ولی من میگم هرچی سن پایین تر باشه حوصله و توان ادم بیشترع من خیلی دیر عروس شدم ۲۸ سالگی یکسال بعدم بچم دنیا آمد ولی از بچگی تا قبل ازدواج کلی برا خواهرزاده و برادرزاده وقت میذاشتم نگهشون میداشتم الان برا خودم حس میکنم خیلی کم حوصله شدم و شهر غریب دست تنهام
من اگه زمان برگرده عقب همون سال اول میوردم زودم میوردم چون احساس میکنم سن هروقدکمترباشه همس پرانرژی آدم هست هم جون دارتااین موقع دوتامیشدن وراحت بودولی توسن بالااوردم اونم موقعی که نه انرژی دارم نه حوصله سنم میره بالاوبخاطرکمردردهام که سربچه ی اولم بدترشدالانم درگیرم ودیسک کمردارم واون دردهایی که بعدزایمان بخاطرکمردردهام گرفتم وباعث سدبچم شیرخشکی بشه الان دیگه انرژی وتوان واعصاب وحوصله ی بچه دوم وندارم کاش همون یال اول ازدواجم میوردم بچه
عزیزم من کاملا درکت میکنم
انشاالله بزرگتر بشن میذاریم مهدکودک صبح تا ظهر دوباره چند ساعتی برای خودمون وقت میذاریم
من ۲۰ سالگی ازدواج کردم ۲۴ سالگی پسرم گیرم اومد الان خداروشکر که دارمش ولی باز یه وقتا دلم برای اون موقع ها تنگ میشه
من دقیقا همینکارو کردم دیر ازدواج کردم کلی مجرد بودم کلییی خوش گذروندم باشگاه سفر دانشگا مسابقات هنر کار همه تحربه ای کردم الان دیگه هیچکدوم از اون کارا رو نمیتونم بکنم ازدواج و بچه آدمو آدمی که مجردی آزادانه زندگی کرده رو خیلی محدود میکنه ب نظرم ازدواج تو ۲۵ سالگی خوبه دیگه بچه هم ۲۸ سالگی
واقعا همه چیز باید سرجاش باشه
من ۱۹ازدواج کردم ۲۱سالگی رفتم سر خونه خودم ۲۷سالگی بچه اوردم اخه نمیخاستم سرکار میرفتم ولی میگم کاشکی ۲۲سالگی حامله میشدم
خیلی سخته بچه داشتن هیچ وقت فکر نمیکردم اینقدر سخت باشه با اینکه کلی بچه دور و برم بودن ،خدا رو قهر نیاد ولی کاش عقل الانمو اون موقع داشتم .
اشگالی نداره عزیزم این روزام میگذره بچه ها بزرگ میشن راحت میشیم
من ۱۵ سالگی عروسی کردم ۲۱ سالگی مادر شدم ، دلم خیلی تنگ میشه برای گذشته ولی خب سرنوشت این بوده دیگه
ی کوچلو بیخیال همه چی باش بعد نگاه میکنی میبینی ی رفیق ی دوس ی همراه ی همدم داری ک همه جا باهات
دستات ببر بالا بگو پروردگارا شکرت
درکت میکنمممممم
من ۱۴ عقد کردم ۱۵ ازدواج ۱۶ پسرم دنیا اومد سخت بود برام هم بچه داری و هم بزرگسالان بودم تو خونه درس خوندم دیپلم گرفتم از طرفی هم خوشحالم اختلاف سنیم با پسرم کمه پسر دومی ۲۰ اومد چند جلسه رفتم دانشگاه گفتم ولش کن هم خودم اذیتم و هم بچه ها ولش کردم باشگاه هم که توخونه به نظرم بهتره من چندماه باشگاه رفتم خوشم نیومد بعد زایمان دوم تو خونه ورزش کردم لاغر کردم کلا سخت نگیر عزیزم بچه چشم بهم زدنی بزرگ میشن میرسه روزایی که برا خودت باشی
یه چیز بگممممم ببین ماهایی که بچه خیلی دوستنداریم صدسالم میگذشت بازم پشیمون میشدیم چرا اوردیم خورم ۶سال بعد عروسیم اوردم به خواست خورمم نبود وگرنه هنوز بچه نداشتم...کلا بچه داری سخته
بچه کلا آرامش زندگی میگیره . من که دیر بچه دار شدم . بازم میگم کاش اصلا بچه نمی آوردم .
منم اوایل و گاهیم همین فکرا میزنه ب سرم
واقعا بچه داری خیلی سخته. باید قید خیلی از کارا رو زد و باعث میشه آدم دپرس شه.
من فقط باشگاه میرم. البته هفته ۲ساعت فقط🥲
اره خیلی زیاد موافقم باهات الیته ک ناشکری نیست و قربون هر لحظه به لحظه بودن دخترم میشم ولی خیلی زود بود واسه این همه مسئولیت منم پونزده عروس شدم ۲۰ سالگی دخترم به دنیا اومد ولییی الان دلم میخواست بزم بااه برم بیرون بگردم فیلم نگا کنم ولی حیف ک حیف
من جی بگم گلم ۱۴ سالگی عروس شدم الانم ۲۳ سالمه بچها روانیم کردن اصلا خوش گذرونی نکردنممم
من چی بگم که 16سالگی اولین بچه ام رو به دنیا اوردم
من ک ۱۶ عقد کردیم
۱۸ هم بچه دارشدم🤣
اره عزیزم موافقم باهات
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.