۵ پاسخ

ای فخر فروش
از طرف ما هم استراحت کن

هیچی
امروز حوصله هیچی ندارم
فقط ناهار گل پسری درست کردم،برنج و ماهی
خواستم برا خودمون کوکو درست کنم تخم مرغ نبود،نشستم همسر بخره بیاره درست کنم
فقط یکم جمع و جور کردم ریخت و پاشارو
همه جا مرتبه البته
فقط جارو نکردم همین

منم کارامو کردم ناهارم خوردیم دلم میخواد پسرم بخوابه منم یه چرت بزنم چند روزه کمرم خیلی درد می‌کنه

دو روزه همه‌ی آب هامون قطعه
کلی ظرف دارم برای شستن
حموم نرفتم از خودم بدم میاد.

چقدر خوب من تنبلیم میکنه چون یهوییم میام همه کارا رو انجام میدم خسته میشم باید منم بنویسم بلکه بهتر بشم

سوال های مرتبط

مامان ♥️ امیرشایان ♥️ مامان ♥️ امیرشایان ♥️ ۱ سالگی
دیشب اینقدر فکرم درگیر بود امیر شایانم شب نمی‌خوابه وخیلی دیر می‌خوابه و من میام خونه بابام شب رو هم همینجا می‌خوابم تا کمتر فکر کنم تا یکم فکرم مغزم از خونه ساکتمون خونه ای که دیوارهاش منو میخورن از غم از سکوت از خونه از حال و هوای بدش فرار کردم خونه بابام موندم من نزدیک ۴ صبح بود خوابم برد و خواب بد دیدم ، من همیشه قبل اینکه چه اتفاق خوب چه بد بخواد بیوفته خواب هام رو میبینم از قبل قشنگ بهم الهام میشه و حس ششم خیلی قوی دارم دقیقا یه ماه پیش خواب بدی دیدم و تعبیرش به بستری شدن امیر شایان و مشکل قلبیش دراومد چندین ساله که اینجوری شدم دیشب هم خواب دیدم جنینی دارم سقط میکنم که از بدنم خارج شد و افتاد زمین و جلوی چشمای من تک تک سلول هاش داشت ازبین می‌رفت من فقط می بوسیدمش و گریه میکردم جنینم از بین رفت ومن مونده بودم با درد وگریه وغم بزرگ همیشه ام توخواب هام گریه میکنم و همین چیزهایی که تو زندگی واقعیم داره اتفاق میوفته من خوابش رو میبینم اینکه اون جنین همین امیر شایانه منه که این بیماری و مشکلاتش داره ازبین میبرنش قلبش آسیب دیده و کاندیدای پیوند قلبه نمی‌دونم واقعا چی درانتطاره پسرمه ولی بااین وضعیتش آینده خوبی نمی‌بینم حس بد همیشه باهامه همش بهم الهام میشه که شاید یه درصد امیر شایانم عمرش کوتاه یا خیلی کوتاه تر بشه باوضعیت بیماریش ومشکلاتش بچم داره ذره ذره جلوی چشمام مثل جنین تو خوابم ازبین می‌ره و من هیچ کاری نمیتونم کنم کاش می‌توانستم
مامان ایرمان🧸 مامان ایرمان🧸 ۱ سالگی
سلام ماماناخوبید?امروز بیرون رفتید یا مثل ما خونه اید?
شما رو نمیدونم ولی من که بی اندازه خوشحالم ازینکه عید داره تموم میشه و از شنبه برمیگردیم به روتین زندگی!
این دو هفته برای من خییلی دیر گذشت
بخاطر مهمونی و رفت و امد کلا ساعت خواب پسرم بهم ریخته و من هیچ استراحتی نداشتم
مولتی ویتامینشم درست و حسابی ندادم
پریروز به اصرار همسرم رفتم شهرستان درحالیکه میدونستم ایرمان اونجا بدقلقی میکنه و من اذیت میشم ولی قبول کردم و رفتیم و انتظار داشت به من خوش بگذره!
یک و روز و نصفی که ما اونجا بودیم اندازه ی یک هفته خسته تر شدم و اینو فقط مامانا درک میکنن
جای خوابش عوض شده بود فقططط گریه میکرد نمیزاشت لباسمو عوض کنم نمیزاشت به پوشکش دست بزنم و و و ....
خیلی اخلاقش بهم ریخته☹️
لجبازی میکنه
اصلا خودشم نمیفهمه چی میخواد
دیشب که رسیدیم خون دیگه کم اوردم نشستم کلی گریه کردم و بهش گفتم من اینارو میدونستم و با این وجود رفتیم...
این چند روز عیدم که بیشتر خونه بود انتظار داشتم بیشتر همراهیم کنه توی کارا و اونم دوست داشت تو این فرصتی که خونست بیشتر بخوابه!
خلاصه که فهمیدم واقعاااا آقایون نباید انقدر خونه باشن چون علاوه بر اینکه میخوان تو همه چیز فضولی کنن و حوصلشونم سر میره نظم خونه و بچه رو هم بهم میریزن🙂
امیدوارم این دو روزم بگذره
از شنبه خواب و خوراک بچه جون به تنظیمات کارخانه برگرده
منم مثل سابق همون تایم استراحت کوتاهمو داشته باشم

شما عیدتون چطور گذشت? خوب بود?