منم همه این ترسارو دارم شایدم بیشتر شما من سنم از شما خیلی کمتره ب خودت دلداری بده اروم میشی با خودش خیال بافی کن دارین باهم بازی میکنین خوشحالین باد میگیری بنظرم خدا انقدر بزرگ و باقدرته ک وقتی یکی بچش دنیا میاد خود ب خود یاد میگیره همه چیپ
من نصف شب بچمگریه میکرد زنگمیزدم مامانم میومد آرومش میکرد😑
عزیزم اصلا به سن نیست این ترسا تو هر سنی وجود داره و واکنش طبیعی بدنه من از ۱۸ سالگی از ازدواج میترسیدم میترسیدم پشیمون شم تا ۳۰ سالگی که عروسی کنم همچنان حسه وجود داشت بعدشم از مادر شدن ولی وقتی تو موقعیت قرار بگیری میبینی خیلی خوب از پسش برمیایی مامانتم باشه مگه چند روز میتونه بمونه کل سختیش برای خودته ایشالا بعد به دنیا اومدنش میبینی خیلی زود عادت کردی
منم هم خواهرم رو بزرگ کردم هم داداشم رو
ولی باااز هم میترسم
به مامانم میگم میشه بدنیا اومد ببری بزرگش کنی 40 روز بعد بیاریش😩
من یادمه سراولین بچم تو شهردیگه غریب بودم. بچم گریه میکرد منم باهاش گریه میکردم. همش ترس داشتم که چیزی نشه. البته الانم غریبم. ولی دیگه پخته تر بالغ ترشدم
نترس عزیزم همه اینارو یاد میگیری.از پسش بر میای.زیاد سخت نیست سخت نگیر عادت میکنی و لذت میبری
مادرشوهرت کجاس.خاهری چیزی
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.