۱۶ پاسخ

منم خیلی خوشحالم و هرلحظه بودن پسرمو سلامتی و حال خوبشو میبینم خداروشکر میکنم هزار مرتبه
ولی منم دقیقا عین شمام عزیزدلم درک میکنم حتی بکساعت بیرون بخوام برم انگاز قلبمو جا گذاشتم اصلا اروم نیستم و واقعا ب نظرم اون روزا برنمیگرده و بخاطر همین مادر بودن یعنی همه چی…🥹❤️‍🩹

خوبه و میری باشگاه و....
من فقط خونه داری و بجه داری
ارایشگاه نمیتونم برم
تصور کن حجم دلتنگی ب دنیای قبل مادری
هم شاغل بودم هم کلی فعال

ای جااانم تمام این حالت ها طبیعیه و کاملا گذراست شما وارد مرحله ی جدیدی از زندگی شدید همین جوری که دخترت بزرگ میشه شما هم با این شرایط کنار میای و پذیرای این شرایط میشی این حالت‌هایی که شما میگی دقیقا منم تجربه کردم برای من چند سال گذشت تا عادی شد ولی پر از شیرینی و حس خوب بود با همه ی سختی‌ها و چالش هاش

ولی من انگار ازوقتی مادر شدم خوده واقعیمو شناختم

تنها نیستی عزیز، ولی خب اینم یک مرحله از زندگیه. مادرامون هم این مرحله را داشتن و طی کردن ، برای ما هم طی میشه و دوباره به یه ثباتی می‌رسیم. الان این کوچولوها خیلی با ما کار دارن،وقت برا خودمون نداریم

دلم واسه یه شب ساعت ۱۰ خوابیدن تنگ شده
دلم واسه وقتایی که هر وقت دلم می خواست میرفتم بیرون تنگ شده
دلم واسه ظهر خوابیدن تنگ شده
دلم واسه بدون مسولیت بودن تنگ شده.
دلم واسه خیلی چیزا تنگه
ولی خدارو شکر میکنم بابت این فسقلی

شکر

و منم اصلا دیگه ب خودم نمیتونم فکر کنم فقط ب اینکه غذا چی درست کنم براش لباسشو بشورم داروهاشو سر وقت بدم ...نمیدونم چیه این مادر شدن🥲

منم✋️
خدارو شکر کوچولوهامون سالم و سلامتن. هیچی از این مهمتر نیست ولی منم بعضی وقتا دلم برای خودم تنگ میشه

آخ که انگار حرف دل منو زدی
هم اسمم هستیم، وقتی داشتم میخوندم انگار دقیقا خودم نوشتمش

و منم 😥😥😥😔😔

عزیزم همه مامانا همینن من دلم واسه اندام قبلیم حتی تنگ شده الان افتضاح شدم با رژیم های سختم اوکی نمیشه

منم همینطور🥲

منم دلم تنگه

چقدر منی تو

تو منی

عزیزم کامل حستو درک میکنم ،منم همینطورم

سوال های مرتبط