۶ پاسخ

خواهشا همه چی رو بگو کوتاه نیا اصلا

انشالله هر چی خیره همون بشه دختر زیبا🥲❤

عزیزم خودت باید حد برا زندگیت بذاری با خود شوهرت لازم نیس با مادرش و خواهرش صحبت کنی باید با خودش تا بفهمی میخواد ادامه بده یا جوابش منفی ؟

پناه برخداهرچی صلاحته همون بشه

قشنگ عزیزم همه حرفاتوبزن انشاا...هرچی بشه خیرباشه

خوب الهی شکر به غلط کردن افتاده لیلی حواست باشه به مادر و خواهرش اعتماد زیادی نکن خودت برگشتی سر زندگیت دو دستی بچسب بع زندگیت ببین دردش چیع

سوال های مرتبط

مامان آنیسا مامان آنیسا ۱ سالگی
عصر آنیسا رو برده بودم پارک.
یه گوشه‌ی یه دختر و پسر کوچولو مشغول خاک‌بازی بودن.
آنیسا هم ایستاده بود کنارشون، داشت نگاه می‌کرد

یهو خم شد، یکی از بیلچه‌ها رو برداشت.
منم پیش خودم گفتم خب فعلاً که کسی ازش استفاده نمی‌کنه، شاید اینطوری آروم‌آروم باهاشون هم‌بازی بشه!

که یهو دختره دید و چنگ زد به بیلچه، گفت بده به من! چرا به وسایلم دست می‌زنی؟! 😐
آنیسا هم که معلوم بود اصلاً درک نمی‌کنه چرا این‌همه خشونت، کوتاه نمی‌اومد.

منم با خونسردی (واقعی یا تظاهر بهش، هنوز مطمئن نیستم) گفتم:
«جیغ نزن عزیزم، الان ازش می‌گیرم.»
ولی دختره مگه کوتاه میومد؟!

تو این فاصله پسر بچه‌ هم به صحنه ملحق شد و شروع کرد به فحش دادن.
من؟ برگام ریخته بود✋🏻
دست آنیسا رو‌ گرفتم گفتم بیا بریم اونطرف بازی کنیم

که پشت سرمون همون پسره گفت: توله‌سگِ تو به اسباب‌بازی ما دست زد!

اون لحظه برگشتم و فقط گفتم:
«خیلی بی‌تربیتی.»
(در واقع دلم می‌خواست از اون جملاتی بگم که طرفو از نظر ادبی، فلسفی، خانوادگی و ژنتیکی خاکستر می‌کنه… ولی خب نشد.)

از وقتی برگشتم خونه فکرم درگیره.
واقعاً اینجور وقتا آدم باید چی کار کنه؟
فاصله‌گذاری اجتماعی؟ فریاد سکوت؟ کلاس آموزش حقوق کودک در پارک؟
یا فقط یه بغل کش‌دار برای بچه‌ات که نفهمه دنیا همیشه این‌قدر بی‌رحمه…
مامان سهند🐼🐾 مامان سهند🐼🐾 ۱ سالگی
تجربه اولین خواب مستقل....
چند روزیه حس کردم که سهند دیگه خودش میتونه بخوابه وبه کمک من احتیاجی نداره پس دست بکار شدم💪🏻
امروز ظهر برای اولین بار تصمیم گرفتم بزارم خودش بخوابه همیشه با شیر ورو پا میخوابید اما امروز ناهار که خورد اومدم دراز کشیدم پتو خودشو انداختم روم و چشامو بستم که یعنی من خوابیدم اونم اومد یکم دستمو گرفت سعی کرد بیدارم کنه و یکم نق زد رفت یه دوری زد دید خبری نیست اومد یه اسپری که برای نیش پشه گذاشته بودم کنارم که وقتی خوبید بزنم به دست وپاشو برداشت یکم باهاش حرف زد😅
(فک کنم داشت از من بد میگفت بهش😂)
بعد سرشو گذاشت رو دستم همینجوری یکم حرف زد هی سارا سارا کرد دید جوابشو نمیدم همینجوری که داشت منو نگا میکرد خوابش برد🥹
اصلا فکرشو نمیکردم اینقدر راحت بخوابه چون همیشه باید رو پا میزاشتمش بعدم شیشه میدادم بهش تا بخوابه بنظرم خیلیی خوب همکاری کرد امروز امیدوارم امشبم خوب پیش بره واینکه فک کنم باید بفکر یه عروسکی یا اسباب بازی باشم که دستش بگیره تا دیگه با اسپری ضد گزش خوابش نبره🤦🏻‍♀️😅