۵ پاسخ

دخترم اینجوری فقط مامانم باشه وخواهرشوهرم ودر صورت اضطراری ابجیم ودختر داداشم دیگه حتی با داداشم غریبه اس ولی با داداشم خارجه با اون خوبه نمیدونم چرا داداشم اینجاست با این که چند روز یه بار میبینه باز رابطش خوب نمیشه

طبیعتشونه الان که شخصیت ندارن
بداهه هستن درکل
ولی همه چیز یادشون میمونه
پسر من الان ۶ ماهه ب طور کامل یاد گرفته نباید ب تلویزیون دست بزنه و نباید نزدیکش بشه
یادشه کاملا
این رفتارش با داییش هم ب این خاطره ک بخاطر علاقش ' از داییش انتظار نداشته و فکر میکنه اون محلش نداده
و خوب از هوشش هم هست غرورش هم هست که اون دفعه محلم ندادی محلت نمیدم

پرنساهم همه چی یادش میمونه
هم رفتار و هم جای وسایل وهمه چی
مثلا بعد دوهفته یا حتی بیشتر همه چی یادشه

اره یادشون می مونه اما میشه روی حساب شخصیتش هم گذاشت
ببین چه کارهایی میشه انجام داد تا بزرگتر بشه بهتر بشه این موردش که زود به دل نگیره و خیلی کشش نده..
ولی خب هر آدمی یه طوریه دیگه خوب و بد هم نداره

دختر منم همینه...یکی ازعموهاش کلا ازبچگی پناه اینومیدید گریه میکرد چونوقیافه خشنی داره هنوزم که نزدیک دوسالشه میبینه بغلش نمیره
عاشق داداشمه هموز که سه ماهه سربازیه ندیدیش فراموشش نکرده عکسشو ببینه ذوق میکنه بوس میده

سوال های مرتبط

مامان مو فرفری جان مامان مو فرفری جان ۱ سالگی
شما هم از مامانا دارین
خیلی ناراحتم هر وقت کار داره نیم ساعت ی ساعت مونده زنگ میزنه منو ببر اینجا اونجا ببر بیار....از صبح مثلا نمیگ می‌ترسه من نهار برم ......
بابا م این مدلی نیست ولی رفتار های مامانم خیلی ناراحتم می‌کنه حیف ک خواهر و کسی ندارم بچمو نگ دارن وگرنه ی روزم دلم نمیخاد برم اونجا
بعد هر وقت میگم بچه رو داری برم دندون پزشکی یا ترمیم ناخن مقلطه می‌کنه من کار دارم زندگی دارم از داداشم میپرسم میگ گرفته خوابیده
ی دور بابام دلش واسه بچم تنگ شد اصرار کرد ک پیش ما بمونه این داشت خودشو جر میداد من خسته شدم میگ بیار نگ نمیداره ک
گفتم شاید گرونی و سخته چند دور ک می‌رفتیم اونجا برنج و خورشت مون. میبرم همش همیشههههه ها ب بابامم نمیگ من میبرم حتا بیشتر از خودمون میبرم ولی باز
ی کاری داره زودتر نمیگ ک فقط کار خودش انجام بده نکنه ما زودتر بریم ناهار بریم
حتا چند بار کار داشت گفتم زودتر میگفتی من میرم خونه مادرشوهرم نمیتونم اونجا باز بیام بچه لج کرد خا خونه نگ دار انقد اینور اونور میری خونه عادتش بده منظورش اینه بشین خونت زیاد خونه ما هم نیا .....
بهش گفتم من خونه مادرشوهرممم میرم تو اذیت میشی؟؟؟
مامان پناه مامان پناه ۱ سالگی
امروز رفتم دریاکنار با پناه ک قربونش برم ی جا بند نمیشه فقط میخواد راه بره رو مغزم برم یکم قدم زدیم ی خونه بود ک پر گربه توش بود از کوچیک تا بزرگ خیلی خوشگل بودن خونه خالی بود انگار شبیه خونه گربه ها بود پناهم ک کلید ک بره گربه ها رو بگیره🤦🏼‍♀️گربه هاهم مشالله بزرگ بودن بعضی هاشونم چهره هاشون ی جور خاص بود انگار مث گربه های کوچه خیابون نبودن اما بامزه بودن خلاصه رفتیم یکم جلوتر بچه بود داشت جلو درشون بازی میکرد تا منو پناه دید ب پناه نگاه کرد سریع گفت ماشین خاله فلانم ی جور حالت غرور طور نکاه کردم تعجب کردم از حرکتش نزدیک تر شدم داشت ب دادشه میگفت ماهی خوردی چرا برای من نیوردی ک دادشه گفت کدوم ماهی ی جور غرور خاصی داشت پناهم چسبیده بود بهشون 🤣داشتم فک میکردم همین بچه بره مدرسه این رفتار جلو رفیق همکلاس یا همسن خودش داشته باش چقدر زشته چرا خانواده ها برای تربیت بچشون وقت نمیذارن اگ این پناه بود ی جور میزدمش ک دندوناش خورد شه تا یاد بگیره باید چطور رفتار کنه غرور نداشته باش واسه همین هیچوقت حاضر ب بچه دوم نیستم چون تربیت بچه واقعا خیلی خیلی مهمه
مامان علی اصغر مامان علی اصغر ۲ سالگی
پسرم می‌ره کوچه. فوتبال بازی میکنن یعنی کوچه ما هفت هشت نفر پسر هستن سه نفرم از اون یکی کوچه میان بازی در واقع من دوست ندارم پسرم با اونایی که از کوچه دیگه میان بازی کنه اونا ده یازده سالشونه پسرم تازه رفته نه سالگی هر چقدرم میگم نرو با اونا بازی نکن میگه میرم باباشم میگه تو گیر نده گیرمیدی بچه بدتر می‌کنه خودشم چیزی نمیگه منم دیروز قهر کردم گفتم اگه این بچه بچه ی منه باید حرف منو گوش کنه اگه نه منم میرم خونه بابام شوهرم پسرم و دعوا کرد گفت دیگه نرو منم نمیزاشت برم خلاصه سرشون گرم شد رفتم خونه ابجیم بعدا با داداشم اینا برم خونه بابام مامانم هم خونه داداشم بود رفتم اونجا برعکس همه فهمیدن دعوام کردن گفتن ما خونه نمیزاریمت😂بچه تو ول کردی بلاخره بچه باید بازی کنه حالا شما جای من چیکار میکنید یعنی من حساسم روبچه ام با هاشون قهر بودم دیروز تولدمم بود شب زود خوابیدم دیدم در گوش هم پیچ پیچ میکنن نگو همسرم به پسرم میگه به خاله اینا زنگ بزن بیان کیک اینا خریده بودن که منو خر کنن