سلام دخترم ی مدت هست نمیدونم ترس هست یا دوست نداره خونه کسی تنها بره حتی مامانجون در صورتی که مامانجونش همیشه هواشو دارن دخترم میگه تو بیا بشین من بازی کنم
قبلا تنهایی میرفتت طبقه پایین خونه مامانجونش
کسی میدونه علتش چیه از وقتی مهد کودک میره اینجور شده

سلام پسرکوچیکه من تاپارسال روزی سه باربایدمیرفت خونه مامانم اونم تنهایی پارسال شوهرم یک ماه مونده به عیدرفت ترکیه دوسه ماهی نبودبعداون اضطراب جدایی داره تنهاجایی نمیره میگه گریم میادحتما بایدیکیمون باهاش باشه

عزیزم نگران نباش این یک دوره ای هست خودش طی میشه،پسر بزرگ من دوقلوهام همیشه خونه بابام بود یه شب نصف شب بیدار شد گریه چه میخام برم خونه ،بابام اوردش تا مدتها نمی‌رفت،شاید یه جور حس تنهایی یا ترس ،یا اینکه دارن بزرگ میشن میرن تو اجتماع تنهایی رو حس میکنن،بهش سخت نگیر بغلش کن بهش اطمینان بده همیشه مواظبشی اگه نرفت اصرار نکن خودش خوب میشه

خانم دخترمنم خوب بود از وقتی رفت مهد اونم خونه مادرم نمیمونه در صورتی ک ساعتها پیش مادرم میموندآخرم از مهد اومد بیرون نموند ک هیچ بدترم شد انگار ترس دارن چون مهد تنها میمونن اینطور شدن یاشایدم دیر رفتید دنبالش ترسیده