۸ پاسخ

آره همینجوری بود پسر منم
با مشاور صحبت کردم
گفت موقع لجبازی و عصبانیت بچه ها نمیتونن اون چیزی که تو مغز شون هست رو به زبون بیارن
یعنی میزان هیجان شون انقدر بالاس نمیتونن تو ذهن شون دنبال کلمه باشن، همین باعث میشه نق بزنن با هن و هون کنن یا سرشونو بکوبونن جایی یا پا بکوبن زمین
راه حل ش اینه بهش گزینه بدین، مثلا بگین پسرم از فلان چیز ناراحتی یا از فلان یکی چیز؟
الان چون دوستت این کارو کرد ناراحتی؟
یعنی کمک کنیم که بفهمه منه مادر متوجه هستم که ناراحته یا عصبانیه

حوصلش سررفته
پسر من همینجوری بود دو هفته جنگو رفتیم شهرستان. اونجام خیلیییی اذیت کرد و اخراش دیگه هی میگفت بریم خونمون
از وقتی برگشتیم دیگه خوب شده

همینن دقیقا باید بگذره مجبوریم واقعا

پسرمنم اینجوری بود دیدم ایراد از خودمه
عصبی بود تا یه چیز میخواست از زور تنبلی ک بعدا باید خودم جمع کنم نمیزاشتم بیاره یا چیزیو نمیدادم ک چندبار خواهش میکرد
بعد دیگه کوتاه اومدم الان یه هفتس کلی اروم شده کمتر بهونه میاره
برای خریدای سبک میبرمش باخودم بیرون .غروباهم میبرمش باخودم سنگک میخریم یا تو کوچه یه ۲۰دیقه دوچرخه سواری میکنه.

درست مثل همیم

بهش بگو خودت چی فکر میکنی؟؟
نظرت خودت چیه ؟
البته دفعه اول جواب شو

من دقیقا شرایط شما رو داشتم من میگرن داشتم و مدام سر درد و گردن درد شدید داشتم در حدی که نمیتونستم حتی بشینم کلا همیشه سرم درد می کرد و پسرم به شدت فضوله و من از پسش بر نمیومدم مثل شما کلافه بودم اما رفتم پیش دکتر مغز و اعصاب برام بوتاکس میگرن زد شکر خدا الان دوماهه که خیلی خوب شدم اصلا سرم درد نمیکنه و متوجه شدم حوصلم برای فضولیای پسرم خیلی بیشتر شده و کلافه نیستم دیگه به نظرم سر دردت رو درمان کن خیلی شرایط برات بهتر میشه بالاخره اینا بچه هستن و این رفتار ها و فضولیاشون از سلامتی و روح پاکشونه

دختر منم همینه ب هرچی گیر میده باید کامل توضیح بدم براش تا قانع بشه و اصلا اصلا اصلا حرف گوش نمیده

سوال های مرتبط

مامان مهراد مامان مهراد ۳ سالگی
مامانا سلام. دلم برای گهواره تنگ شده بود گفتم یه عرض سلامی کنم. چطورید؟ خوبید همگی؟ چه خبرا؟؟
از فردا باید برگردیم به تنظیمات کارخونه. من که اصلا آمادگیشو ندارم دوباره هرروز درگیر بهانه گیری های بچه باشم. پسرم دائم دست آدم رو میگیره و بلند می‌کنه و یه چیزی میخواد. جدیدا هم اگه چیزی بهش ندیدم پاشو می‌زنه زمین یا گریه میکنه یا ما رو میزنه. این رفتارش خیلی زیاد شده. جایی هم که میریم با دختر خواهرشوهرم نمی‌سازه و هی میره سراغش یه انگولکی میکنه و اونم صداش درمیاد.
خلاصه اصلا حوصله این کاراشو ندارم و دیگه نمیدونم چطور میشه این موضوع رو حل کرد. شما هیچوقت با مشاور یا روانشناس مشورت کردین؟ من قبلا که صحبت کردم میگفت وقتی بچه به حرف بیاد این رفتاراش کم میشه و می‌گفت باید باهاش بازی کنی و زیاد باهاش حرف بزنی.
توی این ایام ماه رمضون و تعطیلات خیلیی کم باهاش بازی کردم شاید به خاطر اون باشه. نمیدونم!
چقدر وقتی کوچیک بودن راحت‌تر بود. حداقل دوسه بار تو روز می‌خوابیدن یه نفسی می‌کشیدیم.
خلاصه بهتون بگم که نمیدونم چطوری باید سختی بچه داری رو کم کرد. واقعا هر روزش پر از چالش های فراوونه.