تازگیا برای هامین کالسکه گرفتم بیرون بردنی سختمه بغلش کنم اولاش باهاش بازی کردم یه چند روز زفتیم بیرون عادت کرد الان میزارم داخلش نهایت یک ربع بمونه بعد گریه میکنه خستم کرده اهه انقد عصبیم از دسش ک نگو

آخ گفتی

وای دختر من رب ساعت بیشتر نمی‌مونه اگه رو ب خودم باشه کالسکه ک اصلا نمی‌مونه. ی روز رفتم خرید پشیمون برگشتم خونه همه خریدا دستم خانم هم بغلم عروسکش تو کالسکه برگشتم خونه

اخ اخ دیروز کالسکه بردم بازار تو عبدال اباد به اون شلوغی همه تو کالسکه بودن من یه دستم کالسکه هل میدادم یه دستم ارن و بغل کرده بودم مردم تا برسم خونه

پسر منم اولاش خیلی خوب میموند دوماه اول رو قشنگ میرفتیم پیاده روی
الانم میمونه ها ولی دراز نمیکشع میشینع
منم پشتش بالشت میذارم کمرشو میبندم اسنم خودش میگیرع میشینع

فندوق منم همین یکم فاصله میوفته به زور سوارش میشه اصلا کلا نمیتونه بشینه فقط راه رفتن دوس داره میگه من کالسکه رو برونم اگر هم سوار شد مدام خودش و خم میکنه به چرخاش نگاه میکنه اصلا درکش نمیکنم خوب بچه راحت بگیر توش بشین ..

من ماشینا دارم پسرم خیلی دوسش داره .اونا خیلی خوبن

من قبل از اینکه ببرمش بیرون میزاشتم تو کالسکه تو خونه خودم وباباش تابش می‌دادیم

من با کالسکه که میرم یک خوراکی براش برمیدارم میدم دستش دیگه آروم میشه میخوره تا میرسم

وای پسز منم دیگه نمیمونه تو کالسکه همش میخاد خودشو بندازه و گریه میکنه

بچه منم همینه اصن بیرونم نبردمش چن دقیقه تو خونه گذاشتمش داشت خودشو میکشت ک بغلم کن

جفتشون رو بزار نمکی ببره