مسیر مادری کردن برای من هموار نبود
روزایی رو گذروندم که به خوابمم نمیدیدم
انقدر به چالش کشیده شدم که خودمو نمیشناسم
اهل درد و دل نیستم_ بیشتر توو خودم میریزم
ولی یه روزایی حس میکنم این قفسه سینه برای قلبم کمه و هر لحظه امکان داره قلبم منفجر بشه
پسرک صبور و خوش خنده‌ی من ، تاخیر تکاملی داره
کاراشو انجام میده _ ولی دیر تر از هم سن و سالاش
نوار مغز داده ، MRI داده و به لطف خدا سالمه
باید مکمل بگیره و کار درمانی بره که هر دوتاش داره انجام میشه
میدونم این روزا میگذره و پسره مثل دسته ی گله منم مستقل میشه
ولی من هیچوقت نمیتونم آدم سابق بشم
همیشه توو رویاهای خودم چندتا بچه داشتم‌
الان در خودم نمیبینم__ انگار رسالت من به سر انجام رسوندن میران
من دارم صدمو برای پسسرم میذارم که بهترین خودش بشه و پیشرفت کنه
و به خودم قول دادم یه روزی بگم اون همه سختی ارزششو داشت❤
من زیاد گهواره نمیام، چون خواه ناخواه بچه ها توو مقام قیاس قرار میگیرن در صورتی که شرایط فرق میکنه
زیاد توو جمعای خارج از خانواده نمیرم چون متهم میشم به اینکه
از بس بغلش کردی
از بس بازی نکردی
و....
روزگار داره منو امتحان میکنه_ میخواد ازم یه پریسای قوی تر بسازه
قوی بودن خووبه
ولی من دلم برای پریسای همیشه خندون و ساده نگر تنگ میشه😊

تصویر
۳۱ پاسخ

عزیزم توی یه مامان قوی و پر از صبر و سرشار از اراده هستی... کلا مردم باید همیشه دهنشون رو باز کنن تا بگن ما هم زبون داریم!!!
انشالله پسرت بزرگ که بشه یه فرد بسیار موفق میشه و با این موفقیت و سربلندیش تلخی این روزها رو به شیرینی تبدیل میکنه ❣️

تو چقدر منی با تک تک جمله هات اشک ریختم فقط خودم میدونم تو این یک سال چی کشیدم واقعا دیگه خودمو نمیشناسم از خدا میخام به هممون کمک کنه تا بتونیم از پسش بر بیاییم

ببخشید من گریم گرفت واقعا ... آره مادر بودن خیلی سخته وقتی آدمای دورت هم هی با حرفاشون اذیتت میکنن من که واقعا خیلی اذیت میشم با حرفاشون ... واقعا منم یه روزی به چند تا بچه فکر میکردم و الان فکر میکنم در توانم فقط رادمهر هست و امیدوارم که این روزای سخت زود بگذره 💜

مامان میران جان خصوصی تون روچک میکنین اگرهستین

ببخشید میپرسم مشکل میران چیه

منتظر روزیم بیای بگی میران بالاخره مستقل راه رفت.این وروجکا ما هیچیشون نیست فقط تنبل هستن

اخ انگار از دل من گفتی 🥲
ما یاد گرفتیم بجای مقایسه،عاشقانه نگاه کنیم.بجای ناامیدی باور داشته باشیم
قطعا اون روز میرسه ک با افتخار بهشون نگاه کنیم و بگیم اون همه سختی ارزششو داشت
درسته بچه های ما دیرتر راه میرن ولی هر پیشرفت، هر قدمشون یه جشنه ❤️
آرزوی سلامتی برای میران و فواد و همه بچه ها🤍

قربونت برم میفهمم چی‌میگی🥲شاهان منم تازه الان داره مستقل راه میره و من واقعاالان معنی زندگی و خوشحالی و میفهمم امیدوارم هرچی زودترتجربش کنی ازته دلم دعامیکنم‌برات

الهی عزیزم چقدر درکت میکنم پسر منم تاخیر تکامله منم هیچ لذتی از مادر بودن نبردم همش با استرس و گریه گذشت منم خیلی دوست داشتم یه دخترهم داشته باشم ولی دیگ توانشو ندارم حوصله ی کسیو ندارم دوست دارم تنها باشم🥲🥲

دخترمنم کاراشو باتاخیر انجام میده هنوز نمیتونه مستقل سرپا وایسه گردن گزفتن وچهاردست وپاو نشستن وسینه خیزوهمه رو خیلی دیرانجام داد اصلا نگران نباش همه بچه ها مثل هم نیستن یکم دیرتریکم زودتر مهم اینه بالاخره انجامش میدن

خدارو شکر که سالمه❤️
میدونم واقعا سخته ولی کلی از روزای سختو گذروندی وموفق شدی انشاالله به زودی زود دست گل پسرتو میگیری وباهم تو خیابون راه میرین ومیخندین😍

پریسا تو بهترین مادری من الان میبینم خیلی ها برات نوشتن عیب نذار این عیب گذاشتن نیست این به فکر آینده فرزندت بودنه چون دو فقط صرفا بچه رو دنیا نیاوردی در قبال آینده ش مسئولی این سختی که تو کشیدی قطعا نتیجه میده عشقم چون علم پیشرفت کرده مثل قدیم نیست که ...
تو مادری خودتو ثابت کردی عشقم مطمئنم میران شروع میکنه تمام قدمهاشو استوار برداشتن با پشتوانه تو 😘

تاخیر تکاملی با داروهای قوی و کاردرمانی فراوون میشه مث بچه های نرمال بشه و مدرسه عادی بره
باید خیلی تلاش کنی نگران نباش

عزیز دلم، کسی که اینطوری از جون و دل برای بچش مایه میذاره، مطمئن باش نتیجه شیرینش رو هم میبینه… بغلش کردی، بغلی شد نوش جون جفتتون… چی بهتر از اینکه بچه اغوش مادرش رو ترجیح بده؟ با مادرش اسایش و ارامش داشته باشه؟ شما یه وادر اگاه هستی که ضعف و قوت های خودت رو قبول داری و در صدد تکمیل خودت هستی، این فوق العادست!
من هم به عنوان یه مادر از ته دل ارزو میکنم به زودی رو به روی اینه بایستی و به پریسای همیشه خندون و ساده نگر سلام کنید❤️🌱

ولی خب بنظرم اگه بچت هوشش خوبه شاید این تاخیر بخاطر بغلی بودن زیاد و تنبل شدنش هس‌....تمرین کردن با بچع هم ب شدت تاثیر داره...من دخترم خیلی باهوش و زبله ولی خب ۱۲ ماهکی تازه چهار دست پا رفت تازه الان ۵ ثانیه یا ممتر مستقل وایمیسه ک اونم باش تمرین کردم و این دختر تنبلی ک من میبینم شاید ۱۶ ماهکی تازه راه بیوفته

تو بهترین و صبورترین و قوی ترین مادری هستی ک میشناسم یه روزی جواب همه این سختیایی ک کشیدی رو میگیری ❤️من آدمایی رو میشناسم ک بچه هاشون مثه تو انقد پیگیر نبودن و ۱۸ماهگی تازه ب راه افتادن کردن بدشم دهن مردم همیشه مثه دروازه شهر بازه هیچ وقت بسته نمیشه ولشون کن

حرفات حرفای من بود دقیقا همون درد دلای من با خودم و خدام...ولی بازم میگم خدایا شکرت بچم مشکل حاد تری نداشت و با یک عمل خوب شد ولی همچنان ترس از آینده و عواقب عملشو دارم ک دیگه اونم سپردم بخدا 😔

حست کامل درک میکنم انشالله به زودی زود همه چیز درست میشه انشالله همیشه بچه ها سلامت باشن و خدا حافظشون باشه این تاخیرا درست میشه ما مادرای قوی هستیم که تمام تلاشمون میکنیم تنها چیزی هم که مهم نیست حرف مردمه که از درون ما بی خبرن . به زودی اینجا می نویسییم که دیبا میران آرتا و خیلی از بچههای دیگه مستقل راه میرن و هیچ تاخیری ندارن ❤️

قرار نیست ک حتما چار دستو پا بره😐😐🫤واقعا چرا همه چسو واس بچتون سخت میگیرید؟چرا فک‌ میکنی چون بچه مردم فلان کارو‌کرده بچه توم باااید؟
پسر خودم تا 15ماهگی فقط مینشست اگه حوصله داشت یذره سینه خیز میرفت بعدم یهو را افتاد بدون اینکه یبار دست بگیره به چیزی بلند بشه فقط تو روروک راه میرفت.شل کنید بابا

خدا کمکت کنه عزیزم اینشالا بزودی نتیجه سختیایی که کشیدی و میبینی🙏مردم هم همیشه دهنشون بازهست خیلی اهمیت نده

پریسای قشنگم تو بهترین مادری هستی که دیدم
من میگم میران حتی اگر این تأخیر جرئی رو هم نداشت تو صدتو براش میذاشتی
مادری که قرار باشه صدشو برای بچه ش بذاره کم پیش میاد فکر بچه بعدی چون تمام فکر و ذکرش میشه همون یه دونه
تو قطعا بهترینی و این روزهای پر چالش رو به خوشی میگذرونی عشقم
اصلا به حرف مردم توجه نکن چون اینایی که حرف میزنن تو مغزشون هیچی نیست
میدونی چقدر دوستتون دارم و چقدر برام عزیزی

عزیزم نگران نباش دلتنگیات و نگرانیات وبسپار دست خدا اون همه جوره هوای بنده هاشو داره باید خیلی خندون و قوی تر از قبل باشی به زندگی وشرایطش نباز خیلیا شاید شرایطشون از شما سخت تر باشه باید با زندگی سرسخت بود این روزها میگذره عزیزم یه روز فوتبال بازی کردناش وتو همین فضای قشنگ میبینی وکیف میکنی ان شاءالله

تو میتونی مامان پریسا اینو مطمئن باش شاید یه جاهایی خسته بشی و کم بیاری اما موفق میشی چون تو یه مادری تکیه و اعتماد و توکلت به خدا و اهل بیت باشه قطعا موفقی
یه پدر و فرزند اومده بودن تلویزیون مادره بخاطر فلج بودن بچه اش طلاق گرفته بود ولی پدر وایستاد با اینکه خیلی سخت بود ولی ۶ ماه واسه اینکه بچه اش سرش رو بتونه نگه داره تلاش کرد و موفق شد هرچند طولانی اما شد و اینکه الان بچه اش هم میشینه هم سرش نگه میداره هم دستاشو تکون میده الانم داره تلاش میکنه راه بره و پدرش مطمئنه که میتونه چون یه راهی هست که دوتایی دارن میرن
الحمد لله که شما تنها نیستی

خدابرای هم حفظتون کنه عزیزم مطمئنا بهترین مادر هستی و حتما یه روزی به موفقیت های پسرت افتخار میکنی و این روزا یادت میاد که ارزشش سختی کشیدناتو داشته🥰

عزیزم به امید خدا و صبر و حوصله ی خودت مطمعن باش گل پسرت خیلی زود خوب میشه اون فقط محبت و توجه تو براش کافیه اصلا به دیگران اهمیت نده که در هر صورت از بچه ایراد میگیرن

عزیزم
این حرفارو فقط یک مادر میتونه درک کنه
وقتی پای بچه وسط باشه آدم هیچیو واسه خودش نمیخواد
ایشالا کوچولوتم زودی مشکلش حل بشه
از وقتی بچه دار شدم همه بچه هارو عین بچه خودم دوسشون دارم و قلبم واقعا به درد اومد نوشته هاتو خوندم
برات آرزوی بهترینارو میکنم❤️

عزیز دلم خداروشکر که سالمه
پسر منم تاخیر تکاملی داره با این اختلاف که پسر من ۶ ماه بیمارستان بستری ۱۰ بار عمل شد الانم که ۴ سالشه حرف نمیزنه و تحت نظر گفتار درمانه
منم خیلی شاد بود همش دلقک بازی درمی‌آوریم ولی الان شدم ی آدمی که از خودم بیزارم دوست ندارم خودمو تو آیینه ببینم

عزیزدلم
بیابغلم❤
چجورمتوجه شدین تاخیرداره؟
پسرمنم تواین سن نه چهاردست وپامیره نه سینه خیزدکترش میگه مشکلی نداره ولی من خیلی استرس دارم منتظرم ۱۰ماهش کامل بشه ببرم مرکزتکامل

الان پسر منم حرف نمیزنه خودش تنهایی خیلی بازی نمیکنه ولی دلیل نمیشه اینا تنبل ترن

عزیزم منظورت چیه دیرتر

تنت سلامت

سوال های مرتبط

مامان آرین🩵 مامان آرین🩵 ۱۶ ماهگی
مادر شوهرم یک هفته کورتاژ کرده مثل زنا که زاییدن افتاده هیچ کار نمیکنه😳 خدا شاهده من زایمان کرده بودم هرمی میومد می‌نشینم این همش دراز کشیده . یادمه من هنوز بخیه هام نکشیده بودم برام مهمون اومد خودم پذیرایی کردم . بااینکه هفت لایه بخیه داشتم درد داشتم
این میشینه تکون نمیخوره بخیه هم نداره فقط میگه یکم دلم درد می‌کنه
به من برداشته میگه از صبح تنها میشم میا بیای پیشم که چی که برم دخترش و بچه هاش ریختن من برم جارو کنم . اصلا هم طرفش نگیرید درست آدم از کار کردن چیزیش نمیشه ولی چرا وقتی یک گونی پسته گیرش اومد یک مشت به بچه من نداد با اینکه من رفتم کمکش پوست گرفتم نگفت این یک مشت برای بچت یا که هرکس براش آبمیوه آورد به بچه ها دخترش میداد به آرین نداد . قول داد به آرین وسایل آشپزخانه بگیره ولی وقتی من گفتم میگیری یا خودم حساب کنم اصلا برو خودش نیورد ولی خوب برای بچه ها دخترش خرج می‌کنه حالا اینا به کنار من خودمم مریضم افت فشار دارم روزا از حال میرم به اندازه کافی تو خونه خودم کار میکنم خسته میشم با بچه س کله میزنم دیگه جونی برای خودم نمی‌مونه . الان اگه زایمان هم کرده بود ولا دیگه باید سرپا میشد 🙁
خواهشاً طرفداریش نکنین
مامان نقل و نبات مامان نقل و نبات ۱ سالگی
بذار یه اعترافی بکنم
درسته که طبیعی هست که هر وقت خونه رو مرتب میکنم چند دقیقه بعدش بچه ها همه چیز رو به هم بریزن ، اما گاهی پذیرشش برام سخت میشه!
طبیعی هست که کاری که همه توی نیم ساعت انجام میدن برای منی که بچه ی کوچیک دارم یک ساعت یا حتی یک روز طول بکشه ، اما راستش گاهی احساس تنهایی میکنم!
طبیعی هست که گاهی ظرف هارو بشورم و نیم ساعت بعدش دوباره سینک پر باشه ، اما گاهی خسته میشم!
طبیعی هست که خونه ام اون طوری که من دوست دارم تمیز نباشه و مدام سرزنش درونی داشته باشم ، اما گاهی کلافه میشم!
همون وقتایی که نه حوصله ی فکر کردن به توصیه های روانشناسی رو دارم و نه دل و دماغ فکر کردن به پیش بینی های انگیزشی که آره ۱۰ سال بعد حسرت این روزا رو میخوری و دلت تنگ میشه و از این صحبتا...
کلافه میشم ، میزنم بیرون ، یه قدمی میزنم ، یه قهوه ای میخورم ، دوستامو میبینم.
ولی اگه حالم بدتر از این حرفا بود وضو میگیرم و سراغ تراپی که برام از هر مسکنی بیشتر کار میکنه ، توی این شهر ماشینی یه پاتوق دنج دارم که توش کسی کاری به کارم نداره ، مدام صدام نمیکنن ، شلوغه ولی من نباید مرتبش کنم.
تازه صاحبش هم حالمو میفهمه و غصه هام رو کیلو کیلو ازم می‌خره ، تکیه میدم به دیوار خونش و شروع میکنم به خود شفقتی.
بدون قضاوت همه ی احساسات خودم رو می‌بینم و می پذیرم ، خودم رو بغل میگیرم و صبر میکنم آروم بشم
بعد از خدای خودم بابت نعمت بزرگ مادری تشکر میکنم و شروع میکنم به خوندن یادآوری طلایی ای که قبلاً نوشتم و گذاشتم پَرِ جا نمازم ، انگار اشکام آبی میشن روی آتیش دلم...
نفسم تازه میشه...
نشون به اون نشون که دلم پر میزنه برگردم پیش بچه ها و بغلشون کنم :)❤️‍🩹
مامان دوقلوها💞 مامان دوقلوها💞 ۱ سالگی
خیلی با خودم کلنجار رفتم که بهتون بگم یا نه.. راستش شما دوستای خوب من هستین تو این 2سال خیلی بهم لطف داشتین، هم خودم هم بچه ها دوسشون داشتین، با چندتا ازمامانای گل که همدیگه رو دیدیم و زحمت کشیدن برای بچه ها کادو گرفتن از همینجا مجدد ازشون تشکر میکنم...🌹
راستش همه هم میدونستن منم بارها گفته بودم که بچه میخوایم و دوست داریم، حالا یا امسال که بچه ها 2ساله میشن اقدام میکنیم یا سال بعدش، اما همه چی یهویی شد و کوچوهای ما یهویی وارد زندگی مون شدن🥹اولش که فهمیدم شوک شدم گفتم من از پسش بر میام دیگه مگه نه؟ بعد با خودم گفتم معلومه که میتونم، خدا منو لایق دونسته و فرشته هاشو بهم امانت داده پس باید مامان خوبی باشم و بتونم و از اون روزیکه فهمیدم خیلی خوشحالم و دارم تمرین میکنم که صبورتر بشم و بتونم از پسش بربیام.. من خیلی دوسشون دارم خیلیییی و از خدا ممنونم که منو دوباره لایق مادرشدن دونست🙏🏻🥹
.
حالا بهتون بگم که خانواده ما داره 7 نفره میشه و من از این بابت خیلیییی خوشحالم... میگم اولش شوکه شدم انتظارشو نداشتم ولی بعدش هزاران مرتبه خداروشکر کردم و ممنون دارش شدم که منو لایقش دونست...
خلاصه بگم که بله من شدم مامان 3قلوها🤭بهم میاد مامان 5تا فسقلی باشم؟؟؟😝
کوجولوهای دلبندم، از خدا میخوام که صحیح و سالم باشین و بسلامت بدنیا بیان و در پناه امام زمان باشید دلبندای من.. 🥺قول بدین که باهم سفر 9ماهه خوبی رو داشته باشیم و همکاری کنیم که همه چی خوب پیش بره و بوقتش بیان بغلم که منو بابابی و آبجی ها بیصبرانه منتظر دیدن روی ماهتون هستیم دلبندای من🤰🏻😍
بازم خداروشکر بابت فرشته هام..
از ته قلبم میخوام که خدا به همه اقدامی ها نگاه کنه و به حق 6ماهه اباعبدالله دامنشون سبز کنه🌱