مامانا یه مشورتی داشتم باهاتون البته راه حل گذتشتن جلوی پای من که دوقلو دارم خیلی سخته خیلی الان با شما در میان میزارم فرداکه می برمش پیش روانشناسش با اون هم مشورت می کنم که یه راهی رو جلوی پام بزاره
انروز در کمال ناباوری دیدم ماهلین بدون هیچ غلطی و اشتباهی ۱۱ صفحه از کتاب های هوشی رو انجام داد البته اینو بگم قبلا در این حد نبود حتی وقتی تنهایی کار می کردم باهاش بعد الان امشب که خودش تنها بود و خواهرش نیست در کمال تعحب دیدم ۱۱ تا صفحه رو بدون غلط حل کرد 😳اصلا هم لجبازی نکرد احساس می کنم وجود خواهرش خیلی اعتماد به نفسشو پایین میاره هنش یا میگه بلد نیستم یا به زور انجام میده خدا شاهده وقتی دلی باشه ماهلین ۲ صفحه به زور کار می کنم همش باید بکم‌زود باش انجام بده شاید رفتن دلوین دنبال باباش امشب یه تلنگری بود که من به مشکل اصلی برسم از اون طرف میگم‌نکنه وجود دلی هم باعث شده که اینجوری کنه و تو خودش پی پی کنه خلاصه سرتون رو در نیاره حسابی این بچه منو گیج و گنگ کرده حالا به نظرتون من دلوینو چی کار کنم وقتی اونم عست چه جوری با ماهلین کار کنم ؟؟دلوین به هیچ عنوان نمیزاره یکی یکی بشینیم جیغ و گریه که منم می خوام مشق بنویسم😃😃راه حل شما چیه؟؟

۱۵ پاسخ

بنظرم یه روز از صب خواهرشو بفرست جایی بزار ماهلین تنها باشه بهد شورتم پاش نکن اون روزو تمام تمرکزو حواست به ماهلین باشه ببین پی پی داشته باشع چیکار میکنه بهت میگه

ببین کی بهت گفتم ماهلین خدارو شکر هیچ موردی نداره از نظر هوشی.حتی خیلی هم باهوشه .ای کیوی بالایی داره،

ای جانم چقد سخت شما باید رو رفتارای خودتون تجدید نظر کنید قطعا ریشه در رفتارای شما و همسرتون داره

قربونتتت برم خاله آفرین بهش 😍😍کجا بچم هوشش پایینه به نظرم خددشو مقایسه میکنه با ابجیش یا وقتی اون هست استرس میگیرع یه جورابی اعتماد بع نفسش پایینه یه روز دلی رو بفرست بره جایی از صبح تا شب فقط با ماهلین باش بهش بگو الان که تنهاییم بهم بگو وقتی پیپی داری ببین چکار میکنه
شاید از بس تو خودش پیپی کرده جلو ابجیش خجالت میکشه بگه میبینه اون نمیگه میگه بزار منم نگم ؟

به نظرم دو‌سه روزی دلوین بده باباش ببره سرکار یا خونه پدر شوهرت به ماهلین تا میتونی توجه کن و اهمیت بده تو کارها درگیرش کن حتی غذا پختن و کارهای مربوط به سوسیس و ... شاید معجزه شد انجام داد پی پی شو ممکنه وجود دلوین یک مانع باشه و موجب حسادت یا خودکم بینی ماهلین باشه و بخاطر توجه شما حاضره مدفوع کنه که دیده بشه
دعا میکنم درمان بشه دخترت

من یه دوستی داشتم که یه خواهر دوقلو داشت
وقتی که بچه بودن تا ۳ سالگی با هیچ کس حرف نمیزدن
و فقط دوتایی درگوش هم پچ پچ میکردن و خودش میفهمیدن چی میگن
مامانش نگران میشه که نکنه هرجفتشون لال باشن
میبرتشون دکتر و دکتر به مامانشون میگه یه مدت اینارو از هم دور کنه
و مامانشونم انجام میده
و در کمال ناباوری چند وقت بعد جفتشون شروع به حرف زدن میکنن

بنظرم یه مدت بیشتر رو ماهلین توجه کن
بچه شاید احساس کم توجهی میکنه


میگم تو چطوری میگی بچه هات ضریب هوشی شون کمه
بخدا پسر من اصلا این چیزارو بلد نیست
البته مهد نرفته. منم اصلا کار نمیکنم بذهاش

عزیزم منم دقیقا همین مشکلو با یکی از پسرام داشتم
مشاور به من اینجوری گفت که پسرم خودش بدون اینکه اصلا ما چیزی بگیم تفاوتاش با برادرشو میبینه و میفهمه مثلا اینکه اون زودتر یه جیزاییو انجام میده و ... در نتیجه به این باور میرسه که‌من توانمند نیستم
برای همینم سعی میکنه همیشه جا بزنه
راهکاری که داد و تا خدی تغییر تو پشرم بوجود اومد اینکه بصورت عینی ازش تعریف کنم تا به خودباوری برسه
مثلا همش لفظی نگم افرین چه خوب انجام میدی
مثلا من میگفتم آفرین که انقد تلاش میکنی یادته قبلا بهت میگفتم بیا کتاب کار انجام بدیم هی میگفتی نمیخام بلد تیستم دوست ندارم ولی الان میبینی چقد خوب داری انجامش میدی
یا رنگ آمیزی و تقاشیم همینطور بود

یعنی شما اصلا بهش حرفی نزدی ؟خودش‌پشت سرهم‌ نوشت؟

الهی عزیزم واقعا کارت زاره😅دوقلو من چیزی نمیتونم بگم فقط اینو میدونم با تشویق عالی میرن جلو دخترمنو نگا هر روز ۳ صحفه از کتابا حل میکنه شده ۱شب هم باشه انجام میده یا دفترمیاره مینویسه😅 همینجوری خط میکشع دیدش بهتر میشه مینویسه

تصویر

من یک بلاگر دنبال میکردم که فکر کنم مشکل مشابه شمارو داشت یکی از قل ها خیلی زرنگ بود و باعث شده بود قل دیگه کمتر مورد توجه باشه و احساس سرخوردگی کنه این خانم تایم مدرسه بچه هارو جا به جا کرده بودن و هر کدوم یک مدرسه جدا میرفتن که باهم مقایسه نشن شمام در این رابطه حتماً به مشاور بگین تا راه حل هایی بذارن جلو پاتون

ازبس مقایسه شدن تو اعتماد بنفسش تاثیر گذاشته ایطو خیلی بده

کتاب هوش جرا کار میکنی؟
من اصلا کار نکرذم با دخترم؟
مهد میرن؟

هر کدوم و بفرس توی اتاق جدا بگو هرکی درست انجام بده جایزه داره

اتفاقا یادمه یسری تو اینستا ی پیچ دیده بودم دختراش ۲ قلو بودند گفت سال اول باهم تو ی کلاس فرستادمشون و همین مشکل رو داشت.سال بعد شیفت بچه هارو عوض کرده بود یکیو صبح میبرد یکیو ظهر میگفت رفت و امد برام سخت شد ولی این به نفعشون بود

سوال های مرتبط

مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
شوهرم اومد باهاش مشورت کردم در مورد ماهلین توروخدا نگید پیله کردید به بچه به خدا پیله نکردم دکترا یه جوری حرف می زنند آدمو به شک و ترید می اندازن در صورتی که خودمون کلامون رو قاضی می کنیم می فهمیم امروز با شوهرم حرف زدم گفتم ببین تمرینایی که با ماهلین انجام دادم رد ببین خداییش این بچه الان دیگه مشکل آی کی یو داره ؟؟این تمرینات سخت رو انجام میده اینو میگم چون دکترشم فقط رو همین محور داره کار می کنه و همه چیو ربط میده به آی کی یو چه خجالتی بودنش چه نگفتن مساله ی پی پیش که مشاورش یه حرف خوبی زد بجه ای که مشکلش حاد باشه جیش رو هم نمی تونه بگه چه برسه به پی پی و به من گفت واسه خجالتی بودنشم تو کلاس های تائتر شرکتش بده و بعدشم تو مهد کلاس جدا بزاریش خوب میشه الان خاله ها تمرینات ماهلین رو ببینید خداوکیلی بچه ای که آی کیوش پایین باشه می تونه این هارو حل کنه ؟؟من نهایتا یکی دوتاش رو راهنمایی کرده باشم بقیه رو خودش انجام میده بدون کمک گرفتن از من بدون حضور دلوین چون دیگه نوبتی باهاشون کار می کنم دکترشم همینارو کار می کنه نمیگم از اول خیلی خوب بوده واقعا ضعیف بود ولی با ۶ و ۷ ماه درمان از نظر من اوکی شده و دکترشم از الان به بعد فقط به فکر جیب خودشه چون به محض اینکه گفتم ماهلین خیلی خوب شده ۱۲ تا صفحه رو به خوبی حل کرد میگه نه اصلا این بچه آی کیوش پایینه و جالب تر اینکه ملاحضه بچه رو هم نمی کنه جلو خودش میگه و اعتماد به نفسش رو شدیدا پایین میاره من با شوهرم تصمیم گرفتیم دیگه نبریمش از مهر هم که میره مدرسه بهترم میشه خودمم کلی کتاب از قبل گرفتموباهاش کار می کنم دیگه نمی برمش چون بچم آسیب می بینه به نظرم حالا تمرینایی که باهاش می کنم یکی یکی میزارم شما خودتون قضاوت کنید
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
بچه ها من سفت و سخت موندم چه کنم دلم‌می خواد بدونم جای من بودید چه تصمیمی می گرفتید؟؟؟درمان ماهلین رو ادامه میداد یا ولش می کردید آخه من نیبینم تو خونه همه چیش خوبه به خدا با دلوین فرقی نمی کنه از همه لحاظ مشکل من حالا این پز پی نگفتنشه که اونم گذاشتم با گذر زمان درست بشه بعد ماهلین یه جوریه که به یه غریبه نیرسه خیلی ارتباط نمیگیره و زود قاطی نمیشه دکترش میگه دیگه بعد ۶ ماه که داره میاد باید ارتباطش باهام خوب شده باشه با دوتا فیلم بهش ثابت کردم که ماهلین من فقط خجالتیه و در نهایت اعتماد به نفس پایینه داره اگر نه دوبه دو با هم از دیوار راست بالا نیرن و منو واقعا خسته کردن🙄نمی دونم تشخیصش واسه یه دکتر اینقدر سخته از اون طرف با مشاور مهدشون صحبت کردم میگه خوب قاعدتا بعد این همه مدت باید ارتباط بگیره خانوم دکترم طبق همون میگه این مشکل داره ولی از نژر خودم به خدا پشکل حادی نیست من از اول به خاطر نگفتن پی پیش بردمش که تا گفتم گفت ماله آی کیو و این حرفا قضیه رو ربط داد به چیزای دیگه ک کلا از پحور اصلی درمان خارج شد الان واقعا موندم چه کنم یه دلم میگه ادامه بدم یه دلم‌میگه نه چه پولیه واقعو این سری هم‌که رفتم ویزیت رو کرده ۸۵۰ که با هزار التماس شد ۷۵۰ هفته ای یه بارم باید ببرمش بابام‌که مدام میگه به خدا کلک پوله این بچه هیچیش نیست خیلی هم زیرک و باهوشه ولی دکترش توقعش خیلز بالاس مشاورش مبگه اگه اینجوری نباشه فردا اگه این بچه خوب نشد میای یقه ی دکترو میگیری که تو گفتی خوب میشه ولی نشد الان ازتون راهنمایی می خوام ببینم جتی من بودید چا تصمیمی می گرفتید؟؟
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
سلام مامانا با توجه به مشکل یبوست و بی اختیاری دخترم که سه شنبه بردنش دکتر دکترش گفت بعد از هر خواب و بعد از هر وعده غذایی حتما ببرش دستشویی حالا چه پی پی داشته باشه چه نه هنوز که لرچی دارو میدم همچنان یبوست رو دارا و هی کوچولو کوچولو می کنه گاهی وقت ما بین دوتا وعده غذایی پی پی می کنه گاهی عصر ها خیلی وقتا بعد از غذا نیست یه وقتایی هم میشه واسه بعد از غذا کلا تایم مشخصی نداره خواهرم میگه فقط به اون چیزی که دکتر گفته اکتفا نکن تو دائم ببر دستشویی میگم آخه نمیشه صحبت یه روز دوروزم نیست هم بچه کلافه میشه می ترسم دیگه همکاری نکنه هم خودم هم از اون طرف دلی خیلی اذیت می کنه خرف وقت خواارشو نی برم دستشویی اونم میاد هی باهاش حرف نی زنه اذیتش می کنم مسخره بازی در میاره یه وقتا می اندازتش بیرون درو قفل می کنم که اینم تمرکز داشته باشه رو کارش یعنی یه بساطی دارما با این دوتا بچه 🥴🥴حالا به نظر شما کاری که دکتر گفته بکنم یا چیزی که خواهرم میگه ،؟؟امروز روز ۴ ام وهنوز موفق نشدم تو دستشویی کارشو بکنه وعده ی جایزه هم دادم دکترش هم گفت هر بار کرو یه ستاره بچسبون براش
مامان گل پسر مامان گل پسر ۵ سالگی
خانما ، من یه مشکلی دارم با پسرم ، شاید باورتون نشه ولی پسرم به من حسادت می‌کنه ، خیلی شدید باباییه ، با این که وقتی کار اشتباهی می‌کنه باباش باهاش برخورد می‌کنه ولی من بیشتر وقتا در برابرش کوتاه میام اما یه وقتایی یه جوری باهام برخورد می‌کنه انگار نه انگار که من مامانشم انگار دشمنشم ، مثلا بیرون بودیم ، چند تا عکس ازش گرفتیم یهو به شوهرم گفتم اینجا وایمیسم یه عکس تکی ازم بگیر اینقدر عصبانی شده میگه نمی‌خوام مامان عکس بگیره باید فقط از من عکس بگیری ، دیروز رفتیم بازار برای خودم یه کفش بگیرم ، اولش که میگه تو که کفش داری چرا میخوای کفش بگیری ؟کلی تو مغازه بد خلقی کرده اونم باباش بهش گفت چرا اینجوری می‌کنی وایسا تا مامان خریدشو بکنه بعد میریم دیگه تحمل کرد وقتیم خریدم بهم میگه خیلی زشته ، باور کنید قبلش برای پسرم یه لباس دیدم با این که نیاز نداشت گرفتم بعدش یه اسباب بازی خودم دیدم گفتم نگاه از اینایی که دوست داری وایسادیم براش گرفتیم نمی‌دونم چرا نسبت به من این‌قدر بده ،بعضی وقتا دلم میخواد گریه کنم ،نمیدونم چی کار کنم درست بشه 😔