من خیلی بچه دوستم، هر جا نوزاد یا بچه کوچیک ببینیم غش و ضعف میکنم براش
یجوری باهاشون بازی میکنم که بقیه رو هم به وجد میارم😂😂
عمه همسرم هم مثله منه، 😂😂 ولی اون برای همه میره روی منبر که بچه دار شید ببینید چه کیفی داره.
من فقط حسه اون لحه‌ام و انرژی گرفتن از بچه برام مهمه
مثلا راد رو میبینن که چقدر منو همیرم میبوسیمشو بغلش میکنیم
میگن وای خدا سه قلو بهتون بده، حالا لوس نشه
که همسرم میگه خب بشه لوسه مامان و باباش میشه😂😂
ولی آبم تویه یک جوب نمیره مخصوصا این دختر بچه‌هاییکه اطوارشون زیاده( نه حسه بچگیشونا) ایناییکه مثل پیرزنها میخوان ادای بزرگترهارو در بیارن و تو سن خودشون نیستن
آخ آخ، یعنی کافیه یکیشون به تورم بخوره…
آخه این چند وقت دوره راد هم زیاد میان، سریع جولو پلاسشونو جمع میکنم پاشید پاشید بچه‌ها برید با هم سنهای خودتون
درست نیست با کوچیکتر یا بزرگتر خودتون بازی کنید😂😂😂
یکیشون چند شبه پیش از راد سوالی کرد که من از چند زاویه مختلف میخواستم خودمون پاره کنم
راد گفت مانی بریم توالت؟ گفتم آره مامان تا دستشویی به من کمک کنو خودتو سفت بگیر که جیشت نیاد
وقتی برگشتیم دختره بچه از راد پرسید رفتی دستشویی راد که ماشینش دستش بود گفت بله
دختر بچه پرسید ماله تو هم خرطوم داره ازش جیش میاد
🫣🫣🫣🫣

مامانش گفت تازه داداش دار شده و دیده، گفتم عزیزم بهش چند ساله داری میگی خصوصیه
بعد خصوصیه داداششو براش عمومی کردی؟!
گفت خب دیگه اتفاق میوفته و باید فرقشو بدونن
اینم بزرگ شده و میفهمه، گفتم اگر فهمشو داشت هنوز کنجکاو نبود که از بقیه پسرها بپرسه، چند وقته دیگه کنجکاوتر میشه از پدرش، پدربزرگش و عمو و دایی و بقیه پسرها میپرسه
اگر برات موردی نداره که صحبت کردن راجبش فایده‌ای نداره
😮‍💨😮‍💨😮‍💨ظ

تصویر
۱۱ پاسخ

اتفاقا من نظرم اینه کسایی که وضع اقتصادی و شناخت و روابط خوبی دارن باید حداقل ۲ تا بیارن تا اکثریت جامعه بشه بچه های خانواده های آرام.. ولی الان برعکس شده ، هرکسی که فقط توانایی تولید مثل داره ،،، جامعه رو پر میکنند

من از لحاظ بچه تامین شدم حتی خوشگلترین بچه هم بزارن جلوم عین خیالم نیست چون خودم دو فرشته خوشگل دارم ولی از لحاظ شوهر هر کی رو میبینم دست همو گرفتن غصه میخورم میگم کاشکی شوهر من اینجوری بود و چه مامانش چه بیخیال بوده یادش نداده مامانش

چقدر حال دلم با نوشته و تصاویرتون خوب میشه دوستم😘😘

چند وقت پیش بابت ی دوره ای باید میرفتم تهران، خونه دخترخالم عمدتا پایگاه ماست برا موندن😬 همسرم تعریف. میکنه پسرم و دختر دخترخالم رو شکم دراز کشیده بودن یهو پسرم میشینه ب باباش میگه جای خصوصیم درد گرفت
دختر دخترخالم میگه جای خصوصی چیه دیگه پسرمم میگه عه جای خصوصی دیگه...
اون دختر خانم ۹ ساله میشه



منم عاشق بچه ام، گاهی میگم یکی بچه بدنیا بیاره بده من نگهداری کنم و رسیدگی کنم🫠
ولی گاهی هم مثل این چند روز انقدر روح و فکرم لبریزه مادر سمی میشم و کنترل رفتار و گفتارم رو ندارم
دیشب هم ک با مامانم حرف میزدم و بازخورد بعضی رفتارام رو میگفتن بهم( مثلا تذکر دادنم و شرمنده شدن پسرم در اون لحظه) گفتم ای کاش اصلا مادر نمیشدم ک احتمال این آسیب ها هم در پسرم بوجود نمیومد....
تربیت بچه و رفتار باهاش بی نهایت سخته🥲

سلام عزیزم خوبی؟ خصوصی پیام دادم ...

خوش بحالت منمه دیگه بچه کوچیک میبینم اولین چیز دلم به حال مامان بچه میسوزه چ دوره سختی قرارع بگذرونه بعدم یاد خودم میگفتم میگم یادت بمونه حرف بچه دوم نمی‌زنی

عجب جواب نابی 🙌🥰کیف کردم
لوس بشه
لوووس مامان و باباش میشه👌👏👏👏

اه اه..منم بدم میاد..ایکاش همه یاد بگیرن قبل تولید مثل اول آگاهیشونو نسبت به تربیت فرزندشون ببرن بالا

من تو تیم عمه همسرتم 🤣

اخ گفتی دلم خونه خون

چقدر مشکل تایپی دارم، انگاری یکی دنبالم کرده🤣🤣

سوال های مرتبط

مامان 💙راد💙 مامان 💙راد💙 ۳ سالگی
راد بخاطره ریفلاکس شدیدی که داشت دکترش تشخیص داد به جای ۷ ماهگی از ۵ ماهگی شروع به غذا خوردن کنه
فرنی برنج ریفلاکس، حریره بادوم ریفلاکس
چی باید میدادم اینا همون غذاهای اولیه است😔😔😔
یجوری بالاشون میاورد که منم باهاش عوق میزدم
هفته بعد که دوباره نوبت گرفته بودیم
گفت کدو حلوایی پخته
دو ماه اول، کدو حلوایی و به
۷ ماهه شده بود و بهش جو دوسرپرک با به میدادم
وزن گیریش و رشد قدیش عالی بود
براش نخود فرنگی میپختم آب و پوستشو جدا میکردم با کره اندازه دوتا نخود میکس میشد
بروکلی آبپز میکس شده با جو دوسر پرک و یک کوچولو کره
کدو سبز و هویج و …
عادت غذایی از قلب خونه یعنی مادر شروع میشه
قبل پسر من ۴ تا بچه دیگه هم تو خونواد‌مون دنیا اومده بودن
همه مادرها تقریبا هم سن بودیم( دختر خاله،خاله،زن داداش و عروس خاله)بچه‌هامون با تفاوت چند ماهه، یک گروه زدیم واتساپ و شبانه روزی همه اطلاعات رو بهم میدادیم
یکیشون حریره‌ها رو که نخورده بود موز و سیب رو شروع کرده بودن
قطعا بچه‌ای که طعم شیرینتر و راحتتر به ذائقه‌اش بخوره بقیه مواردو پس میزنه و نمیاد پوره ماش، یا پوره نخود بخوره
اما من مطمئنم تغذیه خیلی مؤثره، چون از دو سالگیشون که غذاهای مشابه راد رو میخوردن تغییر چشمگیری داشتن
یادتونه گفتم راد ریفلاکس بادوم داشت؟!
در حال حاضر ب دادن بادوم از کشفیات هفته پیشم بود که از شب قبل داخل آب سرد بزارم به جای آب گرم، پوستشو بگیرم، بزارم خشک شه و بعد بو بدم اونم در حده ۷ دقیقه ،اینطوری ترد میشه و دیگه سفت نمیشه😍✌🏼😆
مامان باراد مامان باراد ۳ سالگی
ماماناى عزيز من امروز خيلى فكرم درگير شده ، يعنى اتفاقى توى كلاس باراد افتاد كه باعث شد عميق تر بهش فكر كنم. يكى از بچه ها كه با پدرش اومده بود و پدرش هم بسيار آروم و متين هست ، به شدت پرخاشگرى ميكرد. به پدرش لگد ميزد دستش و گاز ميگرفت توى كلاس نميرفت و هر چى پدرش آروم صحبت ميكرد اين بچه بدتر ميكرد. بقيه بچه ها هم در حال ضبط اين صحنه ها🤦🏻‍♀️ يادم افتاد نبايد پدر و مادرش رو قضاوت كنم چون پسر خود من هم چند تا كلمه بد ياد گرفته و ميگه كه اصلا و ابدا در خانواده ما گفته نميشه، از جايى ديگه متاسفانه ياد گرفته و خودتون ميدونين تو اين سن پاك كردن اين حرفا و رفتارا از ذهن بچه ها چقدر سخته. ميخوام بگم ماماناى عزيز صبورتر باشين واقعا رفتارى كه ما با بچه هامون داريم محيطى كه توش پرورش پيدا ميكنن فقط خودشون رو تحت تاثير قرار نميده بلكه به دوستان و اطرافيانشون هم قابل انتقاله🥲. مواظب باشيم همين يه فرياد يا حرف بد از روى عصبانيت اول به بچه خودمون و بعد به بچه ديگه و همينطور جامعه بزرگ و بزرگتر منتقل ميشه. پس بياين آرومتر باشيم با حوصله تر و مودب تر 🤪 نسل بعدى حداقل آرامش و احترام بينشون باشه .
مامان رایبد💙 مامان رایبد💙 ۳ سالگی
پسرک با پدر رفتن سرکار، و من در سکوت و تنهایی خیره به پرایدش شدم و در غیابش هم بهش فکر میکنم که چقدر خوبه یکی اینجور همه جون و تنم شده که در بود و نبودش حجم بزرگی از فکر و ذهنمُ متعلق به خودش کرده😍

مامانا بچه های شما هم زیاد بهتون ابراز احساسات میکنند؟
رایبد مدام راه میره میگه مامان دوستت دارم🥺😍
ی وقتایی تو اووووج بازی هستیم یهو میبینم خیره شده بهم، نگاش میکنم فوری بوسم می‌کنه میگه مامان خیلی دوستت دارم😅
یا مثلاً من غرق کارای خودمم،میاد میگه مامان سرتو بده، دولا میشه محکم بغلم می‌کنه و بوسم میکنه😍
البته منم عشق و مهر زیادی بهش میدم، اما برام جای سوال که بچه های دیگه خصوصا پسرها همینطور اهل ابراز علاقه هستن یا نه؟
مثلاً خیییییلی کوچیکتر از اینا بود، وقتی پوشکش تعویض میشد و شستشو میشد کلی بغلم میکرد و بهم می‌چسبید خیلی برام عجیب بود که ی بچه خیلی کوچولو اینطور ازم قدرشناسی میکنه، الآنم دستشویی میبرمش ازم تشکر میکنه و گاهی این تشکر با تقدیم یک بوسه اس🥺
مامان 💙راد💙 مامان 💙راد💙 ۳ سالگی
دیروز داشتیم آماده میشدیم بریم میدون نقش جهان طبق معمول من از پدر و پسر زودتر لباس پوشیدم
و اونا داشتن موهاشونو بعد از دوش گرفتن مرتب میکردن
راد اومد پیشه من
لباساشو تنش کردم داشتم کرم به صورت و دستش میزدم که همسرم تصمیم گرفت یه شلوار دیگه بپوشه

راد بهش گفت بابایی، باسنت زیره شورته؟
بابایی: بله
راد: من میتونم باسنتو ببینم
بابایی: باسن خصوصیه و ما نباید اجازه بدیم کسی ببینتش و دست بزنه بهش
راد: باسن من معمولیه؟
بابایی: نه خصوصیه باسن همه خصوصیه

مامان: باسن و جیش خصوصیه و کسی نباید ببینتش و دست بزنه بهش
مامان و باباها فقط اجازه دارن تا وقتی بچه‌ها بزرگ بشن کارهای شستن بچه‌هارو انجام بدن

چون میخواستم روی این موارد زوم نکنه
گفتم چشم و گوش و ناف و زبون و دندونهارو هم کسی نباید دست بزنه
فقط آقا یا خانوم دکتر میتونند چکشون کنند
چون بهشون میگن اعضای بدن حساس، اگر دست یا وسیله‌ای بهش بخوره میکروبی میشن و سریع آسیب میبینند
تویه میدون نقش جهان داشتیم با راد میدوییدیم که یه حشره رفت تویه چشمم
وایسادیم که درش بیاریم یه دستمال از کیفم درآوردم و همسرم زد روی خوده حشره و کشیدش بیرون

چشمم قرمز شده بود، هی برمیگشت نگاش میکردو میگفت حالا بهتر شد؟

گفتم داره خوب میشه اما باید مراقب باشم بهش دست نزنم

یه توصیه یادم اومد مامانهاییکه میگن بچه‌های لجباز دارن، من به این لجباز نمیگم میگم استقلال🤣🫣
✅آقا بزارید موضعمو مشخص کنم من حامیه بچه‌هام هر چی پدر و مادر بگن باز هم طرفه بچه‌ها هستم😂😂✌🏼✌🏼✌🏼
بچه‌هاییکه استقلال بالایی دارن بهترین راه حل براشون بازیهای پر انرژی هست
دویدن و … جنب و جوش زیاد بچه‌ای که این مدلین باید باید انرژیشون خالی شه
یه بار امتحان کن😘✌🏼
مامان محمد مامان محمد ۳ سالگی
مامان کاوه مامان کاوه ۳ سالگی
سلام مامانا دوستم یه پسر داره یه ماه از کاوه بزرگتره دیشب بهم زنگ زد خیلی نگران بود میگفت پسرم بعضی روزا میره خونه مادرشوهرم میگه مادرشوهره هی زنگ میزنه یا وقتی منومیبینه میگه پسرت رو باید ببریم دکتر برااینکه مثلا یکی دوبار این داشته لباس عوض میکرده بچه گریه که باید بغلم کنی لباستم نپوشی یا مثلا بچه رو شکمش میخابه و محکم بغلش میکنه یا مثلا یبار شنیده که گفته مامان جون مملم بزرگ شده حالا این مادرشوهره حساس شده رو این که حتما یه مشکلی داره خودسر خودش زنگ میزنه مشاور نمیدونم چا مشاور قلابی بوده که گفته یمدت بغلش نکنین یمدت تازیاد مثلا تحریک نشه ویه مشت همین حرفای چرت. من گفتم اینجا میپرسم براش خودش میگه تو خونه اصلا همچین چیزی نشده میگه من اصلا جلوش لباس عوض نمیکنم به اونم گفتم شما نباید بچه یه ایرادی گرفت گوش کنی خوب زود لباستو باید بپوشی بعد بغلش کنی یا مثلا حواسشو باید پرت کنی این به گوشش نمیره میگه بهش گفتم از مامانم حساس ترم دیدی به اون گفتم میگه طبیعیع فقط باید حواسشو برت کنی از سرش بیوفته. شماها چی میگید والا من گفتم بچه تواین سن بدن خودشو داره میشناسه چون تازه هم از پوشک گرفته اما مامانه نگرانه و همچنان مادرشوهره هم پیگیر که بچت بلوغ زودرس میشه ومشکلی داره😐🤐
مامان 💙راد💙 مامان 💙راد💙 ۳ سالگی
متأسفانه این روزها ویدئو کال نمیشه کرد
و دست به تلفن میشیم
تلفنی با مامانم صحبت می‌کردم، پرسیدم امروز چند شنبه است؟
مامانم گفت یکشنبه
واقعا بعضی موقعها گم میشم تو موقعیت زمانی
بعد از ظهر قرار بود رادو ببرم پارک که فشار کاری و پر بودن وقتم باعث شد زنگ بزنم به همسرم بگم باید به جای من پسرمونو ببره پارک، اون از من بدتر
اما چون میدونه آدمی نیستم که بی‌دلیل نه بیارم سریع قبول کرد
ساعت ۷:۴۰ دقیقه بود که بهم زنگ زدو گفت داریم برمیگردیم
راد خیلی خسته است و ممکنه تو راه بخوابه، جا خوردم
کی و چطوری اینقدر سریع گذشت، پاشدم، ۲ تا سیب زمینی و ۳ دونه هویج و یک حبه سیر رنده کردم با ۳ تا تخم مرغ مخلوط کردم و نمک و زعفرون زدم
با کره ریختم تو تابه
موقع سرخ شدن یکم سبزی خشک مثل شوید و جعفری و پودر تخم گیشنیز هم ریختم روش
تا قبل اینکه بیان پشت و روش کردم
از تویه اتاق سبدی که ملافه و عروسک توش بودو آوردمو همشو ریختم تو ماشین هر دو سه ماه عروسکاشو با کوله‌اشو میشورم
گوجه خورد شده و بروکلی آبپزو گذاشتم داخل ظرفها و با کوکو چیدم روی میز
راد هر موقع میره بیرون خونه وقتی برمیگرده زنگ میزنه هر چند باباش درو باز کرده باشه
منم میدوم و بغلش میکنم
بعد از غذا رفتن برای مسواکو خواب
منم ماشینو خالی کردمو
تا ۱۱ شب سعی کردم هر کاری دارم انجام بدم
تقریبا ۵ شبه که راد ساعت ۳ بیدار میشه و میاد تو تخت پیشه من
و اینطوری میشه که اون خواب عمیقه من پاره میشه و مدام بیدار میشم و میترسم از روی تختمون بیوفته و روز‌ها نرمال نیستم
🫠🫠