بعد از اخرین تاپیکی ک براتون گذاشتم تصمیم گرفتم یه جشن خیلی خیلی کوچیک سه نفره واسه معذرت خواهی از همسرم بگیرم که از دلش در بیارم،خونرو گردگیری کردم، جارو برقی کشیدم،ناهار فردامو درست کردم،دستشویی شستم، ظرفشوییو شستم و خونرو جمع و جور کردم، بعدش با پسری رفتیم کیک و شیرینی خامه ای گرفتیم، اومدیم خونه لباسامم دراوردم یهو یادم افتاد واااییی گل نخریدم سریع از اسنپ سفارش دادم زده بود 25 دقیقه ای میرسه تو این فاصله سریع با عماد رفتیم حموم اول خودمو شستم بعد عمادو همین ک درومدیم گوشیم زنگ خورد یارو اومده بود دم در گفتم بیاد بالا خلاصه اومدو تحویل گرفتمو سریع یه میز خوشگل چیدمو بعدش چیتان پیتان کردم منتظر شدم تا همسر تشریف بیاره،بعد ک زنگ خونرو زد برقارو خاموش کردمو با عماد پشت در وایستادیم تا شوهرم بیاد تو بعدش ک اومد اول میزو ندید چون پشتش بود بعد برگشت نگاه کردو گفت تولد کیه؟ 😂😂😂بعد دگ نشستیم خوردیمو جمع کردم، شستم، عمادو خوابوندم بعد با همسری رفتیم تو اتاق بغل هم تو اینستا کلیپ دیدیم... 🤣🤣🤣

تصویر
۱۶ پاسخ

انقد بدم میاد همه دنبال رابطه ان
بابا طرف میز چیده از دل شوهرش دربیاره
همه دنبال اینن طرف داده یا نداده به شما چه آخه اه

چه قشنگ 🥰🥰🥰

به به چه زیبا 😍عشقتون پایدار

انشالله همیشه خوب و خوش باشین

منم دلم خاست همچین میزی درست کنم چققق رمانتیک 🥺😍💋 ب پای هم فسیل شید

حالا اگه من بودم منتظر بودم اون عذر خواهی کنه البته من کارای تو رو هم نمیکنم به شدت میدونم چه شرایطی چه تصمیمی بگیرم چه کاری بوده کردی اخه چرا جلوی خندتو نگه نداشتی 🤣🤣چقدر خوب کاری ان شاالله همیشه دلتون شاد باشه مه بانو جان و همسر جانم بیشتر قدرت رو بدونه با کار امشبت کمتر زنی غرورش رو زیر پا میزاره چقدر خوب که سلامت رابطه برات مهم بوده 👏👏👏👏

ماشالله خانم کدبانو

قربونت برم چشم بد همیشه ازتون دور باشه الهی آمین 💖

ایشالله همیشه کنار هم خوب و خوش باشین♥️😍

آقا من زن میخواممممم😮‍💨😮‍💨

والا عجب میزی
دیگه از فردا قهر نکنه خوبه😂😂😂

اصل ماجرا پس چیشد بعد از این همه چیتان و پیتان 😂

آقا قبول نیست آخرش رو چرا سانسور کردی 😡😡😂😂😂

الهی که همیشه دلتون خوش و تنتون سلامت باشه

ای جانم پایدار باشید
چ‌ گل خوشگلی چحور از اسنپ سفارش دادیم

یه حالی هم میدادی بانو🤣❤️ دستت طلا خسته هم نباشی❤️

بعدش 😁
انشالله همیشه خوش باشین

سوال های مرتبط

مامان حلما🫀 مامان حلما🫀 ۱۴ ماهگی
مامانا تروخدا جواب بدید خیلللللللللی استرس دارم
دیروز صبح که حلمارو بردیم فلوراید زدن دندوناش تا از پوسیدگی بیشتر جلوگیری کنه. گفته بود یک ساعت هیچی نخوره بعد یک ساعت آب و شیر میشه داد منم این کارو کردم. بعد شبش رفتیم شام مهمونی اونجام حلما خیلی چیزا خورد بعد با برادر زادم بازی میکرد افتاد سرش خورد روی یه فرش نازک زیرش سرامیک خیلی بد صدا داد. یکم گریه کرد سریع آروم شد. هیچ کبودی یا ورمی رو سرش نبود بعدشم بازی کرد. بعد یکی دوساعت برگشتیم خونه توماشین شیر خورد(مثل همیشه چون همیشه تو ماشین شیر میخوره)رسیدیم توخونه بالا آورد . استفراغش پنیری بود. منم یادم نبود سرش خورده گفتم شاید چون زیادخورده ازاونه. امروز از صبح بیدار شده ی بار داشتیم میرفتیم بیرون شیر خورد بالا آورد بعدش اونم پنیری بود، بعد دوباره بعد از ظهر حدود ساعت ۶ از خواب بیدار شد شیر خورد بازم پنیری بالا آورد. الانم دوباره شیر خورد بعدش پنیری بالا آورد. هیچ علائم دیگ ای نداره. گیجی یا خواب الودگی یا هیچی. تو اینترنت نوشته از علائم فلوراید هم تهوع و استفراغ هست . حالا نمیدونم ازاونه یا سرش چیزی شده. چیکارکنم؟همسرم میگ علائمی نداره ببریم دکتر که ولی من دارم از استرس میمیرم امروز کلا زهرمارم شد
مامان طاها مامان طاها ۱۷ ماهگی
امشب طاها یک افتاد دستش دسته ای جارو برقی از این صورتی پلاستیکی بود تو دهنش بود رفت خورد تو کامش بعل یک عالمه خون میومد اصلن قطع نمیشد شوهرم هول شده بود من گرفتمش دهنشو شستم باز خون میومد رفتم یک عالمه دستمال کاغذی گرفتم جلو ی دهنش بند نیومد چون دیده هم نمیشد از کجاش انقد گریه کرد آخرش دستمال کردم تو سقف دهنش فشار دادم ناخودآگاه انگار این نیروی اومد تو دستم که ول نکنم اونم گریه میکرد باز تو گریه میگفت جی جی دادم هر گریه میکرد هی سینمو می‌خورد انقد تا این که نیم ساعت ۴۰ دقیقه خوابید بعد تو خواب اخم میکرد لباش آویزون ناراحت بود قشنگ‌تو خواب ..خوب که خوابید تازه من بیقرار شدم که آخ چی شد بچم خلاصه که یعدش زیرپوش و گلوی شوهر اینا همه خونی بود برداشتم لباسشو بردم شستم بچه بیدار شد بردمش پارک ...راه بردم اومد الانم شام دادم همش گریه میکرد هر قاشق می‌خورد میسوخت کامش ... هیچوقت فکر نمیکردم یک‌چیز پلاستیکی کلفت هم اینجوری خطرناک باشه خلاصه که هواستون در مورد بی خطر ترین چیز ها هم باید باشه خیلی ناراحت شدم گناه داشت
مامان قلبم نلین🌈 مامان قلبم نلین🌈 ۱۶ ماهگی
رفتیم آزمایش رنگین کمون رو انجام دادیم
خانم دکترش گفته بود تو این تایم ۱۴ الی ۱۵ ماهگی انجام بشه
خداروشکر کارشون خیلی خوب بود و اتاق مخصوص کودک داشتن و اول کمی سرگرمش کردن و بعد خیلی سریع ازش خون گرفتن البته با همکاری باباجونش
از اونجایی که من دل ندارم حتی موقع واکسن زدنشم باباش کنارش بوده و من فقط باهاش صحبت کردم که نترسه و بعدم زود بغلش کردم
یه کم گریه کرد دختر قوی من اما زودی تو بغل ماما آروم شد ( با یه لحن خاصی ماما میگه )
وقتی اومدم بغلش کنم حواسم نبود و دستمو از رو پنبه برداشتم چون فقط اون لحظه به این فکر کردم الان چقدر به آغوش من نیاز داره برا همین یه لحظه غفلت باعث شد لباسم خونی بشه که فدای یه تار موهاش
بعد هم اومدیم یه قهوه گرفتم خوردم بلکه هم سرحال بشم چون دیشب نخوابیدم
فقط موند ادرارش که خوب آزمایشگاه وقت داده و امیدوارم بتونم بگیرم
الهی برای همه بچه ها این آزمایشا دکتر بردنا همیشه و همیشه برای سلامتیشون و چکاپ دوره ای باشه 🩷
مامان معجزه خدا مامان معجزه خدا ۱۷ ماهگی
وای مامانا من یه غلطی کردم😭😓😭زحمات چندین ماهم به باد دادم سر دو هفته .فکر نمی‌کردم بچه تو این سن مثل نوزادی بغلی بشه برای خواب .چقدر سختی کشیدم باز از اول 😭 بچم وقتی بدنیا اومد بخاطر کولیک و بعد رفلاکس اینا خیلی مراحل داشت خوابش اول به گهواره عادت کرد بعد به پتو بعد بغلی شد دیگه بعد اون عادتش دادم رو زمین مستقل میخابوندمش آروم میزدم به پشت کمرش لالایی میگفتم میخابید از هفت ماهگی به بعد مستقل بود خوابش چقدر تلاش کردم 😓😓😓😓همه رو بخاطر دو هفته به باد دادم سر خنگیم بچم دو هفته پیش نیش پایینش می‌خاست در بیاد خیلی اذیت بود کلافه بود منم با وجود سختگیریم گفتم عیب ندارع حالا ماشاالله بزرگ شده بغلش میکردم نیشش در اومده امروز گذاشتم زمین بخوابه آنقدر گریه کرد که نگو پشتی گذاشتم کنارش دراز کشیدم گفتم محل ندم دیدم نه جوری گریه میکرد ترسیدم باز بغلش کردم 😭😭😭😓چقدر خنگم بخدا حیف اون همه سختی و تلاش .باز چطوری از سرش بندازم ای خدا .حالا که خوابیده هم طفلی از ترسش چند بار هی میپره با گریه حساس شده میترسه.اصلا بچه بغلی نیستا فقط برای خواب اینطوری شده🥺🥺🥺🥺گفتم بسلامتی بزرگ شده سخت نگیرم هر کاری کردم ظهر خودش نخوابید بدترم شد چشم ترس شده 😭😭😭😭خیلی اشتباه کردم باز چه غلطی کنم که با خوبی از سرش بیفته مثل امروز نترسه دوباره از نوع شروع شد