#تجربه شیرین و سخت زایمان طبیعی من...
حدود ساعت ۲شب بود احساس درد کردم قبلش تحرکم زیاد بود و میدونستم قرارع امشب یه اتفاقایی بیوفته پیاده روی رفته بود بعدش کلی پله نوردی و ورزش و بعدش دوش آب گرم و یه شیاف گل مغربی که تیر خلاص بود بعد شیاف یکم دراز کشیدم و به شوهرم ک ازش دور بودم زنگ زدم تو حیاط حدود دو ساعت باهاش حرف زدم و قدم زدم ک دردام از ۲کم کم شروع شد موندم تا منظم شدن و حدود ساعت۷,ک شدید تر هم شده بودن راهی بیمارستان شدم چک شدم نزدیک ۲.۳سانت باز بودم ک با معاینه کیسه اب رو پاره کردن و بستری‌م کردن...
ساعت۸:۲۶دقیقه بستری شدم و منتظر بودم ماما همراه بیاد ولی دردام باز عین درد پریودی بود و میتونستم تحمل کنم وقتی ماما اومد باهم ورزش لگنی کردیم و نی نی چون بیش از حد پایین اومده بود خیلی اذیت میشدم برا همین ورزش رو بیخیال شدیم ب فکر باز شدن دهانه رحم شدیم(چون پیاده روی خیلی زیاد داشتم بچه اومده بود پایین پایین ولی دهانه رحم اونقدر ک باید باز بود باز نبود).
حدود ۵سانت شدم ک ماما همراه پیشنهاد گاز بی حسی رو داد منم قبول کردم و برام وصل کردن وسطش خیلی پشیمون شدم چون مطمئن بودم بخاطر راحتی خودشون وصل کردن و بعدا مسلما سر درد هاش و سرگیجه میمونه باهام...
(ادامه تاپیک بعدی)

تصویر
۹ پاسخ

اخی ماشاءالله کمی شبیه بچمه فقط ابرو هاش فرق داره 🥹🫀

مبارک باشه عزیزم 😍🧿❤️

مبارک باشه اومدنت ب زندگی، عسل من❤️😍🥰😘

خداااات😘😘😘😘😘 فرشته این که‌....خدا حفظش کنه...

روزی چن ساعت پیاده روی داشتی؟

ای جانم خدا حفظش کنه خیلی نازو خوشگله 🥹💋

من برای صورت قشنگ نی‌نی تون ضعف کردم هزار ماشالله😍😍😍😍 خدا برای هم حفظتون کنه و بهترینهای دنیا براتون باشه😍❤️

آخ مادر لپشو🥹دماغشو🥹قربونت برم عروسک🥹❤️ مبارک باشه عزیزم

ماشالله خدا ببخشش

سوال های مرتبط

مامان گل🌸 مامان گل🌸 روزهای ابتدایی تولد
سلام اومدم از تجربه زایمان طبیعی بگم سه شنبه ۳۱ تیرماه رفتم معاینه ۱ سانت بودم بعد از معاینه دردلگنم شروع شد تا صبح فردا انقباض با درد زیاد داشتم رفتم بیمارستان معاینه کردم ۲ سانت بودم باز برگشتم خونه تا ۷ غروب رفته رفته دردام بیشتر میشد ک نمیتونستم تحمل کنم رفتم بیمارستان ۳ سانت شده بود قرار بود بستریم نکنن ولی چون راهم دور بود بستریم کردن تو اتاق تنها بدون گدشی و همراه واقعا برام ترسناک بود تنهایی یک طرف دردام هم یکطرف هر یک ساعت ماما میومد معاینه میکرد تا ۱۰ شب ۳ سانت بود ولی باهر معاینه دردام بیشتر میشد تا ۱۲ شب شد ک معاینه کرد ۵ سانت شدم دردام ک افتضاح شده بود دوتا ماما اومدن بالاسرم کیسه ابمو پاره کردن اون لحظه واقها ترسناک بود از ترس میلرزیدم بعرش دکتر اومد اپیدورال تذریق کرد ک اصلا درد نداشت ماما میگفت اپیدورال تا ۷۰ درصد بی حس میکنه ولی من ۱۰۰ درصد بیحس شده بودم ک عالی بود بعد از این تا دوشب من فول شدم بدون هیچ دردی بعدش اپول فشار زدن زور زدنم شروع شد تا ۳ کله بچه گیر کرده بود ی جا نمیدونم دقیق برای چی پایین نمیومد ک دکتر اصلیم اومد با چند تا حرکت بچه رو در اورد بدون هییییییچ دردی و بخیه خوردم اینگونه بود ک دخترم ساعت ۳:۲۰صبح ۲ تیرماه ب دنیا اومد واقعا راضی بودم از طبیعی با اپیدول ب شماهم پیشنهاد میشه❤️بمارستان تخت جشمید کرج دکتر اکرم هاشمی
مامان آیهان کوچولو مامان آیهان کوچولو ۲ ماهگی
تجربه زایمان
من ۱۶ ام رفتم دکتر بهم گفت ۲ سانت بازی برو پله بالا پایین کن رفتم ساختمان پزشکان ۱۰ طبقه رو بالا پایین کردم اومدم ولی دردی نداشتم مامانم گفت نرو اذیتت میکنن منم خلاصه نرفتم اومدم پیاده روی کردم و ورزشهای لگنی کردم ۱۷ ام هم رفتم ورزش لگنی خصوصی انجام دادم شب دردام شروع شد کمر درد داشتم منتظر موندم تا صبح رفتم ساعت ۶ بیمارستان معاینه شدم ۵ سانت بودم بستری شدم تا ماما همراهم اومد ساعت ۸ بود هنوز ۵ سانت بودم ورزشارو شروع کردم کیسه آب و زدن ساعت ۱۰ دوباره ۵ سانت بودم دیگه تا امید شده بودم کامل که یهو بالا اوردم حس دفع پیدا کردم دردام زیاد شد اومد معاینه کردن ۸ سانت بودم آماده شدن برا زایمان ساعت ۱۱ و نیم با دردای زیاد زایمان کردم تا ۲ ریکاوری موندم بعد اومدم تو بخش ۶ تا بخیه بیرون خوردم داخلی هارو نمی‌دونم خلاصه خیلی سخت بود ولی گذشت
حتما حتما ماما همراه بگیرین خیلی خوبه خیلی
من ماسک بی دردی گرفتم اصلا تاثیری روم نداشت استفاده نکردم
مامان حلماوحسین😍 مامان حلماوحسین😍 ۳ ماهگی
بستری شدم ساعت ۱۲ظهر با ۴سانت بهم آن اس تی وصل کردن همش انقباض بود و دردمم شدید اصن آروم نمیشدم دیگ مامانم ب ماما همراه هم گفته بود بیا اونم گفته بود قرارداد روی ۶سانته اگ بیام اضافه میگیرم مامانمم گفته بود اشکال نداره بچمو دارن میکشن مامای بالا سرم سه تا شیاف گل مغربی برام گذاشت گف اینا کمک می‌کنه دهانه رحم نرم بشه تا ساعت۱ونیم درد شدید داشتم ماما همراه هم اومد دیگ شروع کرد ب ورزش دادن نمی‌تونستم طاقت بیارم دیگ همش حالت سجده میشدم کیسه آب گرم میزاش رو کمرم هی شدید میشد دردام ولی واقعا خیلی مامای مهربانی بود دیگ همینجور ورزش میداد تا اینکه هی دهانه رحم باز شد و کیسه آب پاره کردن و شدم۱۰سانت و ساعت۱۴:۴۵ زایمان کردم ولی ب سختی بچم درشت بود ماشاالله ۴کیلو بود پارع شدم و۱۵تا بخیه خوردم و دیگ واقعا هلاک شدم همه تعجب کردن چجور تونستم زایمان کنم انقد سریع ب فاصله ۱ساعت و نیم و خدا واقعا هوامو داشت ازش ممنونم و میخام همیشه نگهدار حسینم و حلما جونم باش و بع همه مامانای باردار خودش کمک کنه
مامان پیثری👶💙 مامان پیثری👶💙 روزهای ابتدایی تولد
تجربه‌ی زایمان (پارت دو)
خلاصه ما اومدیم موسوی و ختم بارداری داد و از شب ساعت ۹بهم سوند وصل کردن از اونجایی که کلاسای امادگی زایمان رفته بودم و میدونستم چه زجریه این سوند وصل کردن و در واقع بزور باز کردنه دهانه رحمه اولش خیلی گریه کردم و مخالفت کردم که طبق معمول با بی حوصلگی و بد اخلاقی باهام رفتار کردن و گفتن هرچقدر اون بچه بمونه تو خطرناکه و مسئولیتش پای خودته!دیگه بخاطر بچم مبور شدم رضایت دادم ساعت ۹شب سوند رو وصل کردن (سوند رو میذارن پشت دهانه رحم با آب توشو پر میکنن مثل توپ میشه و فشار میاره به دهانه رحم)و از ساعت ۱۰امپول فشار رو شروع کردن
تا ساعت ۲درد پریودی کشیدم و اذیتش بخاطر این بود که نمیتونستم بیام پایین تاسونده بیافته خلاصه که ساعت ۲شب سونده افتاد و من خوشحال از اینکه میتونم بیام پایین و دردامو با ورزش کنترل کنم
تا ۱۱صب فردا هر وقت درد میومد سراغم با ورزش اروم میکردم و خیلی سخت نگذشت بهم و طول این ساعات خیلی ورزش کردم خیلی اسکات زدم خیلیی..
مامان فندق.کوچولو مامان فندق.کوچولو ۳ ماهگی
#زایمان طبیعی ۲
من ساعت یک شب بستری شدم و درد هام با آمپول فشار شروع شد( که البته سرم هست ) ... من هیچ درد زایمانی نداشتم ودهانه رحم یک سانت بود و سر بچه به خاطر بزرگ بودن درست وارد کانال زایمان نشده بود ... تا صبح همه چی خوب بود بهم چند تا قرص دادن و چون کیسه آب سالم بود درد زیادی حس نمیکردم ... ساعت ۱۲ صبح پزشکم اومد و کیسه آبم پاره کرد و بهم گفت ۱۸ ساعت دیگه معلوم میشه طبیعی یا سزارین هستی اگه توی این زمان دهانه رحم ۴ سانت شد طبیعی و اگر نه که سزارین ... یکی از ماما ها بیمارستان بهم گفت اگه دوست دارم میتونه ماما همراهم شه و من هم قبول کردم ... و از اون موقع باهام ورزش های زایمان و کار کرد ، گل مغربی برام گذاشت که تا شب از یک سانت رسیدم دو نیم سانت ... چون من هیچ دردی از خودم نداشتم و همش کار آمپول فشار بود دوز دارو بردن بالا از دوز دارو رسید به ۲۴ قطره در ساعت هر ۵ دقیقه درد کل شکممو می‌گرفت و اصلا نمیتونستم بخوابم ... با کمک ماما حدود یک ساعت از ۹ تا ۱۰ شب خوابیدم ... از ده به بعد پاشدم دوباره به ورزش کردن ... یکی از ورزش ها که خیلی خوب بود مدل دسشویی ایرانی یا اسکات زیر دوش آب گرم بود که هم درد و کم می‌کرد و هم سر بچه یکم اومده بود پایین ... دیگه صبح شده بود حدود ساعت ۵ که باز معاینه کردن و شده بودم ۴ سانت اما دیواره رحم همچنان سفت بود. معاینه توی بیمارستان خیلی با معاینه مطب فرق داشت توی مطب پزشک با آرامش و آروم اینکارو میکنه اما تو بیمارستان ماما با وحشی گری این کارو میکنه تا دیواره رحم تحریک شه
مامان آریان مامان آریان روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان من 😊
بعدش ک کمی انقباض شروع شد مامانم حراسون خودشو به من رسوند بعد اون هم مامای همراهم اومد وقتی دیدمش روحیه م واقعا عوض شد چون خیلی ترسیده بودم من هیچی با خودم بیمارستان نبرده بودم ن مدارک ن ساک 😅 بعدش انقباض هام بیشتر شد .
با اینکه ۴ سانت بودم ولی بچه بالا بود و باید با ورزش میکردم تا زودتر زایمان کنم . توی اوج درد منو ماما ورزش هارو انجام دادیم که خیلی کمک کرد به ۶ سانت ک رسیدم بی حسی خواستم ولی معاینه م کردن گفتن بچه بالاست هنوز ن
ورزش ها رو بیشتر کردم چون دیگه طاقت دردو نداشتم دوباره معاینه شدم خداروشکر بچه اومده بود پایین ، بی حسیو ساعت ۱۰ به من تزریق کردن سریع ماما منو خوابوند گفت فول شدی زور بزن . با دو سه تا زور ساعت ۱۰ و بیست دقیقه زایمان کردم بچه رو روی شکمم گذاشتن انگار دنیا رو به من دادن😍🥰 از دو جهت هم بخیه خوردم . دیگه درد نداشتم . من اون بعدازظهر بدون درد بودم نمیدونستم تا ۱۰ شب زایمان میکنم و تموم میشه 😅 توی ۴ ساعت زایمان کردم😅🥰
مامان فاطمه نورا مامان فاطمه نورا ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
تو بارداریم خیلی پیاده روی داشتم خیلی زیاد چند روز هر دفعه پنج ساعتی پیاده روی میکردم با یه ماما آشنا شدم بهم ورزش داد با اینکه سی و شش هفته ورزش رو شروع کردم ولی خیلی مفید بود سی و هشت هفته معاینه شدم کاملا بسته بودم همون هفته بازم کلی پیاده روی کردم شیاف گل مغربی گذاشتم سی و نه هفته که شدم ماما گفت بیا معاینه تحریکی کنم رفتم مطب گفت دو سانتی برو پله پایین بالا شو بیست دقیقه بیا ببینم پیشرفت داری یا نه پله رفتم بعد چندتا ورزش داد انجام دادم همونجا تو مطبش باز معاینه کرد گفت سه چهار سانت شدی همینطوری ادامه بده برو خونه دردات خیلی شدید شد زنگ بزن من بیام باهم بریم بیمارستان ساعت پنج از مطبش اومدم بیرون ساعت هشت شب دردام پشت سر هم شدن خیلی شدید داشت گریم می‌گرفت رفتیم بیمارستان ماما خودم معاینه کرد گفت هشت سانتی رفتیم اتاق زایمان آمپول فشار زد و گفت دردت که گرفت زور بده بردم سرویس کمرم رو آب داغ می‌گرفت فول شدم همینطوری کنارم بود راهنمایی میکرد کیسه آبم رو خودش پاره کرد خیلی تهوع داشتم دائم حالم بهم میخورد می‌گفت حالت رو بد نکن زور بده و اینا خلاصه ساعت هشت رفتم ساعت ده زایمان کردم بخیه هم خوردم چون یبوست داشتم اگر یبوست نداشتم خیلی راحت تر بودم من خیلی راضی بودم ماما همراه خدا خیرش بده خیلی کمکم کرد