۴ پاسخ

اخ منم وضعم همینه جلو همه میگه مامان جی جی
نوک سینه هام میسوزه از بس میخوره شب و روز

خداروشکر مال من حرف نمیزنه یبار هم گفتن گفتم زوده ایشالا سال بعد ۲ سال بعد بشه خودش آماده بشه میگیرم

وای ب منم میگن بگیر خیلی خواهر شوهرم اینا گیر. دادن

ازشیرگرفتن راحته
ازپوشک گرفتن سخته رسمن داغون شدم تواین دوهفته

سوال های مرتبط

مامان رونیکا مامان رونیکا ۱ سالگی
سلام خانما . روزتون خوش
خواستم تجربه از شیر گرفتن رونیکا رو باهاتون اشتراک بزارم شاید به درد بخوره

رونیکا خیلی خیلی به سینه وابسته بود صبح تا شب
شل تا صبح سینه دهنش بود واسه همین تصمیم گرفتم از شیر بگیرنش . حتی خواب هم زیب سینه میخوابید و میترسیدم از شید بگیرمش دیگه نخوابه ولی ...
رفتم حرم و انار بردم روش یاسین خوندم تو حرم شیر بهش دادم و بعد انار خورد و دیگه بهش شیر ندادم .صبر زرد از عطاری گرفتم یه کوچولو به نوک سینه زدم تلخ . یه بار. گفت ممه بهش دادم گفت تلخه تلخه دیگه نیومد سمتش
اگه گاهی هم میومد خودش میگه نه تلخه

واسه اینکه سینه خودم درد نگیره هم تا یه هفته شب ها زمانی که خوابش عمیق بود بهش شیر میدادم و روز ها اصلا
دیگه شیر سینه خشک شده و اونم شب بیدار نمیشه واسه شیر
آیت روش نه خودتون اذیت میشین نه بچه .
واسه خوابش هم شب اتاق رو تاریک میگنم کنارم دراز میکشه ده دقیقه باهاش صحبت میکنم نازش میکنم میاد تو بغلم خودش خوابش میبره

گفتم بهتون بگم شاید لازمتون بشه
مامان عشق کوچولو مامان عشق کوچولو ۲ سالگی
سلام میخام تجربه شیر گرفتن دخترمو باشما به اشتراک بزارم .
دخترم از بدو تولد خیلی به شیرم وابسته بودهمیش با سینه میخابید .اشتهاشم کم بود .همش هرجا میرفتم حتی اوقاتی که تو خونه بودیم درحال نق زدن بود واویزون 🥲برای همیش تصمیم قطعی گرفتم از شیر بگیرمش تا برای همیش به این ماجرای اویزون ونق زن وبی اشتهایی خاتمه بودم .اوایل همسرم از شیر گرفتن دخترمون مخالف بود بعدها نه تنها راضی شد بلکه کلی تو این پروسه همراهیم وکمک حالم بود .مدتها بود دیگ وعده های شیر دادن خیییلی کم کرده بودم .طوری که زمستون روزی صدبار درخاست شیر میکرد .ولی روزانه فقط به چندبارشیرش میدادم .خلاص وار بگم .روز هشتم اردیبهشت روزی که دخترم پا گذاشت بیست ماهگی .برای اخرین بار شیرش دادم و خابش برد 😴بعد از تلخک استفاده کردم
دخترم که بیدار شد اومد سراغ سینه تا خاست بخوره رفت عقب .چندبار تکرار کرد دید طعمش خیلی بد شده .دیگ سراغ سینه نیومد .از اون روز به بعد زیاد میبرم بیرون تا خسته شه راحت بخاب .درسته مدت زیادیه از شیر نکرفتم ولی امیدوارم همین روال بگذره وازاین مرحله سربلند ودل خوشی به اتمام برسم 🙂