۸ پاسخ

قدیم بیشتر این حسو داشتم‌الان واقعیتش نهایت ی شغل پاره وقت کوتاه دلم میخواد که زمانش دست خودم باشه....ماادر بودن خودش ی شغل .کسی که واقعا برای بچه و همسرش وقت میزازه دیگه زمان زیادی بیکاری نداره.اونم یکمم باید برای خودش و دلخوشیاش وقت بزار.چقد مگه قرار عمر کنیم تقریبا نصف عمرمون رفت اون نصف دیگه رو کم و بیش بهتر راحت زندگی کرد تا استرس محیط کار و سختیا اونجا رو کشید‌

قلبم باهاته 👩‍❤️‍👩ببین عزیزم من شاغل تموم وقتم با دوتا بچه، صفر تا صد کارای خونه ام بامنه، اما این احساس ناکافی بودن هم ولم نمیکنه، مثلا میگم خب که چی! هدفم از زندگی چی بود! و اینکه واقعا احساس میکنم به اندازه ی کافی زندگی نکردم

تنها نیستی منم حس میکنم خیلی بی خاصیت و علافم و کارم یا جنگ با شوهر نفهمم یا کله زدن با پسرم یا تو گوشیم و اینستا و حرص بقیه رو خوردن بعدش شب میشه میخوایم صبح دوباره همین روال

سلام.دقیقا .

وااای چقدمثل منی

منم این حسو دارم
حتی تو خونه همش حس اینکه کم کاری کردم ،حس کثیفبودن اینا دست میده بهم
هیچوقت راضی نبودم از خودم

این حس رو هممون داریم

منم عین خودت بخاطر همبن درسمو ادامه دادم حالا تموم شده با همه سختیاش بازم کرم افتاده بجونم ولی دارا دستو پامو بسته دوسندارم فقط خانه دار باشم این احساس یکمم تاثیر فضای مجازیو تبلیغاته این‌روزا میکنن من بشدت دنبال راه انداختن یه شغل واسه خودمم

سوال های مرتبط

مامان نیلی مامان نیلی ۵ سالگی
سلام مامانا دخترم ماه دیگه انشالله میره تو پنج سال .اما وابستگیش به من خیلی زیاده .البته خب منم خودم تو جایی که زندگی میکنم ارتباطاتم کمه از خانواده و فامیل .شوهرمم بخاطر مشغله کاریش نمیتونه زیاد وقت بزاره با بچه حق میدم بهش .منتها دخترمم ازم انتظار بیش از اندازه داره و واقعا افسرده شدم خودم هیچ تفریح و سرگرمی ندارم همش تو خونه ام اما چون دوست ندارم بچم منزوی و غیر اجتماعی بشه سعی میکنم مرتب روزی یکی دو ساعت ببرمش بیرون تابش بدم .تو خونه باهاش نقاشی میکشم و سرگرمش مسکنم همش میگه بیا نی نی بازی کنیم خلاصه که فقط با من وقت میگدرونه من هم واقعا تایم آزادی برا خودم ندارم .هر وقتم بهش میگم مامان خسته شدم نمیتونم بیام باهات بازی کنم همش میزنه زیر گریه و نق و غر وقتی هم میبرمش بیرون تو جمع که میبرمش به خودم میچسبه با هیچ بچه های بازی نمیکنه اصلا انگار بلد نیست شادی و بچگی کنه .چکار کنم خسته شدم .تورو خدا شما بگین چکار میکنید با بچه هاتون
مامان ایلیا مامان ایلیا ۴ سالگی
سلام مامانا

توروخدا هر راهنمایی که میتونید بهم بکنید دیوونه شدم

پسرم همش به خودش جیش میکنه توروز خودشو نگه میداره برای هر چیز کوچیکی بعد که یکم جیشش میریزه میره دستشویی
اتاقش با دستشویی یک قدم راهه
شبا هم با اینکه بیدارش میکنم یبار میبرمش سرویس
مایعات کم میدم بازم جیش میکنه بعد بلند میشه از ترس اینکه تنبیه نشه
میره یه جا دیگه میخوابه روی جیش بالشت میزاره بعد تو اون جای جدیدم جیش میکنه
همه خونه بدی تعفن میده هرچی تمییز میکنم دوباره کثیفه
دلم نمیره تو خونه غذا بخورم تا رو مبل جیش کرده

بعد یه موقع هم که مثلا میزنم پس گردنش که کار بدی کردی یجور همونشکلی میمونه انگار دائم در حال کتک خوردنه
اینقد داد زدم حنجرم گرفته
هر حرفی و باید ده بار بگم تا بفهمه
نه که خنگ باشه گوش نمیده ولی بقیه حرفارو خوب میفهمه
مربیش میگه هر چیزو باید چندبار بهش گفت گفتم شاید بقیه بچه ها هم همینطوری باشن گفت نه به بقیه یبار میگیم دفتر باز کنین گوش میدن ولی به ایلیا ده بار باید بگیم
غذاشو نمیخوره
خیلی حرف میزنه
چیکارش کنم
کجا ببرمش
دارو هست براش
اصلا مشکلش چیه


در واکنش به کاراش واکنشم چی باشه
والا گیر افتادم
خودمم ماستیت دارم داغونم