۵ پاسخ

امروز دوست من زایمان کرده ۳۵هفته ۶ روز بچه دستگاهم نرفته

عزیزم مبارکه بسلامتی خوش قدم باشه

عزیزم
۳۵ هفته بودی؟

نگفتی وزنش چقده رفته دستگاه😔

خبببب

سوال های مرتبط

مامان ماهان 🩵 مامان ماهان 🩵 ۵ ماهگی
بعد رفتم زایشگاه تا تاریخ سونو رو نگا کردن دیدن ۳۵ هفته ۴روزم گفتند برگرد برو گفتم درد دارم دهانه رحمم بازه گفتند تا دوهفته دیگه میتونی نگه داری خلاصه خیلی اذیتم کردن تا بستری کردنم دکترم زنگ زد بهشون دعوا کرد گفت مریضم زایمان میکنه
بعد منو بردن او اتاق گفتند که باید باشی با دردای خودت پیش بری ساعت ۱۲ بود اومدن آمپول ریه زدن بعد خلاصه منم کم وبیش درد داشتم همینجوری ادامه داشت تا ساعت پنج ونیم دکترم اومد گفتم که من امروز زایمان میکنم یا نه گفت بعداز مطب میام کیسه آبتو پاره میکنم تا زایمان کنی
خلاصه دکترم ساعت ۱۰شب اومد کیسه آبم پاره کرد همچنان کم درد داشتم از ۱۱دردام وحشتناک شروع شد دکتر اومد معاینه کرد گفت ۵سانتی
البته هیچ آمپول فشاری بهم نزدن اینا دردای خودم بود
دکتر معاینه کرد رفت ساعت ۱۲ اومد واقعا دیگه نمیتونستم تحمل کنم دردارو دکترم با فوت کردن که بهم یاد داد عالی بود به محض اینکه دردام شروع می‌شد با فوت کنترل می‌کردم تا یه ربع به یک احساس مدفوع داشتم دکترم گفت سر بچه دیده میشه تا کاراشونو کردن بایه زور عالی
ساعت ۱شب به دنیا اومد پسرم
بعد دیگه دکتر شروع کرد به بخیه زدن ترمیم هم کردم
۳۵ هفته ۵روزم بود پسرمم با وزن ۲۸۰۰
مامان نیکان 😍 مامان نیکان 😍 ۶ ماهگی
مامان سوین و آتیلا مامان سوین و آتیلا ۴ ماهگی
سلام از زایمانم تعریف کنم براتون.
دیروز صبح ۳۹ هفته و یک روزم بود رفتم دکتر معاینه کرد گفت یه سانت هست معاینه تحریکی کردم دو سانت شدی بعد اومدم خونه درد کمر منو کشت دیگه بعد دیدم کم کم داره سراغم درد میاد گفتم حتما مثل اون یکی روزام هست بعد با درد زیاد رفتم دستشویی دیدم خون ازم داره جاری میشه زودی زنگ زدم دکترم گفت زود بیا مطب رفتم نگاه کرد گفت دوسانتی اما بدجور درد داشتم گفت یه ساعت راه برو بیا بازم معاینه کنم ببینم چطور شدی من تا شروع به پیاده رویی کردم دردام خیلی بیشتر شد زده به مستقیم کمرو رحمم بعد رفتم پیش دکتر گفت دردات زیاده معاینه نمیکنم پاشو بریم بیمارستان به بیمارستان که رسیدم گفتن ۴ سانت باز شدی بعد اومدم منو فرستادن بخش زایمان اینم بگم هرکی بگه طبیعی راحته من دو تجربه داشتم واقعا خیلی سخته از درد داشتم میمردم هی دکترم امپول ضد درد میزد اما فایده نداشت توپ داد روش داشتم می‌پریدم بعد از چند ساعت ساعت های آخر به پاهام یه فشاری اومد فک کردم فلج شدم یا خدا زایمان چقدر سخته بعد داد زدم بچه داره میاد دیدم
مامان بردیا مامان بردیا ۴ ماهگی
پارت ،2دیگه هیچی معاینه کرد گفت یک سانت باز شده من درد نداشتم دیگه تا وقتی کارامو انجام داد کاغذ بازی اینا شد همون 2دیگه باز معاینه کرد گفت بریم زایشگاه باهمون یک سانت دیگه مادرم رفت تو استراحت گاه منم باماماخودم رفتم تو زایشگاه شانس خودم مامام همون شب شیفت بیمارستان بود دیگه هیچی رفتیم تو زایشگاه من رفتم تو اتاق مامامم رفت گفت تا 4 سانت باز بشه میام رفت بیرون اتاق ولی همونجا بود دیگه یه ماما دیگی اومد سرمو وصل کرد قلب بچه رو ازاون چیزا گذاشت که همجوری بزنه دیگه رفت من همجوری که دراز کشیده بودم هی درد داشتم کم دیگه تا ساعت 3ونیم بعد اومد دوباره معاینه کرد گفت شدی 3 سانت گفت رحمت خیلی خوبه نرم عالی دیگه رفت شد ساعت 4,20دقیقه اومد یه سرم زد گفت توش داروی آمپول فشار چون کیسه آب پاره باید زودتر زایمان کنی دیگه دیگه رفت من موندم با آمپول فشاردیگه کم کم هی درد می‌آمد فقط شکم سفت میشد کمرم درد میکرد تو کشام اینا فشار می‌آمد دیگه مامام اومد معاینه کرد گفت شدی 4 سانت دیگه بود نرفت دیگه منم هی دردا زیاد میشد تا ساعت 6
مامان دونات کوچولو مامان دونات کوچولو ۱ ماهگی
زایمان طبیعی پارت 3
ساعت نه نیم معاینه شدم کیسه آبم پاره شد پرسیدم چند سانتم گفت چهار سانتی برو تو حیاط بیمارستان راه برو ساعت یک نیم بیا رفتم باز راه رفتم هی موقع دردا خودمو یک جایی نگه میداشتم درد تموم میشد باز راه میرفتم دوباره ساعت یک رفتم داخل معاینه کرد گفت تعغیر نکردی برو باز راه برو دوساعت دیگه بیا باز رفتم راه میرفتم یکم مینشتم رو صندلی دوباره بعد دوساعت رفتم داخل معاینه شدم همون اوضاع قبلی بود تا ساعت پنج صبح همینطور از درد ناله میکردم دیگه رفتم داخل معاینه کرد همون چهار سانت بودم دیگه گفت لباستو عوض کن اومد نمونه خون و ادرار گرفت و آنژوکت وصل کردم رفتم اتاق زایمان معاینه شدم معاینه لگنی گفت لگنت یکم برآمدگی دارع ولی بچت زیاد بزرگ نیست و مشکلی پیش نمیاد البته که من چند روز پیش معاینه لگنی شده بودم پیش دکترم و معاینه تحریکیم شدم که دکتر من همین حرف رو زده بود اون موقع دوسانت بودم اومدن سوزن فشار زدن بعد دوباره معاینه شدم ماما گفت که شیش سانتی خوب دهانه رحم دارع باز میشه و سرم بستش و رفت (ولی به نظرم به این دلیل بست که من تو شیفت اون زایمان نکنم چون شیفت داشت عوض میشد )
مامان Liana_Alireza مامان Liana_Alireza ۴ ماهگی
زایمان طبیعی (۱)
من بچه دومم بود بچه اول ۳۷و۵روز به دنیا اومد این‌یکی چون چندروز گذشت رفتم معاینه ببینم اوضاعم چجوره گفتن ۱سانتی بچه هنوز بالاست دیگه اومدم خونه یکم خورده درد داشتم و ترشحات موکوسی همراه رگه خونی دوباره دو سه روز و گذروندم ۵شنبه رفتم معاینه گفت شدی ۲ونیم و سربچه هنوز بالاست یه هفته راه داره
ولی اومدم خونه ریز ریز درد داشتم دوش گرفتم دو سه دفعه کم میشد دوباره می‌گرفت
دیگه حدود ۱۲شب شدتش زیاد شده بود و تو خونه تا دردم آروم میگرفت ورزش‌ها رو کم و بیش انجام دادم دیگه به حد غیرقابل تحمل که رسیدحدود ۳نصف شب بود زنگ زدم ماماهمراه و رفتم بیمارستان انقد دردام شدید بود گفتم تو ماشین زایمان میکنم😅تا رفتم تو بلوک زایمان معاینه کرد گفتن ۵سانتی ساعت یه ربع به ۴بستری بودمو اولش با تنفس و ماساژفشاری ماما خوب گذشت ساعت یه ربع به ۵ دیگه باز بودم و با زور و تنفس ۵صبح بچم اومد 😍دردهای این نیم ساعت واقعا شدید بود ولی وقتی بچه اومد بیرون و گذاشتش رو شکمم کلا دردم تموم شد
ضمن اینکه من کلا بی‌دردی هیچی نگرفتم
یکم بخیه اذیتم کرد و سوخت اونم چون جای برش قبلی برش زده بود و دوخت و نازک بود گفت بخاطر اونه
مامان هانا خانم مامان هانا خانم ۶ ماهگی
تجربه زایمان ۱
هفته ۳۸ و ۵ روز رفتم برای معاینه دکتر گفت اصلا سر بچه تو لگن نیومده و هنوز بالاس منم با کلی استرس ورزش و پیاده روی رو زیاد تر کردم
دو شب بعدش یه شیاف گل مغربی گذاشتم خوابیدم نصف شب یه سر رفتم دستشویی اومدم دیدم یکم دلم درد می‌کنه، ساعت شیش صبح دوباره پاشدم برم دستشویی دیدم یکم شلوارم خیس شد تو دسوییی همینجور آب ازم اومد پایین و لکه خون اومد
رفتم حموم آماده شدم رفتم سمت بیمارستان
منو بستری کردن دکتر ساعت هشت اومد بالا سرم معاینه کرد گفت یک سانت بازی ولی انقباضات خیلی خوب داره پیش می‌ره همینجور فعلا ادامه می‌دیم
گذشت تا ساعت ۱۲ دیدم دل دردام داره بیشتر میشه ولی قابل تحمل بود دکتر گفت یکم دیگ میام معاینه کنم ببینم چقدر باز شدی یک ساعت گذشت دیدم خبری از دکتر نشد، ماما اومد معاینه کنه گفتن دکتر گفته خودم میام گفت مادر دکتر فوت شده ول کرد رفت ، اونجا بود که استرس به دردممم اضافه شد ، ساعت دو بود ک باز معاینه کردن گفت ۴ سانت باز شدی نگران نباش دکتر انکال میاد بالا سرت
منم دردام داشت بیشتر و بیشتر میشد
زنک به دکتر انکال زدن گفت براش آمپول فشار بزنید که زودتر انجام بشه
از یه جایی به بعد دیگ نفهمیدم کجام و چیکار میکنم فقط خواهش و التماس که مسکن بزنید من آروم بشم
ماما معاینه کرد گفت هشت سانت باز شدی خیلی خوبه یکم دیگ تحمل کنی بچه به دنیا میاد
زنک به دکتر زدن دکتر گفت باید بیام معاینه کنم
اومد معاینه کرد گفت موقعیت حنین بده باید فوری ببرین اتاق عمل اورژانسی سزارین بشه
اونجا بود که کلی گریه کردم و گفتم من این همه درد کشیدم که الان سزارین بشم
اینقدر جیغ زدم که نفهمیدم چ جوری تا اتاق عمل منو بردن
آمپول بی حسی رو زدن به کمرم دیک اونجا بود که هیچ دردی نفهمیدم