سوال های مرتبط

مامان بردیا مامان بردیا ۱ ماهگی
سلام منم بالاخره زایمان کردم
#تجربه زایمان طبیعی پارت ۱
من پنجشنبه برای معاینه و ان اس تی که خود دکتر نوشته بود رفتم بیمارستان
ان اس تی چندتا انقباض کوچیک نشون داد ولی گفت که ضربان قلب بچه خیلی تنده
دکترم معاینه کرد همچنان ۲ سانت باز بود دهانه رحمم ولی بخاطر ضربان قلب بچه گفت که اورژانسی بستری بشم.
من پنجشنبه بستری شدم ساعت ۱۱ظهر
تا ساعت حدودا ۴ بعدازظهر با آمپول فشار هم دهانه رحمم باز تر نشد
کم کم معاینات دردناک شروع شد و دردهای منم همینطور
دردها بیشتر میشدن و دهانه رحمم نهایتا ۳سانت شد
من تا ساعت ۲صبح درد کشیدم و کیسه آبم رو پاره کردن و بخاطر درد زیاد بهم مسکن تزریق کردن که نهایتا ۱ ساعت جلو درد هارو گرفت ولی تا میدیدن که من دردم کمتر شده میومدن معاینه تحریکی انجام میدادن
ساعت ۳صبح انقدر گریه کردم و گفتم درد دارم که اپیدورال بهم تزریق کردن با دهانه رحم ۳ سانت و گفتن احتمالا تا زایمان اثرش بره
بعد اپیدورال حالم خیلی خوب شد و بلند شدم ورزش کردم
مامان نینی 🩵 مامان نینی 🩵 ۲ ماهگی
تجربه زایمان
پارت ۳
مدارکمو گرفتن و معاینه کردن گفتن ۳ ۴ سانت بازی و باید بستری بشی وقتی پرسیدن از کی درد داری اون موقع ساعت تقریبا ۶ عصر بود گفتم از ۱۰ صبح درد دارم میترسیدم بیا بعد زود چقدر دعوام کردن که چقدر دیر اومدی و چقدر دل گنده ای هیچی دوباره بستریم کردن با این تفاوت که این بار لباس های نی نی رو هم دادن بعد فرستادن بلوک زایمان منو ان اس تی گرفتن من همینطور داشتم بگه ان اس تی رو می‌دیدم دیدم اصلا انقباضی نشون نمیده از پرستار که اومد ان اس تی رو ببینه پرسیدم زود اومدم نه
گفت آره کاش دیر تر میومدی زنگ زدن دکترم دکترم گفت خودم میام بالا سرش اومد و معاینه کرد گفت برام آمپول فشار بزنن هنوز خیلی نگذشته بود از زدن آمپول فشار که دکترم دوباره اومد معاینه کنه که کیسه آبم پاره شد بعد گفت معلومه انقباض داره که کیسه آبش پاره شده و همون موقع هم انقباض رو از روی شکمم حس کرد بعد معلوم شد که دستگاه ان اس تی انقباض هام رو نشون نمیده طوری که تو اوج دردم یه انقباض کمی رو نشون میداد و اون آخرا اصلا دستگاهش بهم وصل نبود
خلاصه یه دوبار دیگه ان اس تی گرفتن و بعد بهم گفتن بیا ورزش کن یه مدت بدون توپ ورزش کردم تا تقریبا ساعت ۷ و نیم ۸ این بین هم به خاطر روغن کرچک شدید اسهال شده بودم هر بار میرفتم دستشویی هم باید جواب پس میدادم که کجا میرم و هر بار هم تاکید میکردن که اصلا زور نزن منم خودمو نگه میداشتم که فشار نیارم چون شنیده بودم باعث ورم کردن دهانه رحم میشه حدود ۱ ساعت ۱ ساعت و نیم گذشت گفتم حس میکنم خیلی داره بهم فشار میاد اومد دوباره معاینه کرد گفت شدی ۶ ۷ سانت بعد خودشون باورشون نمیشد انقدر سریع پیشرفت کردم
مامان جواد مامان جواد ۳ ماهگی
پارت دوم
بهم لباس بستری دادن همراهم صدا زدن لباسام بهشون دادم
سنوم چک کردن گفتن ک وزن بچت کمه 2کیلو 750 گرم سنو 37 هفته داده بودم خب خلاصه منو بردن داخل زایشگاه ساعت 8 بهم سرم زدن تقویتی با ان سی تی گذاشتن تا ساعت 10 شب بعد ساعت 10 امپول فشار شروع کردن ولی خیلیییی یواش یواش میرف من ساعت 12 شب تقریبا دردام شروع شد در حد کم پریودی بود 1نیم شب سرم قطع کردن گفتن استراحت کن صبح ساعت 6 امپول فشار دوباره وصل کردن نیم ساعت بعد معاینه کردن 2 سانت بودم نیم ساعت بعد ک ب 3 سانت رسیدم کیسه ابم را پاره کردن و دردام شروع شد امپول فشار بیشتر کردن ساعت 7نیم صبح ب 5 سانت رسیدم دردام قابل تحمل بود ساعت 9نیم دردام زیاد شد بدجور وحشتناک فق راه نجات میخاستم پرستارا خیلییییی کمک میکردن بهم پمپ گاز دادن ک یکم بی حس بشم ولی فایده نداشت خیلییی معاینه تحریکی میکردن خیلییی کمک می‌کرد پرستارا واقعا خوب بودن کمک میکردن بعد بهم امپول تو پام زدن ک روند زایمان زود پیش ببره
مامان گل دختریـ مامان گل دختریـ ۷ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی (اولین بچه)👼🏻💗
۴۰ هفته و ۱ روز م بود دقیقا ۱۵ اردیبهشت ساعت ۴ اینا بود رفتم برای ان اس تی چون ان اس تی قبلی ک انجام داده بودم یک سانت بودم ، رفتم و معاینه کردن گفتن ک ۲ سانت شدم برم خونه آخرشب برگردم ، من نیم ساعتی پیاده روی کرده برگشتم خونه شام خوردم دوش گرفتم بعدش رفتم همش پله های خونه رو بالا پایین کردم 😩😖 بعد دیگه ساعت ۱۲ رفتم بستری شدم بعد دوباره معاینه شدم ۳ سانت شده بودم بعد چند ساعت ک چهار سانت شدم ماما همراه اومد ، کلی باهم ورزش کردیم اینا اما من دردهام شروع نمیشد و دهانه رحمم باز بود ۵،۶ سانت تا نزدیک صبح فایده نداشت بعد کیسه آب مو ترکوندن ک دردها بعدش شروع شد اما یه چیز عجیب تا دستگاه ان اس تی رو میزاشتن قد شکمم بی‌قرار میشدم و حالم بده میشد 😬🙁😑انگار ب اون دستگاه حساسیت داشتم 😐
حتی پرستارا میگفتن تا حالا همچین چیزی ندیدم ک یکی با این دستگاه اذیت شه. واقعا تا اون دستگاه رو میزاشتن رو شکمم گریه ها شروع می‌شد و منو خیلی بی قرار میگرد 🙄🥲
خلاصه ساعت ۱۱ نیم زایمان کردم کلش ۵ دقیقه تو اتاق زایمان بود هرچی در توانم بود زورررررررر زدم ک سریع راحت شم فقط😭😂حتی دکترمم گفت زور زدن هات عالی بود 😂😂خیلی خوب همراهی کردی .
بخیه رو نمدونم چندتا خوردم ولی تا ۶ تا افتاده
و اینکه هزینه ماما همراه بدون مشاوره شد ۲ تومن قرار بود یک نیم بگیره چون بیشتر کنار من بود بیشتر گرفت