چه قدر قشنگ و دقیق حال منو توصیف کردی
منم سر کار میرم و یه دختر پسر 2قلو دارم شوهرمم 7روز هست 7روز نیست
عزیزم درکت میکنم منم یبار داد زدم و گوش بچه رو کشیدم ولی باز بخودم اومدم گفتم عقل من از لیام و لبخند کمتر هس که بخام با بچه سر به سر بذارم
دارم میرم سرکار برا کی زحمت میکشم برا بچههام و زندگیم پس اول سلامت روانیشون مهمه برام
بچه هامو از تمام آدمهای دورم بیشتر دوست دارم و مهمترینن برام بقیع پی کار خودشونن
وسایل مهم و خطرناک رو از پایین برداشتم در کابینت رو قفل نکردم بچه ها رو منع نمیکنم چون بدتر میکنن و بیشتر تمایل دارن برن سمت وسایل
دیگه سعی میکنم خیلی نسبت به وسایلا بیخیال باشم
موقع غذا خوردن یه پارچه 12متری پهن میکنم که بریزن و بپاشن
لباساشون که اصلا مهم نیس روزی 10دست عوض میکنم و صورت و دستشونو میشورم
یه واتر مت خریدم همین استخر های آب توو حیاط میبرم پر آب میکنم بچه ها میرن داخلش تا1ساعت کیف میکنن بعد حمومشون میکنم
همیشه هم با حرص خوردن ولی صبوری میکنم
آهنگ میذارم
گوشیمو نمیدم دستشون ولی وصل میکنم به تلویزیون براشون فیلمهای خودشون رو پخش میکنم
میره سمت یه وسیله ای که روش حساسی نگو نه نکن
حواسش رو جایی دیگه پرت کن برمیگرده
اسباب بازیهاشون جمع کن چند روز دوباره در بیاری براشون جذاب میشه
برا کابینت هات قفل کابینت بگیر برا یخچال و و لباسشویی و ظرفشوبی همرو قفل کابینت بزن
پسر منم همینطوره کاملا هم از اول تا الام تنهابودم منم واقعا این روزا حس به ته خط رسیدنو دارم همون وسط افکارم دلم بازم به حال بچم میسوزه چون داره بچگی میکنه ولی من بخاطر بقیه دارم کم طاقتی میکنم و سر اون خالی میکنم نه اون تقصیری داره نه من ولی کاریم نمیشه کرد فقط صبوری
شاغل هستین؟
یادمه یه بار یه تاپیک گذاشته بودی که چرا مادرا ناله میکنند و سرزنش کرده بودی ؛ الان حال اون مادرا رو درک میکنی چون تازه متوجه میشی چی میکشند ؛ و اینکه تمام چیزایی که گفتی رو دخترم جز به جز انجام میده حتی اون بیدار شدن شبو ؛ تازه روش شیر خوردنشم ازار دهنده است وایسادنی شیر میخوره هی میزنه به قفسه سینه آدم درد مگیره🥴 من گاهی از کوره درمیرم داد میزنم اما تمام سعیمو میکنم دست بلند نکنم ؛ ماها که همسرامون همش سرکارن و کسی نیست یه ساعت نگه داره واقعا در عذابیم و چاره ای نیست جز تحمل
بخدا انگار من این متنو نوشتم
امروز رسما 4 دفعه از دستش رد دادم هی خودمو کنترل کردم ولی نشد😭 جیغ زدم سرش داد زدم
آخر سر خودم نشستم دلم میخواست تو سکوت گریه میکردم به حال خودم
الان میگم خدا منو لعنتم کنه
فقط التماس میکنم به شوهرم ک خیلی مراقبت کنه تا این وسط بدبخت تر نشم
منم همه اینایی که گفتی تجربه کردم و ری اکشن منم حقیقتا همین بودم منم نمیتونستم خودمو کنترل کنم
ولی میتونم بهت امید خیلی زود میگذره این مرحله در ماشین ظرفشویی و لباسشویی رو چسب بزن قفل کابینت بگیر
هم کنجکاوی کوچولوت نسبت به خونه کمتر میشه هم شما به شرایط جدیدت عادت میکنی
یه مرحله خیلی مهم برای خودت پذیرشه!
عزیزم کاملا درکت میکنم واقعا سخته
ولی بیا ی کاری بکن
ی مدتی بی خیال کار خونه بشو کم کم جمع کن برنامه بنویس مثلا امروز فقط دستشویی
خودتو عذاب نده
بعدش بچه ات اولویت بذار اون توی این دنیا ناشناخته فقط تورو میشناسه پس کنارش باش
بذار لذت ببر خونه جمع میشه کار همیشه هست ولی ما فقط یکبار فرصت داریم دستهای کوچولوش بگیریم
ی روزی برسه اصلا دیگه نیاد پیشت بشینه بغلت نیاد دیگه بحرفتم گوش نده
پسر منم دقیقا همین کارایی ک گفتی رو انجام میده
اصلا نمیتونم پامو بذارم توی اشپزخونه
میاد از پاهام ایزون میشه و گریه که بغلش کنم،
منم خیلی خسته میشم اما خب شما چون شاغل هم هستی مسلما خستگیت بیشتره.
اما خب بچه هم گناه داره
تمام این کارهاش طبیعیه
تازه داره دنیا و محتویاتش رو میشناسه
دلش میخواد همه جارو کشف کنه ببینه دست بزنه.
در طول روز قهوه مصرف کن یکی دو بار
حداقل واسه چندساعت خواب آلود و خسته نیستی
منکه بدون قهوه اصلا دووم نمیارم
چقدر من بودی
منم همینم تازه با دوتا
منم شرایط شما رو داشتم تو خونه کار میکردم، سعی میکردم از زمان خواب ظهرش استفاده کنم و کارامو انجام بدم ولی انقدر این زمان کم بود که تا گرم کار میشدم بیدار میشد تا دو سال و نیم که گذاشتمش مهد خیلی روزهای سختی رو گذروندم.
اول اینکه کابینتهای پایین رو خالی از وسایل خطرناک کن یا با چسبی چیزی درشو محکم کن که نتونه باز کنه
ماشینلباسشویی و ظرفشویی رو از برق بکش و بیخیالشون شو با خودت بگو فوقش خراب میشه.
بیخیال نظافت و تمیزی خونه شو، خونه رو امن کن و مواظبش باش بچهها از دو سال و نیم به بعد کمکم متوجه حرفات میشن اونم نه خیلی خوب.
و درنهایت از یکی کمک بگیر اینطوری از پا میفتی
ولی من
من پسرم خونمون خیلی راحته
ولی میریم جایی پدرمو درمیاره
نه ماهم همینیم . در کابینتارو چسب بزن .قفل کودک ماشین ظرفشویی و لباسشویی رو بزن تا قفل بشه .کار خونه رو هم بیخیال شو به جاش با بچه وقت بگذرون .ماهممون همدردیم .ولی یر بچه ای که نمیفهمه داد نکش .به جاش سرش رو با یه چیز جایگزین گرم کن . شبا خوب سیرش کن پوشکشو عوض کن از همه لحاظ چکش کن شابد کمتر بیدار بشه
والا ک میفهمم
یکی تو خونه عین فراز دارم
دیوونم کرده
تا میرم پای گاز چیزی درست کنم گریه گریه ک بغل کن منو
در حال ک باز میشه میخاد خودشو بندازه بیرون قفل میکنم جیغ جیغ گریه
روان نمونده برام
منم جیغ میزنم سرش
چون خعلی کم میارم دیگ
خسته ای نیاز به کمک داری همسر یا مامانتون نیستن ؟
اگه میتونی هفته ای یکبار برای خودت وقت بزار ناهاری با دوست ارایشگاهی تفریحی بدون نینی
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.