من دومیو ک باردار شدم ناخواسته بود و هیچ حسی نداشتم ی مدام بدم میومد ولی خب اوایل بارداری بود بعدش ک ب دنیا اومد دیگه اونم دوسداشتم و عزیز بود الان دو سالشه ولی هیچ وقت مثل اولی نمیشه برام شاید ده تا بچه دیگه داشته باشم ولی اولی رو ی درجه بیشتر دوسدارم همیشه....چون همه چیز اولین بار با اون بود اتفاقا خیلیم بیشتر اذیتم کرد از بارداری تا بزرگ شدنش ولی خب همیشه اولی رو آدم بیشتر دوسداره
من دلم برای تنهایی دختر بزرگم تنگ میشع ولی الان با دختر کوچیکم دوست شدن باهم بازی میکنن ،آینده ی خوبیم باهم دارن انشالله
موقته منم همینطور بودم همه همینطور میشن
تا سه ماه شاید هم بیشتر این حس باهات هست سعی کن با بزرگه بیشتر وقت بگذرونی تا از عذاب وجدانت کم بشه
فعلا کوچولوت نمیفهمه و احتیاجاتش زیاد نیست
بیشتر به بزرگه محبت کن
پیش خودش شیرشو بذه بکو اجی سیرشو خورد حالا با دختر گلا بغل بغل بوس بوس کنیم
انقد بهش محبت کن خودش بگه ابجی رو هم ببوسیم
یا بگو بنطرت ابجی رو هم ببوسیم؟نازش کنیم؟
این چند ماه اول بیشتر بهش توجه کنی براش عادی میشه
آره منم همش یاد کوچولو بودن اولی میفتادم و بیشتر دلم براش میسوخت تا چند وقت گذشت بهتر شدم الان هرکاری کوچیکه میکنه یاد حرکات بزرگه میفتم کلا بچه اول ی جور دیگس
نمیدونم هنوز دنیا نیومده ولی خیلی عذاب وجدان دارم چون نمیتونم ب اولی برسم همش دعوا میکنم نکن نکن خودم سنگین شدم نه میتونم باهاش بازی کنم نه اعصاب درحسابی دارم خدایی دختر منکه خیلی درحقش ظلم شده دوسالشم نشده هنوز
عکس از دخترت بده بببنیم عزیزم
منم مثل شما دلم میسوزه برا اولی خودشم خیلی وابسته منه دوست دارم براش وقت بذارم ولی نمیشه میگه مامان چرا دیگه موقع خواب ماساژم نمیدی و یا بیا کاردستی درست کنیم میبینه نمیتونم خیلی ناراحت میشه
منک از اوایل بارداری دومی رو نمیخاستم بزور شوهرم بود
الانم چرا دروغ بگم هیچ حسی ب تو راهی ک دارم
ندارم
همه زندگیم شده اولی بعضی شباهم گریه میکنم چطوری دومی بیاد با اولی کمتر میتونم وقت بگذرونم یا اینک دوشب چطوری تنهاش بزارم برم برا زایمان دومی
نمیدونم شاید چون اصن دختر دوستندارمم این حسو دارم
ولی شوهرم خیلی دختر دوسداره
والا من دلم واسه دخترم میسوزه ک تنهاس
همش میکه توروخدا واسم نی نی بیار
منم هنوز عذاب وجدان داره ولی عاشق دوتاشونم باوجود کلی دعوا خیلی همو دوسدارنو هوا همو دارن میبینم دوتایی بازی میکن کاری با من ندارن کیف میکنم
منم همین حسارو دارم
من بچه ی دومم ۶ماهشه ولی همین حسا رو دارم هنوز..وقتی به پسرم نگاه میکنم می بینم چقدر مظلومه دیگه نمیتونم واسش زیاد وقت بذارم همش درگیر کاراهای بچه ها خونه آشپزی هستم عذاب وجدان میگیرم ..ولی امبد دارم کخ بزرگتر بشه کوچیکه باهاش بازی کنه اوضاع بهتر بشه.چون از چن نفر پرسیدم تا یکسالگی بچه دوم سخته بعدش کم کم درست میشه همه چی
کلا مادر بودن خیلی سختت
تازه من بعضی کارا که واسه بچه اولم نکردم واسه دومیم از دلم نمیاد بکنم میگم ناراحت میشه مثلا اولی و نوزاد بود آتلیه نبردم دومیم نبردم که بعدا نگه چرا منو نبرده بوذی
گریه میکردم اشتباه نوشتم میکرد
من دومیم الان سه ماهه اش شده تازه ۶روزه ختنه کردیمش چون خیلی میترسسدم نگران بودم بچه اولم وقتی گیر میداد بیا بازی همش دعواش میکردم بعد شب میشد میخوابید نگاش میکردم هی گریه میکرد که چرا دعواش کردم منم خیییلی احساس بدی دارم
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.