۸ پاسخ

دقیقا دختر منم همینه میریم خانه بازی بچه ها میان ک باهاش دوس شن کنارش سری میگه مامان نگا کن اومده پیشم بهش بگو بره اسباب بازی دست کسی میبینه میخاد ولی مال خودشو نمیده سر چیزای الکی جیغ جیغ میکنه همه بهم میگفتن از تنهاییشه ک اینجوره یا ابجی براش بیار درست میشه ولی منگه چشم اب نمیخوره درس بشه

دست رو دلم نزار که خونه ازدست بچه ام روانی شدم واقعان دیگه موندم باهاش چیکارکنم

آخ آخ پسر من بخدا دیونه شدم جالبه همسرم میگ تو باد نیستی تربیت کنی😏😏😏آخه این بچه رو چطوری تربیت کنم؟

دست رو دلم نزار ک خونه😔بعد شش ماه رفتم خونه خواهرم چنان کاری کرد اومدیم تپش قلب گرفته بودم

نه پسر من هر جا بریم گریه و اینا نمیکنه بازی میکنه و میایم ولی از ۳سالگی یکم نق نق نمیکنه اونم ما رفت و امد با اطرافیان نداریم خانواده شوهرم شهرستانن سالی ۲بار بزور میریم،خانواده خودمم خیلی کم میرم ۲هفته یبار میرم ۱شب خونه مادرم ولی بعضی وقتا اونجا خیلی جیغ میزنه بهونه مبگیره سریع میگیرمش به زبون که بدتر نکنه و اعصاب بقیه رو خرد نکنه

یعنی قشنگ دختر خودم و دیدم
پارک ک میره میشینه تو سرسره میگه همش مال منه
یا میخواییم بیاییم یه حرکاتی از خودش در میاره ک ابرو ادم میره

دقیقا دختر منو توصیف کردی.
الان ۳روزه خونم چون آخری باری که رفتیم بیرون جوری گریه و لج کرد تو خیابون همه رد میشدن نگاه میکردن .من دیگه جرات ندارم ببرمش بیرون.

پسرمن گریه کن و جیغ جیغو نیست
ولی جایی میریم اااانقددددر به همه چیز دست میزنه ک خدا میدونه. رفته بودیم شهرستان با کفش میومد داخل خونه . هرچی میگفتم درار اصلا گوش نمیکرد میخندید میگفت حالا اشکال نداره😐. انقدر حرص خوردم ک خدا میدونه.
یا با بچه های دیگه نمیدونه چطور بازی کنه. از نظر خودش مثلا داره بازی میکنه ولی اونا میترسن و گریه میکنن. هی میگه من شیرم من ببرم من پلیسم قوی ام.
بقیه رو میترسونه البته با خنده . کاملا مشخصه از نظر خودش داره بازی میکنه قصدش اذیت کردن نبست. ولی بقیه بچه ها گریشون میگیره
جیغ جیغو بهونه گیر نیست ولی این اذیتارو داره

سوال های مرتبط

مامان قندعسل مامان قندعسل ۳ سالگی
سلام مامانهای مهربون لطفا هرکسی تجربه داره بیاد منو راهنمایی کنه
پسرم 3.5 سالشه دخترم 3 ماه خیلی بد قلقه همش در حال گریه هست و با کوچک‌ترین صدا بیدار میشه
پسرم هم من سعی میکنم باهاش وقت بگذرونم نقاشی کنم آب بازی کنم ولی واقعا کشش ندارم دیگه کارهای خونه غذا درست کردن رسیدگی به بچه بی‌خوابی شبانه
از یه طرف هم پسرم خیلی به ابجیش گیر میده با اینکه من اصلا عکس‌العمل نشون نمیدم ولی تا میبنه خوابه سریع می‌ره بالا سرش خم میشه توی صورتش جیغ میزنه دخترمم از ترس شروع میکنه گریه کردن یا تا میبینه خوابهای صداش میزنه میگه باید بیدار شه
توی خونه همش بهم چسبیده دستشویی میرم بدو میاد پشت در
دیشب موقع خواب خیلی گریه میکرد که تنهام نزار میدونم ترس از دست دادنم رو داره ولی نمیدونم باید چیکار کنم واقعا کم آوردم باباشون هم تمام شیفت سرکاره مجبوره اضافه کار بیاسته تا بتونیم جوری که بچه ها میخوان زندگی کنیم ولی خودمم دیگه کشش ندارم آرزو یه خواب راحت دارم خواهر شوهرم وقتی باشه پسر بزرگه رو نگه میداره میبره پیش خودش وی دلم میخواد یکی دخترم رو بگیره پسرم رو ببرم پارک ببرم فروشگاه