تا حالا به عادتهای شخصیتون فکر کردین؟!
میدونید یسری عادتهای خوب و یسری عادتهای بد داریم

کدوم عادتهاتون رو خیلی دوست دارید؟ و خیلی تقویتش میکنید

من عادت بده تمیزیمو خیلی تقویت میکنم، اما میدونم که بعضی وقتها همسرم کلافه میشه😉
مثلا مهمونام بعد از غذا نشستن استراحت میکنند
پذیرایی و آشپزخونه رو تی میکشم، چون نگرانم غذاهاییکه ریخته کفه پاشون بچسبه
ولی برای خودم هم خیلی فرسایشی شده
اما لامصبو نمیتونم ترکش کنم لذتش مثل مخدر شده برام😂😂😂
یادمه وقتی خوابگاهی شدم دوره دانشجویی
دو سه هفته اول، بچه‌هاییکه بد غذا بودن یا عادتهای خاص داشتن خیلی خیلی اذیت میشدن، بعضیا مقاومت بیشتری داشتن ، بعضیا نه وا دادن و غذای دانشگاه رو میخوردن
من علاوه بر بد غذایی، آشپزی هم بلد نبودم
برای همین سه ماه با نون و پنیر سر کردمو وقتی رفتم تعطیلات خونوادم باورشون نشد که من ۱۵ کیلو کم کرده بودم
نگم که ۴ سال اولو چجوری غذاهای فریزری میبردم..🫣🫣🫣
اما وقتی شروع به آشپزی کردم هیچ قانونی برای خودم نزاشتم تا اگر چیزی نبود خودمو نبازمو نیازه بدنمو تأمین کنم
اما خب وقتی هم همه چیز مهیا باشه طبق اصولش پیش میرم
مثلا کسی رو میشناختم که میرفتیم بیرون کبابی،سفارش نمیداد میگفت کباب بیرونو نمیخوره فقط کباب باباش،
خب د لامصب واسه چی میومدی😂😂😂
واسه راد هم میخوام تلاش کنم که همه جور غذایی رو بخوره، ربش کمه، نمک نداره و … غذای مامانم خوشمزه تره و … نباشه

تصویر
۱۳ پاسخ

عادت خوبم خیلی بشدت دلسوزومهربانم جوری ک برا همه ۱۰۰ خودمومیذارم، کینه ای نیستم بدیارویادم میمونه اما گذشت میکنم،عادت بدم خیلی زودازکوره درمیرم،فکرمنفی زیادمیکنم، توهمه کارا کندم سرعت العمل ندارماصلا، خیلی ب شوهرو پسرم وابستم،زودرنجم

بنظرم من خیلی آدما رو درک میکنم که باعث میشه بزنه زیر دلشون!تو هر شرایطی حتی بدترین رفتار ته دلم میگم لابد امروز خیلی خسته بوده یا از تروماهای بچگیشه و ..همیشه سعی میکنم با مهربونی با بقیه رفتار کنم و معتقدم زندگی الان واقعا سخت هست ما خودمون به خودمون رحم کنیم لااقل، اما با چشم دیدم آدما حتی نزدیکات بی لیاقت تر ازین حرفان و واقعا آدم تنها و تنها و تنها خودش رو داره و ببخشید انگار هر چی بیشتر چس تر باشی بیشتر هواتو دارن!!

من نمیدونم عادتم‌چیه ولی انگار توی دنیا تنهام
ن حسودم
ن پر توقعم
ن دو رو ام
گاهی میبینم ادمهای حسود هی خوصبخت تر میشن میگم کاش من انقد ساده نباشم

من بد غذا نبودم به اون صورت فقط ماهی نمیخوردم بچه بودم که الان عاشقشم جوری ک میگم کاش از اول دنیا بیام بچگیم ماهی بخورم😂😂😂اخلاق بدم اینه ک از کسی ک خیلی چسم فسم داره بدم میاد یا کسی که بی احترامی میکنه از بالا ب اطرافیانش نگاه مبکنه هیچ جوره نمیتونم ارتباط بگییرم باهاش و همیشه هم تقویتش میکنم کسی حق بی احترامی و شوخی بیجا درمورد منو بچم و همسرم نداره خودمم رعایت میکنم

من خودم آدم دلسوزی هستم و کسی ام بهم بدی کنم همون لحضه جوابشو نمیدم و میذارم حتی ۱۰سالم طول بکشه همون حرف و اونجا براش جبران میکنم یه عادت بد دیگه ام دارم قدرت نه گفتن زیاد ندارم تما دارم روش کار میکنم

عادت بدمو میگم خیلییییی موقع اشپزی ظرف کثیف میکنمو اشپز خونه رو میترکونم
دارم رو خودم کار میکنم حداقل هرچیزی که برمیدارم همون لحظه سرجاش بزارم

اوووو من اگه عادتهای بدم بخوام بگم دیگه همتون میخندین 🤣 وقتی فکر میکنم به خودم میگم تو تکی، نمونه ای،چطور من همه این کارا رو میکردم....الان دیگه بدنم رو به فرسایش،ذهنم تنبل و پر از نشخوار،فقط خدا کمک کنه

نمیدونم عادت خوبیه یا بد...
چون هم خودم اذیت میشم و هم اطرافیانم🫠
خیلی دلم برای همه میسوزه
غصه زیاد میخورم برای بقیه
اشک ها میریزم برای مردم...

در کنارش هرچقدر در توانم باشه خیر هم میرسونم کمک هم میکنم ولی بش از حد غرق در غم آدما میشم

̸ا̸ز ̸ا̸د̸م̸ا ̸ت̸و̸ق̸ع ̸د̸ا̸ر̸̸م ̸م̸ث ̸خ̸د̸م ̸ر̸ف̸ت̸ا̸ر ̸ک̸ن̸ن ̸ع̸ز̸ی̸ز̸ت̸ر̸ی̸̸ن ̸ک̸س̸ا̸م̸و ̸ب̸خ̸ا̸ط̸ر ̸ب̸ی ̸ا̸ح̸ت̸ر̸ا̸م̸ی ̸̸̸ک ̸ک̸ر̸د̸ن ̸خ̸ط ̸ز̸د̸م ̸ش̸ا̸ی̸̸د ̸م̸ن ̸ر̸ف̸ت̸ا̸ر̸م ̸ا̸ش̸ت̸ب̸ا̸س ̸و̸ل̸ی ̸م̸ی̸گ̸م ̸ا̸د̸م̸ا ̸ب̸ا̸ی̸ذ ̸ح̸د ̸و̸م̸ر̸ز̸و ̸ر̸ع̸ا̸ی̸ت ̸ک̸ن̸ن ̸و ̸ا̸ی̸ن̸ک̸ه ̸̸و̸̸ق̸ت̸ی ̸خ̸̸ط ̸ب̸ز̸ن̸̸م ̸د̸ی̸گ̸ه ̸ب ̸ز̸ن̸د̸گ̸ی̸م ̸ب̸ر̸ن̸م̸ی̸گ̸ر̸د̸و̸ن̸م̸ش̸و̸ن ̸ح̸ت̸ی ̸ا̸گ̸ه م̸ت̸و̸ج̸ه ̸ا̸ش̸ت̸ب̸ا̸ه̸ش̸و̸ن ̸ب̸ش̸ن

عادت بدم حساس بودن رو تمیز بودن خونه لباس
از اینکه همچی شنبه یکشنبه باشه بدم میاد😑
اطرافیانم گاهی از این حساس بودنم اذیت میشن خیلیم نصیحتم میکنن ولی من دست خودم نیس
اگه خونه کثیف باشه وسایل سرجای خودش نباشه تبدیل میشم ب ی هیولا😂
عادت خوبم مهربونم بد دهن نیستم دوس ندارم کسیو ناراحت کنم یا حاضر جوابی کنم🤔اوووم دیگه یادم نمیاد😁

من خیلی منظبت و مقرراتی هستم ،طوریکه بعضی وقتا بهم استرس وارد میشه !
مثلا اگه قراری داشته باشم با کسی ،نفر اول اونجا هستم
اگه قرار باشه سفری بریم
از یک هفته قبلش درحال جمع کردن وسایل هستم و برنامه ریزی و...😅وقتی مهمون قرار خونم بیاد باید همه چی آماده باشه همه چی تا میز شام چیده شده !!!چون اعتقاد دارم مهمون اومده خوش بگذرونه نه کار کنه ...خلاصه میدونم خیلی این اخلاق بده ...دوست دارم دریا اینطوری نباشه ...رهاتر باشه
روخودم دارم کار میکنم 🥰
عادت خوبم هم اینه که واقعا تا به الان ،هیچکسی رو با حرفام نرنجوندم حتی اگر لایقش بوده

عادت اولم منم خیلی خونه تمیز دوس دارم
عادت دوم کسی به من بدی یا حرف بد بگه از یادم نمیره
عادت سوم خیلی گناه ساده زود باور هستم
عادت چهارم خیلی زیاد فکر میکنم تموم شب وقت به فکر خونه بچه ها میفتم

من به شدت بد غذا بودم واقعا اذیت میشدم وقتی جایی میرفتم خجالتیم بودم روم نمیشد بگم دوست ندارم به زور میخوردم واقعا میخواستم بالا بیارم به خاطره همین همه تلاشمو کردم دخترم بد غذا نشه که خداروشکر نشد خجالتیم دلم نمیخواست باشه چون خودم اذیت میشدم العان اصلا خجالتی نیست

سوال های مرتبط

مامان 💙راد💙 مامان 💙راد💙 ۳ سالگی
دیروز پریزوز طبق روال آخر هر هفته تعطیلات با دوستان یا خونواده بود
ترکیبشو من دوست ندارم، مگر اینکه دوستان خونوادگی باشن یعنی از دوره کودکی یا نوجونی
پنج‌شنبه رو با خونواده گذروندیم و جمعه رو با دوستان
من دوستهاییکه دارم واقعا ارتباطم باهاشون خیلی صمیمی و جزعی از خونوادم محسوب میشن
و هممون تلاش میکنیم حریم همو حفظ کنیم تا باشیم کنار هم سالهای سال
دیروز تویه استخر با مشورتها و نظر سنجیهای دوستان تصمیمون بر این شد که
😂😂😂در واقع باید بگم نتیجه نشست اجلاس دیروز این بود که ما تلاش کنیم تا آخر امسال راد رو پیش کسی ببریم که آبله مرغون داشته باشه و اونم از نوع ضعیف😂🤦🏻‍♀️
همشون بچه دار بودن و بزرگترینشون ۹ ساله بود، و تجربه دار بودن
و اگر نشد بعد واکسنشو میزنیم که سن ۴ سالگی براش تعیین شده.
جاتون خالی شیرینی خامه‌ای پختم
و تویه خامه‌اش شکلات رو رنده درشت کردم که زیر دندون بیاد
با کافی و‌ چایی خیلی چسبید ،مخصوصا این قسمتش که تا بعد ناهار که قرار بود دسرمون باشه نصفش مونده بود😂🫣
دوستان باورشون نمیشه خودم میپزم😮‍💨😮‍💨😮‍💨چون تا حالا از اینکار انجام نداده بودم(مثل ذرت یهو شکفته میشم😂)
و از طرفی برای موهام… مثل شما که خیلی به من محبت داشتید ❤️❤️
البته به بچه‌ها نگفتم موهام کار خودم بود🫠🫠🫠
در واقع من دیروز کلی انرژی گرفتم
کاش تلاش کنیم به هم انرژی بدیم، انرژی دادن هم مثل همین واکسن زدن همگانیش خوبه، چون یه جمع فول میشن
اگر انفرادی باشه ممکنه یکی با احساس ضعف یا ناراحتیش و … اون انرژی رو از بین ببره😍
من دیروز به این نتیجه رسید مهربونی هم جمعیش آدمو به اوج میبره
(هم پالسو بگیره و هم پالسو بده)
پس تلاش کنیم یک اثر خوب از خودمون به جا بزاریم❤️❤️❤️
مامان 💙راد💙 مامان 💙راد💙 ۳ سالگی
من خیلی بچه دوستم، هر جا نوزاد یا بچه کوچیک ببینیم غش و ضعف میکنم براش
یجوری باهاشون بازی میکنم که بقیه رو هم به وجد میارم😂😂
عمه همسرم هم مثله منه، 😂😂 ولی اون برای همه میره روی منبر که بچه دار شید ببینید چه کیفی داره.
من فقط حسه اون لحه‌ام و انرژی گرفتن از بچه برام مهمه
مثلا راد رو میبینن که چقدر منو همیرم میبوسیمشو بغلش میکنیم
میگن وای خدا سه قلو بهتون بده، حالا لوس نشه
که همسرم میگه خب بشه لوسه مامان و باباش میشه😂😂
ولی آبم تویه یک جوب نمیره مخصوصا این دختر بچه‌هاییکه اطوارشون زیاده( نه حسه بچگیشونا) ایناییکه مثل پیرزنها میخوان ادای بزرگترهارو در بیارن و تو سن خودشون نیستن
آخ آخ، یعنی کافیه یکیشون به تورم بخوره…
آخه این چند وقت دوره راد هم زیاد میان، سریع جولو پلاسشونو جمع میکنم پاشید پاشید بچه‌ها برید با هم سنهای خودتون
درست نیست با کوچیکتر یا بزرگتر خودتون بازی کنید😂😂😂
یکیشون چند شبه پیش از راد سوالی کرد که من از چند زاویه مختلف میخواستم خودمون پاره کنم
راد گفت مانی بریم توالت؟ گفتم آره مامان تا دستشویی به من کمک کنو خودتو سفت بگیر که جیشت نیاد
وقتی برگشتیم دختره بچه از راد پرسید رفتی دستشویی راد که ماشینش دستش بود گفت بله
دختر بچه پرسید ماله تو هم خرطوم داره ازش جیش میاد
🫣🫣🫣🫣

مامانش گفت تازه داداش دار شده و دیده، گفتم عزیزم بهش چند ساله داری میگی خصوصیه
بعد خصوصیه داداششو براش عمومی کردی؟!
گفت خب دیگه اتفاق میوفته و باید فرقشو بدونن
اینم بزرگ شده و میفهمه، گفتم اگر فهمشو داشت هنوز کنجکاو نبود که از بقیه پسرها بپرسه، چند وقته دیگه کنجکاوتر میشه از پدرش، پدربزرگش و عمو و دایی و بقیه پسرها میپرسه
اگر برات موردی نداره که صحبت کردن راجبش فایده‌ای نداره
😮‍💨😮‍💨😮‍💨ظ
مامان 💙راد💙 مامان 💙راد💙 ۳ سالگی
از چالشهای راد و نحوه برخوردم پرسیده بودید🤯🤯🤯

منم مثل شما و …

اما گفته بودم چند وقته تلاش میکنم سکوت کنم

نه کم بگم

اما اینکارهارو میکنم

مثلا راد عاشقه پا برهنه راه رفتنه(هممممه جا)
تشویقش کردمو گفتم هر جا که دیدی خیلی خوبه و به پا آسیب نمیرسونه به منم بگو تا منم پا برهنه راه برم درست مثل تو
این جمله خیلی مهمه( درست مثله تو)
و هر موقع میخواد اینکارو انجام بده دقت زیادی میکنه چون هر بار بهش میگم😍

جیغ میزنه با صدای بلند حرف میزنه تو اون زمان اگر خونه باشیم منم مثل اون با صدای بلند جیغ میکشم و براش تمرین آواز خوانی رو دانلود کردم و بهش میگم اِااااااا ببین راد درست مثل صدای تو😍
و تویه بازیهای هیجانی بهش پیشنهاد جیغ زدن میکنم

راد از کف شامپو خیلی بدش میومد، حتی فستیوال کف هم گفت من کف دوستم نمیاد🫠خب دوستش نمیاد
تویه حموم موهامو مثل بستنی قیفی کردم گفتم نوبت توه و …
تقریبا دو هفته است با همین بازی و هیجان نسبت به بستنی در گفته‌هام داره از کف دوستش میاد و اجازه میده سرشو و بدنشو بشورم بدونه دغدغه😂✌🏼

موقع هر وعده غذایی مخصوصا صبحونه وقتی میگم حالا نوبت چیه میگه هیچی، مکَل کَل هم باهاش نمیکنم فقط داستانهاییکه دوست داره رو میزارم میاد میشینه که با دقت بیشتری گوش بده و منم بعضی قسمتهاشو ازش سوال میکنمو یسری قسمتهاشو خودم تقلید صدا میکنم و همراه با این برنامه‌ها صبحونه کاملو تموم میکنه😉
در طول روز پیشنهاد بستنی و میوه زیاد میده، من نمیگم نه و …
میگم واااای من عاشقه برنامه ریزی کردنم راد به نظرت چه موقعی بخوریم که بابایی هم باشه و بعد از غذا هم باشه( ممکنه مخالفت کنه و بگه من خودم میخوام بخورم) اما مسیر میره به برنامه ریزی
شما هم بگید تا با هم پله پله بتونیم راه حل پیدا کنیم

❤️✌🏼
مامان 💙راد💙 مامان 💙راد💙 ۳ سالگی
امروز صبح راد کیف دکتریشو آوردو منو چک کردو گفت خانوم هیچ مشکلی نیست
منم تشکر کردمو گفتم آقای دکتر یه آمپول به من میزنید که بدنم قوی شه …
بعضی شربتهاش که طعم خوبی نداره مثل آنتی بیوتیکهارو با همین بازی به خوردش میدادم
بعضی روزها که کارام تو آشپزخونه طول میکشه
راد با یسری اسباب بازیاش میاد کفه آشپزخونه دراز میکشه و تو دست و پای منه اما خب هم من میتونم اینجوری سرگرمش کنم هم خیلی صدام نمیکنه
امروز تقریبا یه رب به یک بود و داشتم سالاد شیرازی رو با آبغوره مخلوط میکردم که یهو نفهمیدم چی شد
کاسه و من پخش زمین شدیم
اینقدر دردم گرفته بود که زدم زیره گریه، تا به خودم اومدمو اون منگی پرید رادو دیدم که لباش آویزونه و وسایلشو از ترس بغل کرده
تا بهش گفتم مامان من خوبم، زد زیره گریه
بغلش کردم
گفتم چی شد، من متوجه نشدم مامان
گفت پات رفت رو ماشین پلیس شیشه‌اش شکسته
اما شما هم چپ کردین، گریه‌اش ادامه داشت خیلی خیلی ترسیده بود
محکم بغلش کردم، گفتم میتونی امدادگر شی و کمکم کنی تا من بتونم بلند شم
خلاصه که شرایط سختی بود اما به خیر گذشت
اگر اون لحظه بهش یادآوری میکردم برای اینکه اسباب بازیاشو نیاره قطعا این ترس تو ذهنش میموند
تصمیم دارم یه قصه همین مدلی براش تعریف کنم تو اتاقش و تویه شرایط خوب
که اتفاق امروز براش فقط تلنگر باشه
امیدوارم که شماها هم در سلامت کامل باشید❤️❤️✌🏼✌🏼
مامان 💙راد💙 مامان 💙راد💙 ۳ سالگی
یه مدت با راد که میرفتیم خانه بازی با یه دختر هم سن خودش به نام آسمان دوست شده بود

امروز که رفتیم، پرسیدم آسمان نیست، گفتن که ااااا خبر ندارین
تو خونش عفونت داره و بستری شده، چند هفته تب داشته و خوب نمیشده
یادمه سه هفته پیش قبل مشهدمون مامانش ویروس گرفته بودو از ماشین نیومده بود پایین
اما آسمان اومدو بازی کردو ۴ روز بعد بیشتر بچه‌های اون روز مریض شدن و زنجیره ویروس اتصالشو قویتر کردو حسابی بقیه رو درگیر کرد

امروز به منشی خانه بازی گفتم کاش شرایط طوری بود که خونواده‌ها رعایت میکردن
وقتی یکی از اعضای خونواده بیماری ویروسی داره
اگر بچه نشونه‌ای نداره ، برای این نیست که مریض نیست اون ناقل میتونه باشه
منشی میگفت مامانش استوری میزاره و به دکتر و بیمارستان و … بد و بیراه میگه برای تشخیصشون
گفتم خب حق داره چون بچه‌اش مریضه پاره تن شه
اما میدونه با اینکاری که کرد چقدر آه بقیه رو خرید که اینقدر بچه‌های اونجا مریض شدن و بستری شدن
واقعا از صمیم قلب برای همه آرزوی سلامتی میکنم😍😍✌🏼✌🏼
اما خودمون رو هم که نمیشه به کوچه علی چپ بزنیم
یسری چیزها دست خودمونه رعایت کنیم
همیشه از بقیه توقع انسانیت داشتن که درست نیست
کی قراره وجدان ما بیدار شه…
مامان دلسا مامان دلسا ۳ سالگی