۵ پاسخ

بار ها شده از خودم بدم میاد انگار روانیم خدا آرامش بده بهمون

من واقعاً یعنی حالم به معنای واقعی جهنمه یعنی خیلی ناراحتم خیلی دعواش میکنم و زدم رو صورتش رو شونش دست خودمم نبوده خیلی اذیت می‌کنه بعضی وقتا

فکر کردم فقط منم چون بچه دوم اومده ولی واقعا تو این سن بچه ها میخوان استقلال خودشون رو ثابت کنن بخاطر همین نمیدونن چه عکس العملی باید نشون بدن و با لجبازی و جیغ و گریه حرفشونو به کرسی می‌مینشونن
باید خیلی صبور باشیم بخدا من که انقدر خودمو کنترل میکنم ولی آخر سر منفجر میشم شبا خواب ندارم بخاطر نوزاد طول روز هم باید دستوراتش رو اجرا کنم
فقط با زبون پیش میبرم و مهربونی و تعریف اوضاع یکم مساعد تر شده خداروشکر ولی با همه اینا معترضه دوستم ندارید منو دعوا میکنید ....

البته چند وقتی هست که انقدر روان منو بهم ریخته که واقعا مثل افسرده ها شدم
بیشتر از قبل بهم وابسته شده در عین حال اذیتمم میکنه یا مو میکشه یا دم گوشم جیغ میزنه قشنگ روانی شدم انقدر که حرفامم دیگه روش تسلط ندارم شوهرم باهام حرف میزنه انقدر چرت و پرت میگم مشخصه قاطی گردم

اصلا خودتون رو نزنین توی روحیش اثر بدی داره خیلی
الان سن اوج لجبازی هست باید حتما حتنا سرشون گرم بشه که کمتر اذیت کنن حالا یا با بیرون بردنشون توی پارک بازی یا اسباب بازی و بازی های خلاقانه
امروز شوهرم برای پسرم یه سطل ماسه با قالبهاش خریده انقدر سرگرم بازی شده باهاش و چیزهای خلاقانه باهاش درست میکنه که حد نداره از یه طرفی هم برای وسواس تمیزیش خوبه

سوال های مرتبط