سلام گلی خانوم اگه داستان روپاک نمیکنی من میخوام ازاولش شروع کنم به خوندن؟؟؟؟
پارت ۲
اننده ترمز کرد..چند قدم جلو رفتم و در عقب رو باز کردم و نشستم..
راه افتاد..صدای اهنگم رو کم کردم و به پیام های نخوندم سر زدم..
مامان گلی نوشته بود که..
''آمدی یک عدد شیر بیاور..''
لبخند زدم و سریع تایپ کردم..
''چشم مامان گلی..''
نفس عمیق کشیدم و سر کوچمون گفتم:ممنون اقا ..پیاده میشم..
اسکناس هزارتومنی توی دستم رو گرفت ..پیاده شدم و رفتم سمت سوپر مارکت..
اقا سید با دیدنم لبخند زد..
_به به سالم خانوم..مامان اینا خوبن؟
لبخند زدم:سالم اقا سید..خوبن الحمداهلل..شیر دارین؟
_دارم بابا جان..
لخ لخ کنان رفت و از تو یخچالش یه بطری شیر برداشت و روی میز شیشه ای جلوم
گذاشت..
_بیا عزیز جان..چیز دیگه نمیخوای؟؟..
میخواستم بگم نه..اما چیپس سرکه نمکی توی قفسه عجیب چشمک میزد..
یه بسته برداشتم و با گفتن:همینا...ممنون..
کارتمو روی پیشخوان گذاشتم ..
_قابل نداره دخترم..
_مرسی..
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.