بذار یه اعترافی بکنم
درسته که طبیعی هست که هر وقت خونه رو مرتب میکنم چند دقیقه بعدش بچه ها همه چیز رو به هم بریزن ، اما گاهی پذیرشش برام سخت میشه!
طبیعی هست که کاری که همه توی نیم ساعت انجام میدن برای منی که بچه ی کوچیک دارم یک ساعت یا حتی یک روز طول بکشه ، اما راستش گاهی احساس تنهایی میکنم!
طبیعی هست که گاهی ظرف هارو بشورم و نیم ساعت بعدش دوباره سینک پر باشه ، اما گاهی خسته میشم!
طبیعی هست که خونه ام اون طوری که من دوست دارم تمیز نباشه و مدام سرزنش درونی داشته باشم ، اما گاهی کلافه میشم!
همون وقتایی که نه حوصله ی فکر کردن به توصیه های روانشناسی رو دارم و نه دل و دماغ فکر کردن به پیش بینی های انگیزشی که آره ۱۰ سال بعد حسرت این روزا رو میخوری و دلت تنگ میشه و از این صحبتا...
کلافه میشم ، میزنم بیرون ، یه قدمی میزنم ، یه قهوه ای میخورم ، دوستامو میبینم.
ولی اگه حالم بدتر از این حرفا بود وضو میگیرم و سراغ تراپی که برام از هر مسکنی بیشتر کار میکنه ، توی این شهر ماشینی یه پاتوق دنج دارم که توش کسی کاری به کارم نداره ، مدام صدام نمیکنن ، شلوغه ولی من نباید مرتبش کنم.
تازه صاحبش هم حالمو میفهمه و غصه هام رو کیلو کیلو ازم می‌خره ، تکیه میدم به دیوار خونش و شروع میکنم به خود شفقتی.
بدون قضاوت همه ی احساسات خودم رو می‌بینم و می پذیرم ، خودم رو بغل میگیرم و صبر میکنم آروم بشم
بعد از خدای خودم بابت نعمت بزرگ مادری تشکر میکنم و شروع میکنم به خوندن یادآوری طلایی ای که قبلاً نوشتم و گذاشتم پَرِ جا نمازم ، انگار اشکام آبی میشن روی آتیش دلم...
نفسم تازه میشه...
نشون به اون نشون که دلم پر میزنه برگردم پیش بچه ها و بغلشون کنم :)❤️‍🩹

تصویر
۵ پاسخ

خدا حفظت کنه متنت ب منم آرامش داشته گلم

خیلی خوب بود🥲حال دلت خوب عزیزجان❤️

عالی بود

عزیزم میخایم بیایم شیراز هوا چطوز

خیلی قشنگ بود متنت

سوال های مرتبط

مامان سیاوش مامان سیاوش ۱۷ ماهگی
من الآن یه چیزی رو خیلی خوب فهمیدم. و اون این که از همه ی مادرایی که تو تاپیک قبلی منو متهم و قضاوت کردن، توی این شرایط خیلی آروم تر و صبور تر بودم.
شما ها تحمل ضربه ی یواش برای بچه ای که خودش با اون هیکل چاق خیلی ها رو کتک زده نداشتین. ضربه ای که اصلا نه درد داشت نه کبودی و من فقط برای چند دقیقه ساکت نشوندنش سر نیمکت بکار می بردم.
حالا اگر یه نفر بچه ی آروم و مودب خودتون رو کتک بزنه، گریه اش رو بیاره، فحشای بد بهش بده و وقتی تو داری سعی می کنی دخترت رو خوب تربیت کنی اون حرفای بی تربیتی یادش بده، پدر مادر بچه هم عین خیالشون نباشه چی کار می کردین؟
به والله زمین و زمان رو بهم می ریختید. تا هفت جد و آباد اون بچه و ننه باباشو جلوی چشمش میارید ول کن نیستین.
یه نکته ی جالب هم که به ذهنم رسید اینه که چرا همه خودشون رو جای پدر مادر اون بچه ی بی ادب گذاشتن؟
چرا یه لحظه خودتون رو جای اون پدر مادری که بچه اش کلی از این دانش آموز آسیب دیده نذاشتین؟
شاید اگر جاتون رو عوض کنید و حال اون پدر مادرایی که بچه شون آسیب می دید و هر روز میومدن مدرسه برای دعوا شکایت درک کنید کمتر قضاوت کنید
مامان محمد حسین مامان محمد حسین ۱ سالگی
من کتاب خوندن رو دوست دارم و حالم رو به شدت خوب می‌کنه و کتاب های متنوع زیاد می خونم و کسایی که کتاب می خونن رو یه طور خاصی در نظرم جلوه می کنن

یه مدت بود حال درونی داشتم که قبل ترش نبود و من از این قضیه ناراحت و اذیت بودم با مشاوره که صحبت کردم بهم طوری صحبت کرد و چیزایی گفت که به شدت تکونم داد تو اون لحظه از خدا خواستم به راه خوبی و درست کمکم کنه تا به حال قبل خودم برگردم تا این کتاب رو تو قفسه کتاب خواهر کوچیکم دیدم
عالی به معنای واقعی کلمه و به من کمک کرد حتما بخونید نیاز هر آدمی اینکه که تو هر لحظه به اصل آفرینش فکر کنه و تنها راهش شناخت توحید و چه بسا موضوع این کتاب بزرگی خداست که با درکش به آرامش اخلاص عزت و خودبرتربینی امیدواری و ... می پردازه من خودم هنوز و هر لحظه به یاد خودم میارم که خدات از هر چیزی بزرگتره از هر چیزی که فکرش کنی هر چیزی بهش که فکر کنی خیلی مسائل برات حل میشه و آرامش حس خوب سراغت میاد
لحن کتاب های آقای عباس ولدی تو این دوران که مادرا وقت سر خاروندن ندارن جذاب می تونه باشه
خودم فقط مجموعه کتاب های مربوط به ازدواج شون رو خونده بودم و بعد از اون کتابی دیگه شون رو در رابطه با فرزند پروری شروع می خوام بکنم البته که دوره هاشون هم که شرکت کردم بر پایه کتاب خوانی جلو میره
کتاب خوندن اونم کتاب خوب می تونه تو زندگی اثر گذار باشه