۵ پاسخ

وای من که دیگه کم اوردم مخصوصا رفتارایه دخترم دیوونم کرده همش داداششو اذیت می‌کنه باید چهار دونگه حواسم بهشون باشه وقتی شوهرم نیست سرکاره دستشویی هم نمیتونم برم چه برسه کارا خونه . تنها راهش اینه کمکی داشته باشیم من مامانم یه شهر دیگه ازم خیلی دوره ولی موقعی که میاد کمکم خیلی به کارام بهتر میرسم

من صبا ک بیدار میشم باید تا 11 تمام کارام کنم البته تا جایی ک برسم چون 11 تا 1 ابو و برق نداریم بعد اونم باید مواظب باشم پسر بزرگم اون یکی اذیت نکنه یا نیوفته روش یا با دوچرخه لهش نکنه بچه ام ب محض بیدار شدن بغل میخا تا می‌خوابه باز بیدار میش کلا سخته و شیرین لذت ببر بیشتر بچه داری کن تا خونه داری اینام میگذره راحت میشیم

منم پسرم ۳ سال و ۳ ماهشه دخترم نزدیک ۲ ماه صب زود بیدار میشم اول ناهارم میزارم بعدش لباسی باشه میزارم لباس شویی بعدش اصولا حموم یا دسشویی رو میشورم و ظرفی اگه باشه قبل این کارا اول دخترمو عوض میکنم و شیر میدم بعدش صبحانه پسرمو آماده میکنم وقتی بیدار شد بدمش کمکی هم اصلا ندارم متاسفانه وسواس هم کمی دارم

منم پسرم دوسال و 8 ماهشه کوچیکه ام 1 ماه و 16 روزه خب طبیعی سخت باشه مخصوصا اگه نا آروم باشه ب سختی بر میام از پس کارا کمکی هیچکی و ندارم خودم و خودم پسرمم حساسیت گاوی گرفته از یه طرف هیچی ام نمیتونم بخورم ریزش مو لکه سفید تو بدنم استخون درد شدید نمیدونم شیر خشکی کنم یا ن موندم

همکارم ۳تا بچه داره ۳ساله دو ساله یه ساله😐😐شوهرشم ۱۲ساعت شرکت میره خرج اینارو دراره خودشم هربچه ۹ماه مرخصی بعد میاد سرکار،وقتی نیست پرستار میره خونش همشونم پسرن🤧یسره م به خودش میرسه همه جوره همشم تو خریده😵‍💫بهش میگم چجوری عاخه میگه به سختی

سوال های مرتبط

مامان محمد مصطفی🐣🐥 مامان محمد مصطفی🐣🐥 ۱ ماهگی
سلام به همه خانومای گل
یه درد و دل و مشورت خواهره داشتم
البته امیدوارم به اشتباه قضاوت نشم
من ۳۱ سالم هست و تو دوره بارداری سر کار هم میرفتم تا ۶ ماهگی
کار مالی انجام میدم ساعت کاریم هم زیاد بوده جوری که صبح میرفتم شب میومدم خونه یعنی میخوام بگم واقعا حوصلم کم شده زیاد جایی تفریح هم نمی‌رسید که برم در حدی که وقت کنم خودم و خونم برسم وقت داشتم خدا بعد چند سال زندگی مشترک لهم نگاهی کرد و من بعد کلی دکتر رفتن صاحب یه پسر ماه شدم
الان تو مرخصی زایمان هستم چیزی که خیلی باعث میشه احساس گناه کنم ابنه پسرم خیلی کریهدمیکنه بخاطر رفلاکس و کولیک خیلی دکتر رفتیم دارو‌هو مصرف میکنه بهتر شده ولی خب وقتی بیداره فقط گریه میکنه یا میگه بغلش کنم راه برم خودم و همسرم خیلی اینکار میکنیم ولی خب واقعا خسته میشم الان اینجوری شده که همش میخوابونمش تا بیدار میشه میزارم رو پام بخوابه
همش حس گناه داره چرا باهاش بازی نمیکنم چرا نمیتونم آرومش کنم و همش اینجوری گریه میکنه حس میکنم دارم عذابش میدم انقدر گریه میکنم که چرا نمیتونم یه کاری کنم و همش این بچه میخوابونم تا یکم گریش شروع میشه که بیدار بشه سریع بغلش میکنم که بخوابه این شده برام عذاب وجدان
چطوری شما با بچتون بازی میکنید