ما اومدیم طبقه بالای مادرشوهرم میشینیم
یدونه برادرشوهر ۷ساله دارم یسره میاد شبا بالا جلو در نمیزاره بخابیم
یا هی میگ چرا بیدارید نخابیدید😑
ازش بدم میاد درم میبندیم هی درو محکم میزنه
چیکارکنیم از دستش
مامانشم چیزی نمیتونه بگه نمیترسه ازش
یدونه از باباش میترسه ک اونم شبکاره نیست

بهترین مادرشوهرم‌باشه باز ی جا بودن‌خوب نیس

عزیزم خدا صبرت بده
بچس یه مدت اینجوری رفتارمیکنه تا عادت کنه به بودنتون بعد براش عادی میشید ولتون میکنه فقط تنها کاری که میکنی این باشه که هی بهش نگو برو و اینجا نیا که به شدت لجبازی میکنه ندید بگیرش باهاش صمیمی نشو ولی دعواشم نکن فقط بی محلی کن اگه هی بزنیش یا دعواش کنی هم روش بازتر میشه هم اینکه امکان داره کینه به دل بگیره یه موقع خدایی نکرده بچتو اذیت کنه

همه دور میشن تو میری پیششون😂

ی انیمیشن بریزتوتبلتت بده دستش بگوبرونگاه کن باخوده زبون بچه ها حلش کن مثلا بگو اگه شباساعت ۹بخابی برات کیمدی میخرم یطوری بازیش بده

عزیزم ببخشیدا ولی بهت تسلیت میگم چون زندگی راحتو از دست دادی من ۶ ساله پیششونم پدر شوهرم گوششو میزاره رو در خونمون ببینه چی میگیم و خیلی چیزای دیگه ...
برو دختر برو اصلا بگو خانواده‌ی شوهرت امام تو دور از جون برو تو چادر تو خرابه زندگی کن ولی اونجا نه

این مدلیش دیگه ندیده بودم 😂😂😂😂این بزرگ بشه چیکارتون می‌کنه

دو بار بزن تو دهنش که از خودت بترسه شب ادراری بگیره نکبت 😏

شوهرت هیچی نمیگه!