هرکی بچش برا خودش عزیزه..ولی من بچه جاریمم برام عزیزه بچها ک حالیشون نیست از حسادت بزرگترا.
رفتم،خونه مادرشوهرم،برادرشوهرمم با دخترش اومدم دخترش۱سال و ۴ماهش هست،بچم پیشم نشسته بود با گوشیم بازی میکرد دخترش اومد گوشیو از بچم گرفت بچه من باگوشی عمش بازی،میکرد اومد اونم ازش گرفت کلا هرچی بچه من دست میگرفت باهاش بازی کنه میومد با گریه ازش میگرفت،بچم رفت گوشی منو برداشت اورد پیشم نشست بازی میکرد باز دخترش گریه کرد اومد بچم گوشیو بهش نداد باباش بلند شد اومد ب بچه من گرفت سرت میبرمااا بهش بده،گفتم خب دختر همه چیو براخودش میخواد،
من تو دعوای بچها دخالت نمیکنم نهایتش سرگرمشون میکنم
ولی برادر شوهرم یه جوری رفتار میکرد،گوشی خودشو دراورد برا دخترش کلیپ اورد ک نگاه کنه نشون بچه من میده میگه نگااا دخترمنم گوشی داره بازی داره چندبار گفت ک بچه من ایراد گوشی اونو بگیره بعد بهش نده ولی خداروشکر بچه من نگاشم نکرد باگوشی خودم سرگرم بود،هی ب بچم میگفت بدجنس...
من بچمو برداشتم اومدم بالا زنگ زدن میگن کلید ماشینتو بده میخوایم بریم نون بخریم،،
شوهربدبخت من یه موتور داشت ک خرابش کردن دیگه روشن نمیشه،،حالا نوبت ماشینه،،،ادم اینقد خودخواه...

۱۲ پاسخ

وا میگفتی تو بیخود می‌کنی سرشو می‌بری نده سویج ماشین رو بی شخصیت

بعضی همینن
بدجنس
بی شخصیت
بدتربیت
حسود
خسیس
بددهن
و البته طلبکار
و پرادعا

بچه کسی برات عزیز باشه که پدر و مادرش ارزش قائل باشند برات
به نظرم کمی رک بودن و حرف زدن می‌تونه طرف مقابل رو به خودش بیاره
من جاریم با مادرشوهرم زندگی میکرد دختر من کوچیکتر هست وقتی می‌رفتیم هر چیزی که برمیداشت جیغ میزد از دست دخترم می‌گرفت جاریم می‌خندید مادرشوهرمم می‌گفت وااای از دستش میگیره جیگر منه می‌دونه این مال ماست
من خیلی بهم برخورد خلاصه بهشون گفتم الان خیلی بهتر شدن

وخ چه حال بهم زنه ای برادر شوهرت

چ بدرد نخور😐

چقدر حرص خوردم از کارای خونواده شوهرت

وای وای نگمم برات از ادم اینجوری چقد حرص ادمو درمیارن دخترمن به این کوچیکی اون شب باباشو زد خووهرشوهرم برداشت گفت وای یعنی چی بهش دعوا کنیدد پیش یکی دیگه اینکارو کنه ابروتون میره گفتم ینی چی بچستت
حالا جالبه اینه دخترش همسن مادرمه میپره به همه میگه ن اگ بهش چیزی بگیم قهرمیکنه و دیگه چیزی بهمون نمیگههه یعنی ادمو میچزونن باحرفاشون

اصلا نده بگو ماشینمون لازم دارین چن بار که گفتین نه حالیشون میشه پا دارین برین نون بگیرین چه پرو

قهر کنن کلاغ قهر کنه ۱۰ تا گردو ب نفع باغبونه کو....ن لقشون سرشو میبره یعنی چی اصلا قشنگ نیست این حرفو بهونه میکردی میومدی بالا بگن سویچ بگو نشنیدم صدام کردین یه بهونه بیار

ولی خب یبار پسر بزرگم اذیت میکرد برادرشوهرم بهش گفت میزنمت بشینا
منم مستقیم گفتم گو.ه میخوری مگ من اینجا کشکم😂
البته من به شوخی میگم هم حرفمو زدم هم دلخوری پیش نمیاد

من تو این شرایطا بچه مقابلو کلا با دست دور میکنم حرف نمیزنم
ولی دورش میکنم
بچمم کنارم با آرامش بازی میکنه😂
اینجوری روشون نمیشه بگن مادره بدجنسه

بگو میخوام برم بیرون مسافر ببرم نیاز دارم بهش

سوال های مرتبط

مامان نفســـم❤ مامان نفســـم❤ ۲ سالگی
وااای باز برادر شوهرم....
هممون پایین بودیم،خواهرشوهرم دوتا بادکنک خریده بود یکی داد بچه من یکی هم دختر اونا،،بچع من فوری ترکوندش ولی نگفت دوباره بادکنک میخوام برادرشوهرم فوری دخترشو گرفت بغلش نه دخترمن بادکنکو بهت نمیده اصلا بهت نمیده😐بچه من ک هیچی نمیگفت اون هی تکرار میکرد،بادکنک ترکیدش رو براش سه تا بادکردم دادم دستش دختر اون فوری گریه کرد ک اینو میخوام منم بهش ندادم دادم بچه خودم،بادکنک خودشو باباش برد داخل خونه،به زور از بچم گرفت،مامانش هی میگفت حالا بزار یه کم بااهاش بازی کنه،یکیشون رو ترکوند،بچه منم از فرصت استفاده کرد رفت داخل خونه میخواست بادکنکو برداره مامانش فوری گفت ن بیا بادکنک خودت بردار ،بچه من باز اونو ولش کرد بادکنک خودش برداشت باز دخترش باگریه اومد ک اینو میخوام😅😂😂بهش داد بادکنک اونو برداشت اونا رفتن داخل بچه منم بادکنک ب دست رفت داخل خونشون یه دقیقه طول نکشید دیدم صداش اومد گریع کرد اومد بیرون بادکنکو ازش برداشته بودن😐😐منم با عصبانیت ب برادرشوهرم گفتم اینو بردار قایمش کن،دید من عصبی شدم گفت نه دخترم ازش برداشت،چرا بهش دادی نباید بهش میدادی،بچم بازم بادکنکو برداشت،چنددقیقع هم برادرشوهرم دخترشو بغل کرد همونجا وایساد هی گفت بادکنک دخترمو بهش بده،دید بچه من نمیده رفت داخل خونه😂😂ولی مطمئنم کلی حرص خوردن هم خودش هم جاریم😂😂
مامان فندوق مامان فندوق ۲ سالگی
بچه ها ببینید پسر من خیلی بهم چسبیده است کل روز میگم سعنی واقعا کل روز و ب غیر تایم کارتن ک یکساعت هست و میخواد من باهاش بازی کنم منم از اولم حال نداشتم ولی الانم ب خاطر اوضاع خیلی پرخاشگر و عصبی شدم و اصلا حال بازی کردن ندارم ،امروز بهش گفتم من ده دقیقه یکم دیگه میام پیشت تو برو بازی کن بعد من میام اگه نری بازی کنی منم اصلا نمیام دیگه باور میکنید ۳۵ دقیقه کامل ب من چسبید تکون نخورد از جاش گریه کرد ب دستم چسبید ب پام چسبید منم روی مبل نشسته بودم همش گفت مامانی مامانی ولی یک قدم نرفت سمت اتاقش،الانم ک میخاست بخوابه گفت بازی کنیم بعد بخوابیم چون همیشه یک کلیپ از فیلمای خودش در حد سه چهار دقیقه توی گوشیم میبینه و من صد تا کتاب میخونم تا بخوابه گفتم باشه دکتر بازی میکنیم ولی دیگه بعد باید بخوابی کتاب و گوشی دیگه نمیذارم گفت باشه دکتر بازی کردیم دو باز اون دکتر شد یکبارم من گفتم حالا بخوابیم گفت نه گوشی گوشی بعد کلی کلنجار و اینکه خودت قول دادی بازم براش گوشی گذاشتم در حد سه دقیقه گفتم بخوابیم گفت نه کتاب بخون منم دعواش کردم و داد زدم سرش و کلی گریه کرد و بعد خوابید ب نظرتون اشتباه کردم الان مث سگ پشیمونم ولی واقعا جون ندارم دیگه