رحمم کردن که مثل نشگون گرفتن بود بعد آمپول اول رو که تزریق کردن یکم درد داشت رفتن بیرون عکس انداخت بعد دکر اومد نگو آمپول دوم مونده اونو زد داد زدم یا ابولفضل خیلی درد کرد همش صلوات فرستادم که زود تموم بشه کلا ده دقیقه طول نکشید ولی آخرش درد داشت قابل تحمل بود دکتر گفت لوله هات باز هستن رحمتم خوبه بد نیس بعد که از تخت اومدم پایین فشارم افتاد سرگیجه گرفتم زودی مامانم یه دو تا بيسکوئيت گذاشت دهنم آب داد من به خودم اومدم
الان بعد یکی دو ساعت باز درد دارم ولی رگه ای هست گاها نفسم بالا نمیاد باز شیاف استفاده کردم
دیگه ببینیم بقیشو خدا چه میخواد
پرنسس پرنسس قصد بارداری
📍 تا حالا شنیدید که می‌گن: «قدم نو رسیده مبارک»؟
دیشب من واقعاً قدمِ مبارک یه نوزاد رو دیدم.

توی یکی از بیمارستان‌های زنان و زایمان تهران، وقتی یه مادر تو اتاق عمل داشت سزارین می‌شد، یه موشک به سمت بیمارستان اومد. موشکی که احتمالاً ساخته‌ی شرکت‌های تسلیحاتی اسرائیلی مثل آی‌ام‌آی یا رافائل بود.
همون موشک‌های دقیقی که به قول خودشون فقط «اهداف نظامی» رو می‌زنن و قراره برای ما ایرانی‌ها «دموکراسی و صلح» بیارن!

اما این یکی، درست وقتی به بیمارستان برخورد کرد، منفجر نشد.

موشک، توی آسمون سر خورد، به هدف خورد... ولی نترکید.
و این یعنی نه فقط جون اون مادر و نوزادش نجات پیدا کرد، بلکه جون 60–70 تا مریض دیگه هم حفظ شد.

بیمارستان رو تخلیه کرده بودن و مریض‌ها رو برده بودن تو محوطه‌ی باز بیرونی.
مادر، تازه چشماش رو باز کرده بود؛ با تعجب خودش رو زیر یه درخت وسط پارک دید، نه زیر سقف اتاق عمل.
بی‌قرار بچه‌اش بود، و نمی‌دونست چه اتفاقی افتاده.
پرستارها که نوزاد رو آوردن و نشونش دادن، یه نفس عمیق و آروم کشید...

پ.ن:
برای آدمی مثل من، با ایمانی که بیشتر وقت‌ها لنگ می‌زنه، خدا توی همین لحظه‌ها راحت‌تر پیدا می‌شه تا توی کتاب‌های قطور دعا.
من خدایی رو می‌شناسم که، با وجود هزار و یک کنترل کیفیت توی صنایع نظامی رژیم، باز هم کاری می‌کنه که یه موشک عمل نکنه... فقط برای اینکه یه بچه به دنیا بیاد.

این روزها، خدا رو خیلی بیشتر از قبل حس می‌کنم./ روح الله خسروی نژاد