۱۳ پاسخ

اصلا نمیشه هیچ بچه ای رو سرزنش کرد
من و همسرم انقدر واسه تربیت بچمون وقت میذاریم که خدا میدونه
یهو یه کارهایی میکنه دوست دارم آب بشم برم توی زمین

بچه بوده دیگه نمیشه ک توقع داشت مثل آدم بزرگ بفهمه ربطی ب شعور نداره

حرفت اصلا قشنگ نیست که میگی با مشت بری تو صورتش، بچه اون تو سنی هست که برای همه چی ادعای مالکیت داره درکی نداره،واسه این چیزا دوستیت خراب نکن

عزیزم بچه ها همشون اینجورین اینقدر حساس نباش

خب بچه بود اونم خواهر من🙄

بعد جالبش اینجاس ب من میگن بچتوپاستوریزه بار اوردی پسر بچه باید وحشی و‌ شر باشه 🥲😏😒

واقعا هم بچس دیگه با اسباب بازی بازی میکنن دیگ چ میشه کرد

دختر خواهرشوهر من
وقتی میریم شیراز هر لحظه با اسباب بازی های پسرم بازی میکنه و خرابشون میکنه
ولی هرمان یکبار ب یکی از وسایل اون دست زد
یجوری دست بچمو گاز گرفت و کند
بقران خون اومد و کبود شد
ببین جررررشون دادم همه رو هم

اوف منم رو مخم میرن اینحور بچه ها

بچه منم به وسایل من و باباش و خودش خیلی حساسه نمیذاره کسی دست بزنه ولی مثلا هرچی خوراکی اینا هرکی ازش بخواد بهش میده

بچست دیگه
عادی باشه برات

چندسالش بود؟

دیگه دعوت کرد نرو و بهونه بیار

سوال های مرتبط

مامان امیر علی مامان امیر علی ۲ سالگی
مامان آنیتا مامان آنیتا ۲ سالگی
هنوز نخابیدم و بیدارم،چقدر خودمو سر زنش کنم از این زندگی خسته کننده چرا واقعا ،دیگه کم آوردم از دست مرد لجن،خدایا نمی‌دونم چه کاری کردم که این مرد رو قسمت با من کردی،از زندگیم خسته شدم واقعا خیلی دردا تو دلم هست خیلی خیلی 🥺🥺شدم از سنگ شدم آهن تو این زندگی چرا همون دو سال نیم پیش طلاق نگرفتم منکه همه کارام کرده بودم چرا برگشتم مجدد که بچه بی گناه طفل معصوم بیاد تو این زندگی به خاطر بچم کوتاه بیام و چیزی نگم بشم دیوونه روانی عقدهای که از طرف شوهرم تو دلم هست بخام سر این طفل خالی کنم،خداااااااااااااااااااایااااااااااااااااا بفهم کم آوردم،عصبی شدم تو این زندگی چند سال همش سر این بچه خالی میکنم درسته کنترل میکنم ولی مجدد نمیتونم.شبی بچم آورد بالا آب پرید گلوش بعد استفراغ کرد من عصبی شدم لحظه که آورد بالا بهش گفتم آنی به خاطر همین کارات هست عصبی میشم جیغ میکشم بعد چند ثانیه تموم شد چهرم خب عصبی بود متوجه شده بود، دراز کشید بعد چند دقیقه صدایی شنیدم از زیر پتو نصف صورتش زیر پتو بود،بعد یه ۲۰دقیقه پتو رو کشیدم کنار از صورتش گفتم خفه نشه دیدم خدایا استفراغ کرده بوده چیزی نگفته بود تو همون استفراغ خوابیده😔😔😔وای که زدم زیر گریه تا همین الان خوابم نمیبره چقدر لعنت کردم خودمو،و به شوهرم گفتم ببین اشغال اینا اثرات تو هست رو مغز من تاثیر گذاشته که من رو بچه خالی کنم و حالا اینجوری بشه باید دندون درد رو بکشی بنداری،پوز خنده زد و خوابید،حالم از خودم بهم میخوره چقدر مادر بدی هستم و احمقی😔😔😔😔،تاریخ۱۴۰۴/۰۴/۰۴تلخ ترین خاطره