وای امشب خونه مادرشوهرم بودیم بعد پدرشوهرم چون مغازه دارن دیر میاد خونه ساعتای ۱۱ و نیم اومد دلوین قبلش میخندید بازی میکرد شیطونی میکرد ولی تا پدر شوهرم اومد خواست بغلش کنه انقد ترسید ، بغلم گرفتمش اوردم یکم دوور تر تا سکم از دور عادی بشه براش ، بعدش خواست دوباره دلوینو بغل کنه انقد بچه ام بد ترسید زد زیر گریه با ترس ، زود بغلش کردم برپمش توی اتاق ارومش کردم ، دیگه حاضر شدیم اومدیم خونه ...

ولی برا اپلین بار بود دلوین انقد بد ترسید ، اخه بغل همه میره حتی فامیلای خودم ک دیر ب دیر میبینیمشون ولی پدرشوهرمم هفته ای یکبار یکی دوساعتی میبینیمش ولی خیلی عجیب بود بد ترسید....

ریش داره

شاید انرژیش منفی بوده پدرشوهرت.بچهاپاک ومعصومن اینچیزا زودتر ازمنو شماحس میکنن

لباسش تیره بود؟

غریبی میکنه دیگه .

عجیب نیست ازین ماه دیگه کم کم غریبی میکنه اما زیاد عکس العمل نشون نده فقط یکی از راه اومد اگه مستقیم بیاد سمتش میترسه ولی اگه اول یکم ببینه بعد بدی بغلش نمیترسه اما باز اگه طرف حرف بزنه ممکنه باز غریبی کنه‌...درهرحال سعی کن ریلکس باشی تو اینطور مواقع هرزمان طرف خودش گفت بیا بگیر برو بگیر وگرنه خیلی ریلکس باش بزار اول بچه خوب آشنایی پیدا کنه و ببینه دیگه دیدی شدید شد سریع همونجا تو بغل طرف سعی کن آرومش کنی

شاید خستس واسه اون ایجور رفتارکرده