۷ پاسخ

عزیزم باید روی مهارت حل مسئله اش کار‌ کنی براش زیاد قصه بگو و در قالب قصه یادش بده گریه چاره کار نیست و تلاش کنه

وای وای نگو نگو که هممون سرمون داره میپوکه از دستشون

پسر منم دقیقا همینه

ی بارم ماشین تو حیاط پارک بود سوار شدیم بریم بیرون.قبلش همسرم پسرمو برد گذاشت توماشین منم سریع بعدش اومدم این فاصله ی چندثانیه ای که تنهابود دست زده بود به دنده همسرم که اومد روشن کنه ماشین رفت تو دیوار😂
پسرم ترسید ولی بازم دست میزنه😂😂😂😂

پسرمنم همینه.مخصوصا باباش که باشه اذیتاش ۱۰۰۰برابر میشه.اصلا هم با خودش بازی نمیکنه فقط در حال شیطنت.دست به تیوی میزنه
در یخچال و باز و بسته میکنه در لباسشویی میکوبه بهم
در فر رو میکوبه تو کابیتارو خالی میکنه
کفشای جاکفشیو میریزه بیرون هرکدوم رو هم نذاریم انجام بده بابتش قشقرق به پا میکنه جیغ و گریه

به گریه هاش اهمیت نده یه تایمی خودتو سرگرم کن
اگه ببینه حساسی بدتر میکنه
دندون کرسیش در آمده؟؟
شاید داره دندون در میاره بی حوصلس

پسر منم گاهی همین اخلاقارو داره،یکسال پیش تی وی شکست،باز امسال گرفتیم دوباره میرفت بهش مشت میزد ماهم جمع کردیم چون وقت خونمون تموم شده و معلوم نیست میمونیم یا میریم تا بخایم بعدا بزنیم دیوار،ماشین رو هم گاهی حواسمون نباشه توی حرکت میگیره استارت میزنه،یه بار مسافرت رفتیم شهرمون،همین که یزد نگه داشتیم غذا بخوریم اونم ساعت دوازده شب،ماشبن هنوز روشن بود که گرفت استار زد و یهو کل برق ماشین خاموش شد و هیچی دیگه همونجا کنار خیابون وایستادیم تا صبح که رفتیم باطری سازی و معلوم شد باطری ماشین سوخته،
فضولی خیلی میکنه خیلیییی،
ولی هرشب میبرمش هیئت با خودم اصلا اذیت نمیکنه ولی یه شب با باباش رفت قسمت مردونه،بعد که تموم شد شوهرم گفت من همش بیرون بودم و اصلا نرفته بشینه داخل مسجد و حسابی اذیت کرده بودش

سوال های مرتبط

مامان بچه‌ک مامان بچه‌ک ۲ سالگی
روز دوم ترک پوشک هم آسون نگذشت. از صبح تا عصر یه بار خطا و یه بار جیش توی پاتی داشتیم و خبری از پی‌پی نبود. واضح بود که بچه داره خودش رو نگه می‌داره و تحت فشاره. عصر به ناچار پوشکش کردم و رفتیم بیرون و شب رو هم با پوشک خوابید.
از اون عجیب‌تر و دردناک‌تر اما تجربه‌ی روز سوم (دیروز) بود. از ساعت هفت صبح تا ۵ بعدازظهر بچه‌ک خودش رو نگه داشت و حاضر نشد جیش یا پی‌پی کنه. به‌ش آب‌پرتقال دادم که عاشقشه اما لب نزد. انگورهایی رو که براش گذاشته بودم از بشقاب برمی‌داشت، برای این‌که طعمش رو حس کنه یه گاز می‌زد و زود تف می‌کرد و از دهنش می‌داد بیرون. واقعا حیرت کرده بودم. انتظار نداشتم بدونه خوردن باعث می‌شه دستشویی‌ش بگیره و بخواد تا این حد پا روی خواسته‌هاش بذاره و خودش رو کنترل کنه. ساعت پنج دیگه از شدت فشاری که روش بود به گریه افتاده بود و منم سریع پوشک رو پاش کردم. جیش و پی‌پی رو توی پوشک کرد و با خیال راحت آب‌پرتقال و انگورهاش رو خورد (ادامه در کامنت)