امشب رفتیم خونه مادرشوهرم بعد دخترم با ذوق میرفت بغلش ولی همچین که بغلش میکرذ بغض میکرد میفتاد گریه نمیدونم چش بود گفتم شاید بوی خاصی میدی نمیدونم واقعا از چی بود یادمه پسرمم یه تایمی اینجور بود باهاش تا میدیدش بغض میکرد، خلاصه سر شام بودیم بغلش کرد بردش پبش سینک یهو آب رو ک بست بچه زد زیر گریه کبوووود شد بغلش کردم اومدم ببرمش بیرون یهو سرش افتاد رو سینم نگا کردم دیدم صورتش کبوده قشنگ از حال رفت بچم😭😭 خودم انقد وحشت کردم یخ کرده بودم دادمش شوهرم تا آروم شد ولی الانم ک اومدیم خونه هی بیقراری میکنه یهو میزنه زیر گریه نمیدونم چشه واقعا

شاید ترسیده از چیزی

دختر منم با مادرشوهرم اینجوریه اصلا بغلش نمیره بااینکه کامل میشناستش ولی خب اصلا بغلش نمیره برعکس عاشق پدرشوهرم حتی به باباش ترجیحش میده

بعضی آدم‌ها انرژی منفی دارن که بچه ها خوب احساس میکنن پیش اون آدم‌ها که میرن گریه میکنن
دختر منم نگاهش که میفته به زن بابام یه حالتی نگاهش میکنه ‌و میزنه به گریه تا از خونه بیرون نیاریمش ول کن نیست دختر اولیمم همینجوری بود بعد جالبیش اینجاس بچه ابجیمم همینجوریه 😐

الان دخترم من دقیقا تو دورانه گریه میکنه یهو بغل کس دیگه میره ولی ن همیشع مثلا بغل ماست طرف بازی کنه میخنده ولی بغلش بره واویلاا

شاید انرژی منفی داره🥴

🙄🙄🙄صورتش چش شده بود