سلام
تجربه واکسن ۱۸ماهگی
۱۴۰۴/۰۴/۱۶ با ۳روز تاخیر رفتیم برای واکسن،قبلش بهش استامینوفن ندادم ،کلی باهاش خرف زدم و براش توضیح دادم و حتی ب دستو پاش اشاره کردمو گفتم اینجاهارو قراره آمپول بزنیم،موقع زدن واکسن فقط گریه کرد ،توراه برگشت به خونه توماشین خوابید تا رسیدیم خونه،بیدارشد بهش استامینوفن دادم و بعدش کلی بازی کرد،حدود ۳ساعت بعدش درد پاش شروع شدو کلی گریه کرد خوابوندمش و توی خواب کمپرس سرد گذاشتم(وقتی بیدارن نمیزارن کمپرس سرد یا گرم بزاری فقط تو خواب )از خواب بیدارشد بازم درد داشت کلی بغلش کردیم و اسباب بازیاشو ریختیم جلوش تا نخواد بلندشه,اما با اینکه پاش درد داشت بلندمیشد راه میرفت و هر ازگاهی یه گریه ای هم میکرد،خداروشکر تب نداشت ولی قطره مرتب میدادم بهش،فردا عصرش بعد ازاینکه از خواب بیدارشد دیدم بدنش کهیر زده پر از دونه های قرمز،دست ها و پشت پاها و باسنش،سریع بردمش حمام ونوبت دکتر گرفتم،تا بخواد نوبتمون بشه خداروشکر کهیرا کم شد و کلا رفت،و خداروشکر از اول راه رفت بخاطر همین درد نموند توپاش،خواستم تجربمو بگم که نترسید سخت نیست زود میگذره،من خودم الکی کلی استرس داشتم

۲ پاسخ

🥺🥺ما هم ۲۵ ام این ماه واکسن ۱۸ماهگی داریم ولی خب دخترم از این ویروس ها گرفته ۸روزه که مریضه، خیلی ویروس بدی بود، سینوزیتش کلا عفونت کرده بود، هنوزم سینش عفونت داره و شربت میدم، کلی این ماه درد کشیده، حالا بخار عفونت ادراریش هم بردیم عکس هسته ای، نمیدونم دیگ واکسن رو کجای دلم بذارم😩😩😩

اخه به من گفت تا سه روز حمام نبرم

سوال های مرتبط

مامان 🌙ماهلین مامان 🌙ماهلین ۱ سالگی
خداروشکر که کابوس واکسن 18 ماهگیم تموم شد😮‍💨
برا خودم غولی ساخته بودم از این واکسن و فکر میکردم چه قدر قراره دخترم اذیت بشه🥺 امااا خداروشکر که اینجور نبود و خیلی راحتتر از چیزی بود که فکرشو میکردم
تجربمو میگم شاااید به دردتون بخوره 😜
اول اینکه به محض اینکه واکسن زدن بهش استامینوفن دادم اینم بگم که موقع واکسن زدن خیلی گریه کرد وخیلی زود هم ساکت شد بعدشم برای اینکه سرگرم بشه با همسرم رفت پیاده روی و راه رفت بعدازظهرشم خودم بردمش بیرون و راه رفت شاید برا همین بود که پاش خیلی درد نگرفت هر چهارساعت هم دوبرابر وزنش بهش استامینوفن میدادم خداروشکرر که تب زیادیم نکرد در حد گرم شدن بدنش بود که با همون قطره کنترل میشد تو این مدت یکم پادرد داشت در حدی نبودکه نتونه راه بره و یکمم بی حال بود پروسه این تب و درد یک روز و نصفی توی کشید ☺️
(اینارو گفتم برای مامانایی که مثل من نگران این واکسنن نگران نباشین انشاالله که برای کوچولوی شماهم راحت میگذره😉)
مامان توت فرنگیم🍓 مامان توت فرنگیم🍓 ۱ سالگی
تجربه واکسن ۱۸ماهگی
آنقدر تعریفای بد از واکسن ۱۸ماهگی شنیده بودم از یکماه جلوتر غصه میخوردم چون دختر من حتی راه نمیره اخه شنیده بودم تو اون دوره ک واکسن زده راه بره خیلی خوبه براش. ..
واکسن دخترمو ک زدیم خیلییی گریه کرد ولی خب کلا تو بهداشت گریه کرد بعد با شیرین عسل سرشو گرم کردم آوردمش خونه هم استامینوفن ندادم ک سرحال باشه و چهاردست و پا بره خداروشکر انرژی خوبی داشت بازی کرد غذا هم یکم خورد خوابید بعد دوسه ساعت تو خواب نق میزد دیدم داره داغ میشه استامینوفن دادم خوابید بیدار ک شد عالی بود بازی می‌کرد و اذیت نمیکرد موقع خواب دیدم داغ شد بازم بهش اینا دادم تب نکنه و تا صب چک میکردم داغ نشه خداروشکر نمی‌شد و صبح یذره داغ شد بهش استا دادم
من معمولا تا داغ نشه بهش استامینوفن نمیدم چون بدنش عادت میکنه و بی حالش میکنه ولی چهار چشمی مراقبم ک تب نکنه
خلاصه الان دوروزه و واسه ما ک واکسن سنگینی نبود خداروشکر اصلا اذیت نشدیم
کلا دختر من سر واکسناش زیاد اذیت نمیشه تنها واکسنی ک اذیت کرد واکسن ۴ماهگی بود ک فقط درد داشت و تبشم قابل کنترل بود
مامان مهدیار مامان مهدیار ۱ سالگی
سلام به همتون
خواستم تجربه واکسن 18ماهگی مهدیار رو بگم
روز سه شنبه ساعت 11مهدیار و حاضر کردم بهش یکم ایبوپروفن دادم (به استامینوفن حساسیت داره) و رفتیم بهداشت از اول تا آخر که برگشتیم کلا گریه میکرد به خاطر این که از بهداشت می‌ترسه بعد اومدیم خونه باهاش کلی بازی کردیم تا پاهاش میگیره بعد خسته شد و خوابید بعد نیم ساعت از خواب بیدار شد و شروع کرد به گریه به خاطر پاش همون موقع بچه های خواهرم اومدن خونمون و چون خیلی بهشون وابسته شده خوشحال شد و درد پاشو یادش رفت همون‌طور که پاش لنگ میزد باهاشون می‌رقصید و بازی میکرد خلاصه کلی تحرک داشت تا شب که یکم بهونه گیری میکرد بعد جای آمپول و ایبوپروفن زدم ب بعد آروم شد و سر موقع هم بهش ایبوپروفن میدادم که تب نکنه یه کم سرش داغ میشد ولی با یه بار شستن صورت خوب میشد آخر شب هم که خوابید اما تا میخواست به طرف چپ علت بزنه پاش درد می‌گرفت م دوباره به طرف راست بر میگشت منم که تقریباً از ترس این که تب نکنه تا صبح بیدار بودم صبح هم که از خواب بیدار شد شروع کرد به راه رفتن و بازی کردن خودمم باهاش شریک میشدم تو بازی تا بهونه نگیره نزدیک ظهر هم با باباش بردیمش با ماشین دورش دادیم و اومدیم خونه همه چی خوب بود تا اینکه شب برق قطع شد مهدیار هم که بشدت از تاریکی متنفره و غر میزنه به خاطر همین نزدیکی خونمون مراسم شبیه خوانی بود رفتیم اونجا بعد با بچه ها کلی بازی و بدوبدو کرد تا خسته شدو خوابش برد تا الآنم که خوابه و خدارو شکر مشکلی ندارن
در کل مرحله سختی نبود واسه مهدیار امیدوارم واسه همه ی بچه ها آسون بگذره
۱۴۰۴/۵/۱۵
مامان نورا خانم مامان نورا خانم ۱ سالگی
تجربه واکسن۱۸ماهگی
دیروز ساعت ۹:۳۰بود رفتم مرکز بهداشت و واکسن نورا رو زدم واکسن که زدم همونجا بهش استامینوفن دادم باهم پیاده رفتیم براش بستنی خریدم و آبنبات چوبی.نزدیک به چهل دقیقه پیاده روی کردیم باهم رفتیم خونه تا ساعت یک بازی کردی بعد نورا خواب رفت چهل دقیقه ای خواب بود وقتی بیدارشد شروع کرد گریه کردن تمیتونست راه بره خیلی گریه میکرد که من ترسیدم و اومدم پیام گذاشتم و سوال پرسیدم که تا کی این درد ادامه داره و.....
حدودا ساعاتای سه یا چهار بود دیدم یهو بلندشد راه افتاد اولش یکم گریه کرد اما راه افتاد و شروع کرد با بچه خواهر بازی کردن شب هم یه سر بردمش خانه بازی اونجا هم بازی کرد ساعتی نه ونیم شب یهو تبش رفت بالا که با شیاف کنترل کردن هر چهار ساعت یکبار پارکید دادمش فقط یبار بروفن و شیافش کردم امروز دیگه قشنگ داره بدی می‌کنه مثل روزای دیگه الان ۲۶ساعت از واکسنش گذشته و هیچ بهونه گیری یا دردی ندارن فقط یکم بدنش داغه ن خیلی زیاد