۱۲ پاسخ

طبیعیه حست
منم گذروندم این دوران
میگذره عزیزم
مال من بعد ۳ ماه شرایط اوکی شد
بعد ۳ ماه هر چی جلو تر میرفتم از وجود دخترام بیشتر لذت میبردم

منم الان همینطور دلم برا دختر بزرگم میسوزه گاهی مجبور میشم با صدای بلند باهاش حرف بزنم و عذاب وجدان میگیرم
خدا خودش کمک مون کنه

آنقدر به خودت تلقین نکن حس بد نده، بگو مامان خوبیم دارم تمام تلاشمو میکنم، این سختیا کشیدم که برای دخترم یه خواهر برادر بیار همدمو همبازی هم باشن هرچند مادر به بچه مهر بورزه بچه به خواهر برادر نیاز داره تو زندگی پشت همن دلشون به همدیگه گرمه

فقط اینو می‌دونم مامانا همیشه یه موضوعی برا عذاب وجدان دارن وقتی همه خوابن و خونه سکوته و میتونن استراحت کنن

عزیزم تمام حرفات مثل حرفای خودم بود الانم هستم ولی بهتر شدم دوتا بچه هام باهم بازی میکنن الان که کوچیکه چهاردست و پا میره بزرگتره میفته دنبالش دوتایی باهم میخندن بخدا کیف میکنم صبرکن عزیزم نوبت شما هم میشه.
تمام حس هات مثل خودم بود یهو ناراحت شدم یادم اومد.

عزیزم مال افسردگیه پس از زایمان هست منم همین بودم تا دو سه ماه هیچ حسی نسبت به پسرم نداشتم هر روز گریه می کردم حتی به جدایی فکر میکردم بعد سه ماه بهتر شدم الان پسرم زندگیمه این احساسات شما هم گذراست نگران نباش بزرگ بشن دوست هم میشن با هم بازی میکنن شما هم همه این روزا یادت میره

منم این حسو دارم از اولم داشتم همش میگفتم الهی بگردم که باید برای آغوش من توی صف بودین
برای غذا
برای شیر
برای رو پا خوابوندن
لباس عوض کردن
همه چی از همون نوزادی نوبتی بود براشون😔
همیشه یه مامان ۵۰ درصدی بودم براشون😔😔😔

من ک تا الانم ناراحتم برا پسرم ولی خب بدون هم نمیتونن

همین که این طوری حساس شدی نشون میده مادر خوبی هستی کوچیکه زیاد متوجه نمیشه هنوز محبتت بیشتر بده به بزرگه

این چه حرفیه آخه 🥲
اتفاقا خوب کردی براش یه آبجی آوردی دیگه تنها نیست
تک بودن اصلا خوب نیست بچه رو منزوی میکنه

در آینده میشن بهترین رفیق برای هم

دومی رو مثل اولی دوسش داری؟؟؟

عزیزم دومی چن وقتش

سوال های مرتبط

مامان ایلیا مامان ایلیا ۴ سالگی
سلام بچه ها کسی بیداره؟؟
من دو شبه عذاب وجدان روانیم کرده تا صبح بیدارم الان با دوتا قرص آرامش بخش هرکار کردم خوابم نرفته....
من جز ایلیا یه دوقلو ۲ ساله هم دارم دیشب خونه برادر شوهرم بودیم ایلیا خیلی دوقلو ها رو اذیت میکرد و میزد یه بارش چنان محکم زد زمین بچه رو که. خون دماغ شد هرچی صحبت میکردم باهاش فایده نداشت هرکار کردم سرگرم بشه ولی کنه دوقلو ها نبود و میزدشون به درو دیوار و اونام یه سره گریه و جیغ
انقد عصبی شدم ایلیا رو زدم😭تا آروم نشست و ول کرد
اینو بگم من صبرم خیلی زیاده اصلا اینجور نیستم دست بزن داشته باشم و بزنم بچه ها رو بخدا آنقدر اذیت میشم ولی مدارا میکنم کل زندگیمو گذاشتم پاشون و اینکه توجه هم من هم باباش به ایلیا خیلی زیاده گفتم اینجور باشیم که وجود دوقلو ها اذیتش نکنه ولی انگار بدتر شد بیشتر وقتا میگه کاش این بچه ها رو نداشتیم و.....
بابت کتک دیشب خیلیییییی ناراحتم 😭هرچی گریه میکنم آروم نمیشم دیوونه شدم کل روانم به هم ریخته می میکنم مادر خوبی نیستم براش😔کاش دستم می‌شکست همون لحظه....
مامان نفسم مامان نفسم ۴ سالگی