۱۱ پاسخ

هفته ای سه بار برای این جوی که شما گفتی زیاده
هفته ای یک بار برو. زیادم نشین
هم احترامت بیشتره هم اعصاب خوردیت کمتره عزیزم

دقيقاااا شرح حال منو توصيف كردي منم همين شرايط دارم با وجود اينكه ي داداش ١٧ساله دارم بازي انلاين داره هي فحش هاي بد ميده تو بازي چند روز عمل كردم اونجا بودم دخترم فحش هارو ياد گرفته بود أصلا اعصابم بدتر داغون شده بود

کمترش کن میدونم خونواده اتن دلت زود به زود تنگ میشه دوس داری بیشتر ببینیشون ولی با این اوصافی که گفتی حداقل یک بار در هفته کافیه وقتی روس تربیتشون باهات یکی نیست تربیت بچه ات بیشتر سعی کن با زنگ زدن بهشون دلتنگیتو رفع کنی

ماهی ۳ ۴ بار بیشتر نرو عزیزم

سلام عزیزم تایم طولانی نرو
من دخترم تمام خونه رو بهم میریزه ک من وقت کم میارم تمیز کنم اما زیاد جایی نمیبرمش ک هرکی ی چی بگه

خب خیلی میری! هفته ای ده روز یکبار برو دو سه ساعت بشین و برگرد.

کمتر برو ولی قطع ارتباط نکن

منم دقیقا همینجورم میام خونه مامانم همیشه موقع رفتن هی به خودم فحش میدم ک دیگه نمیام باز دوباره میام.

من نزدیکم به زور دوهفته یبار یه ساعت میرم

ادم پس با کی رفت و آمدکنه؟
بخدا خیلی سخته

خونتون نزدیکه بهم؟

سوال های مرتبط

مامان دلسا مامان دلسا ۳ سالگی
مامان ❤️قلبم❤️ مامان ❤️قلبم❤️ ۳ سالگی
سلام.
خانوما ببینید حرف من درسته یانه
جای من بودید چکار می‌کردید
سر به دنیا اومدن دخترم هیچ کدوم از برادرشوهرام نیومدن دیدن دخترم با اینکه یکیش دیوار به دیوار و بقیه تو یه خیابون هستیم
فقط جاری هام اومدن درسته شاید روشون نشده ولی بعد ۱۰ روزگی که باید میومدن دیدنش
حتی پدرشوهرم تو یه حیاطیم اصلا نیومد تو خونه بچم ببینه ۴روزم موقع زایمان بیمارستان بودم چون بچم زردی داشت هیچ کدوم نیومدن روزی که اومدم خونه مادرشوهرم فرداش رفت همون شهری که زایمان کردم. اصلا کادویی هم نداد. و بعد ۶ماه که عید نوروز شد رفتیم عید دیدنی خونه عموش اونجا تازه دخترم دید عموش.(توی این ۶ ماه من ۲ باری رفتم خونشون عیادت جاریم تنها بدون بچه)
الان عروس جاریم بچش به دنیا اومده (پسرش تک فرزنده و باهم زندگی میکنن) منم به شوهرم گفتم تو هم نرو من خودم میرم وایستا تو هم عید شد اومدن بچش ببین
شما بودین چکار می‌کردید
حتی همون پسر برادر شوهرمم نیومد.
اگه برم دلم واسه دخترم و خودم میسوزه کسی توجه نکرد بهمون
مگه دخترم چی کم داشت یا من و شوهرم.
الان مادرشوهرم خوشحاله میگه قربونی ببرم بکشم واس بچه میاد از راه
پدرشوهرم همه میرن دیدنش
اون وقت ما دو قدم در های ورودی مون باهم فاصله داشت پدرشوهرم نکرد بیاد تو خونه بگه بچت چه شکلیه.
مامان کاوه مامان کاوه ۳ سالگی
سلام مامانا دوستم یه پسر داره یه ماه از کاوه بزرگتره دیشب بهم زنگ زد خیلی نگران بود میگفت پسرم بعضی روزا میره خونه مادرشوهرم میگه مادرشوهره هی زنگ میزنه یا وقتی منومیبینه میگه پسرت رو باید ببریم دکتر برااینکه مثلا یکی دوبار این داشته لباس عوض میکرده بچه گریه که باید بغلم کنی لباستم نپوشی یا مثلا بچه رو شکمش میخابه و محکم بغلش میکنه یا مثلا یبار شنیده که گفته مامان جون مملم بزرگ شده حالا این مادرشوهره حساس شده رو این که حتما یه مشکلی داره خودسر خودش زنگ میزنه مشاور نمیدونم چا مشاور قلابی بوده که گفته یمدت بغلش نکنین یمدت تازیاد مثلا تحریک نشه ویه مشت همین حرفای چرت. من گفتم اینجا میپرسم براش خودش میگه تو خونه اصلا همچین چیزی نشده میگه من اصلا جلوش لباس عوض نمیکنم به اونم گفتم شما نباید بچه یه ایرادی گرفت گوش کنی خوب زود لباستو باید بپوشی بعد بغلش کنی یا مثلا حواسشو باید پرت کنی این به گوشش نمیره میگه بهش گفتم از مامانم حساس ترم دیدی به اون گفتم میگه طبیعیع فقط باید حواسشو برت کنی از سرش بیوفته. شماها چی میگید والا من گفتم بچه تواین سن بدن خودشو داره میشناسه چون تازه هم از پوشک گرفته اما مامانه نگرانه و همچنان مادرشوهره هم پیگیر که بچت بلوغ زودرس میشه ومشکلی داره😐🤐