۱۰ پاسخ

دقیقا چند شب پیش به شوهرم گله میکردم که خونه هیچ وقت تمیز نمیمونه،من جمع می کنم بچه ها میریزن،خسته میشم،کلافه شدم از شلختگی
همسرم گفت چند سال بعد دیگ اسباب بازی رو زمین نیست،بعد ازدواج میکنن میرم من میمونم و تو خونه تمیز که منتظری یکیشون بیاد خونتو شلوغ کنه😍😍

الهی آمین عزیزم❤️ عمر خودمون و کوچولوهامون مثل برق و باد داره میگذره. همین امشب با شوهرم فیلمای تازه به دنیا اومدن پسرمو نگاه میکردیم و میگفتیم چقدر زود بزرگ شد😭

منم دخترم مریضه تب داره نشستم بالاسرش حتماازماراضیه هیچ کس جای پدر مادرنمیده

ولی دخترجون من هنو نخابیده🤣جنگه سر خابیدنش 😁

کاش غرق خوشبختی بشن

مادر است دیگر الهی امین عزیزم خوشحال و شاد باشن هر جا هستن باشن دلشون خوش باشه🩷🙏🏻

الهی شکرت🤲🤲

ای جون دلم آره راست میگی ...
الهی قدر شناس باشن

وای خدااا منم دیشب داشتم به این موضوع فکر میکردم و‌گریه میکردم. باخودم میگفتم یه روزی میرسه ک دیگه پیش ما نیست بچه مون 🥲🥲🥲

من تا به این لحظه میرسم سریع زنگ‌میزنم مامانم🥲اخه اونم دلش برا بچه ش تنگ میشه که حالا کنارش نیس و نگرانشه

سوال های مرتبط

مامان میران مامان میران ۱ سالگی
مسیر مادری کردن برای من هموار نبود
روزایی رو گذروندم که به خوابمم نمیدیدم
انقدر به چالش کشیده شدم که خودمو نمیشناسم
اهل درد و دل نیستم_ بیشتر توو خودم میریزم
ولی یه روزایی حس میکنم این قفسه سینه برای قلبم کمه و هر لحظه امکان داره قلبم منفجر بشه
پسرک صبور و خوش خنده‌ی من ، تاخیر تکاملی داره
کاراشو انجام میده _ ولی دیر تر از هم سن و سالاش
نوار مغز داده ، MRI داده و به لطف خدا سالمه
باید مکمل بگیره و کار درمانی بره که هر دوتاش داره انجام میشه
میدونم این روزا میگذره و پسره مثل دسته ی گله منم مستقل میشه
ولی من هیچوقت نمیتونم آدم سابق بشم
همیشه توو رویاهای خودم چندتا بچه داشتم‌
الان در خودم نمیبینم__ انگار رسالت من به سر انجام رسوندن میران
من دارم صدمو برای پسسرم میذارم که بهترین خودش بشه و پیشرفت کنه
و به خودم قول دادم یه روزی بگم اون همه سختی ارزششو داشت❤
من زیاد گهواره نمیام، چون خواه ناخواه بچه ها توو مقام قیاس قرار میگیرن در صورتی که شرایط فرق میکنه
زیاد توو جمعای خارج از خانواده نمیرم چون متهم میشم به اینکه
از بس بغلش کردی
از بس بازی نکردی
و....
روزگار داره منو امتحان میکنه_ میخواد ازم یه پریسای قوی تر بسازه
قوی بودن خووبه
ولی من دلم برای پریسای همیشه خندون و ساده نگر تنگ میشه😊
مامان 🤍💫کیاشا💫🤍 مامان 🤍💫کیاشا💫🤍 ۱۷ ماهگی
چقد هر روز تاپیک میخونم راجب اینکه مامانا دارن اذیت میشن برای شیر دادن ب بچه و چقد شاکی هستن. بعد هر روز ب خودم میگفتم کاش پسر منم میخورد عب نداشت شبا ده بار پامیشدم براش شیر درست میکردم. ولی چند شب پیش پسرم تب داشت دو شب تا صبح چندین بار با گریه بیدار میشد هی من از خواب میپریدم چون عادت نداشتم دو سه روز سردرد داشتم. از عصر تا الان دارم بهش فک میکنم میگم واقعا خیلی خیلی سخته بخوای از خواب پاشی شیر آماده کنی واستی تا شیرش رو بخوره باز شیشه بشوری باز شیر بدی. ن خواب میمونه ن آرامش. الان واقعا نمیدونم خوشحال باشم یا ناراحت از اینکه علاوه بر شیر شب شیر روز رو هم قطع کردم پسرم. دیگه وقتی میرم بیرون توو ساکش قوطی شیر و فلاسک و شیشه ندارم😕☹️ خیلی ناراحت میشم ولی از اونورم راضیم ک بدون دردسر و مشکل از شیر گرفته شد با اینکه خیلی زوده. فقط مونده ترک پستونک و پوشک ک توو فکر اینا نیستم ب این زودی. پستونکه ولی خیلی خیلی بهش وابستست جوری ک اگه چند ساعت بهش ندم همش کلافست و گریه میکنه و دنبالش میگرده و ی پشت میگه نی نی نی نی نی تا وقتی بهش بدمش(ب پستونک میگه نی)