۹ پاسخ

من خیییییلی همه چیم بهتر شده
جز اینکه یه ذره اوایلش افسردگی و حساسیت داشتم رو رفتارهای همه
تقریبا ۵،۶ ماه اول خیییلی حساس بودم رو حرف های همه نسبت به خودم و بچم
الان اونم بهتر شده
ولی از لحاظ ظاهری و هیکلی و غذایی خیلی دارم بهتر به خودم می رسم و ورزش و غذای سالم و .....
روحیه مم اوکیه
خیلیم پخته تر شدم حس میکنم عاقل تر دارم رفتار میکنم از وقتی مادر شدم انگار یهو چند سال بزرگتر شدم

من اولای زایمانم تت۳ ماه این حساداشتم رفته رفته خوب شدم دیگ هرچی بچه هامون بزرگ ترسن دیگ ازابو گل درمیان راحتره لین فکرانکن معلومه منوسما وارد مرحله جدیدی اززندگی شدیم اونجور قبل بارداریم بچه نداشنیم تااخراگ اونجوربودیم حوصلمون سرمیرف تکراری میشد دیگ قبول ون امسنای منوشماهمه مادرشدن همه زندگیا تغیرکرده باید خودمون وقف بدیم بازندگی جدید لذت ببریم

سلام عزیزم
من تاپیک هاتو خوندم
فک میکنم هنوز درگیر افسردگی بعد زایمانی
و طبق تجربه خودم هیچکی جز خودت نمیتونه کمکت کنه
و اگه نیاز می‌دونی واقعا با ی مشاور صحبت کن🌹💚😘

من که شدم مثل زنای قاجاری ... واقعا تمام وقت درحال بچه داری ..نمیشه که بچه رو به حال خودش ول کرد .. دیگه هیچ وقت اون آدم شاد و خوشحال و زیبای قبلی نمیشممممم.. خداروشکر به‌جاش یه دخمل دارم باید الان به فکر اون باشمم

من فقط حسرت خواب های قبل از بارداریمو دارم چقدررر راحت میخوابیدم مسافرتا چقد راحت بودم الان دیگه نمیتونم برم واقعا ادم بعد از زایمان عوض میشه

منم اره چون حرف و تیکه فهمیدم تصمیم گرفتم برا هر کی مثل خودش

من که قشنگ کلثوم اکبری شدم 😑

خب مادر شدن یعنی تغییر یعنی همین عوض شدن تو دیگه الان نباید خودتو مقایسه کنی

منم‌ از‌ همه‌ لحاظ‌
خیلیم‌ اذیتم‌ که چرا‌ اون‌ آدم‌ سابق‌ نمیشم‌ دام‌ برای‌ خود‌ قبلا‌م‌ تنگ‌ شده

سوال های مرتبط

مامان هاکان مامان هاکان ۹ ماهگی
هاکانِ مامان…
۸ ماهه شدی. ۸ ماهه که دنیای منو زیر و رو کردی، قلبمو گرفتی و گذاشتی کف دستت.
از روزی که صدای نفس‌هات رو شنیدم، دیگه هیچ چیزی توی دنیا برام مثل قبل نشد.
من با تو یاد گرفتم مادر بودن یعنی چی. یاد گرفتم چجوری بی‌خوابی بکشم، اما با یه لبخند کوچولوت همه خستگیامو فراموش کنم.

هاکانم…
وقتی دستای کوچولوتو دور انگشتم حلقه می‌کنی، وقتی سرتو می‌ذاری روی سینه‌م و آروم می‌گیری، دلم می‌لرزه از این همه عشق.
گاهی که خوابی، فقط نگاهت می‌کنم و بی‌صدا اشک می‌ریزم. از ترس روزایی که شاید نتونم همیشه محافظتت کنم… از عشق زیادی که قلبم جا نداره براش…

پسر نازنینم…
اگه بدونی مامان چقدر برات آرزو داره…
آرزوی سالم بودن، قوی بودن، خوشبخت بودن…
آرزوی اینکه یه مرد مهربون، باوقار و عزیز بشی…
که دلت هیچ‌وقت نشکنه، که هیچ‌وقت احساس تنهایی نکنی.

هاکانم، تو دلیل زنده‌بودن منی.
اگه هزار بار دیگه هم به دنیا می‌اومدم، بازم آرزو می‌کردم مامان تو باشم.
با همه سختیا، با همه گریه‌ها، با همه شب‌بیداریا…
بازم می‌گم: “خدایا شکرت که هاکانو بهم دادی.”

دوستت دارم بیشتر از نفس کشیدن، بیشتر از هر چیزی توی دنیا.
مامانِ دیوونه‌ت، همیشه پناهت می‌مونه… تا آخر دنیا.