۴ پاسخ

دخترمن ۵ سالشه یعنی کلا ب من چسبیده ت. خ نه تا میام بشینم ب زور خودشو بغلم جا میکنه ی وقت هایی عصبانی میشم میگم ولم کن بزار چند دقیقه تنها باشم یا صدام میکنه میگه مامان میگم جانم میگه دوست دارم دوست دارم اندازه ی کوه بزرگ میگه تو مامان قشنگ عشق دل منی نمیدونم این حرفارو از کجا یاد میگیره والا

پسر منم میگه مامان قربون صدقه برو🤣 خیلی بچه های الان حساسن🤣🤣🤣🤣

شما کاری نکردین دخترت با شما آرامش داره شمارو پشت و پناهش میبینه. پسر منم همین طوری هسش

محبت میخواد احساسیه
همیشه خودت پیش قدم باش یا با مشاور مدرسه اش صحبت کن ببین طبیعیه یا ن

سوال های مرتبط

مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۵ سالگی
مامانا یه مشورتی داشتم باهاتون البته راه حل گذتشتن جلوی پای من که دوقلو دارم خیلی سخته خیلی الان با شما در میان میزارم فرداکه می برمش پیش روانشناسش با اون هم مشورت می کنم که یه راهی رو جلوی پام بزاره
انروز در کمال ناباوری دیدم ماهلین بدون هیچ غلطی و اشتباهی ۱۱ صفحه از کتاب های هوشی رو انجام داد البته اینو بگم قبلا در این حد نبود حتی وقتی تنهایی کار می کردم باهاش بعد الان امشب که خودش تنها بود و خواهرش نیست در کمال تعحب دیدم ۱۱ تا صفحه رو بدون غلط حل کرد 😳اصلا هم لجبازی نکرد احساس می کنم وجود خواهرش خیلی اعتماد به نفسشو پایین میاره هنش یا میگه بلد نیستم یا به زور انجام میده خدا شاهده وقتی دلی باشه ماهلین ۲ صفحه به زور کار می کنم همش باید بکم‌زود باش انجام بده شاید رفتن دلوین دنبال باباش امشب یه تلنگری بود که من به مشکل اصلی برسم از اون طرف میگم‌نکنه وجود دلی هم باعث شده که اینجوری کنه و تو خودش پی پی کنه خلاصه سرتون رو در نیاره حسابی این بچه منو گیج و گنگ کرده حالا به نظرتون من دلوینو چی کار کنم وقتی اونم عست چه جوری با ماهلین کار کنم ؟؟دلوین به هیچ عنوان نمیزاره یکی یکی بشینیم جیغ و گریه که منم می خوام مشق بنویسم😃😃راه حل شما چیه؟؟
مامان نیلی مامان نیلی ۵ سالگی
سلام مامانا دخترم ماه دیگه انشالله میره تو پنج سال .اما وابستگیش به من خیلی زیاده .البته خب منم خودم تو جایی که زندگی میکنم ارتباطاتم کمه از خانواده و فامیل .شوهرمم بخاطر مشغله کاریش نمیتونه زیاد وقت بزاره با بچه حق میدم بهش .منتها دخترمم ازم انتظار بیش از اندازه داره و واقعا افسرده شدم خودم هیچ تفریح و سرگرمی ندارم همش تو خونه ام اما چون دوست ندارم بچم منزوی و غیر اجتماعی بشه سعی میکنم مرتب روزی یکی دو ساعت ببرمش بیرون تابش بدم .تو خونه باهاش نقاشی میکشم و سرگرمش مسکنم همش میگه بیا نی نی بازی کنیم خلاصه که فقط با من وقت میگدرونه من هم واقعا تایم آزادی برا خودم ندارم .هر وقتم بهش میگم مامان خسته شدم نمیتونم بیام باهات بازی کنم همش میزنه زیر گریه و نق و غر وقتی هم میبرمش بیرون تو جمع که میبرمش به خودم میچسبه با هیچ بچه های بازی نمیکنه اصلا انگار بلد نیست شادی و بچگی کنه .چکار کنم خسته شدم .تورو خدا شما بگین چکار میکنید با بچه هاتون