سلام به همگی
روزتون بخیر
دیروز مامانم بعد از ۲۰ روز رفت خونشون
و من دیشب تونستم خانواده پرچالشمون رو مدیریت کنم 🫠
راستش داشتن یه نوزاد ۲۰ روزه درکنار یه دخترِ ۲سال و نیمِ واقعا سخته
اما من دارم آرزمو زندگی میکنم 🥺💫حسِ قشنگیه
البته ناگفته نمونه تو این ۲۰ روز فکر کنم یه ۲۰۰باری گریه کردم 😅
سوالی داری در رابطه با اختلاف سنی کم بین بچه ها و اوردن فرزند دوم (البته اگه داری بهش فکرمیکنی)حتما بپرس 😂
*در رابطه با آنیا خیلی تمایل نداره به آیدِن نزدیک شه بهتر شده و من اینو فهمیدم ک هرچی خونمون خلوت تر باشه یعنی خودمون باشیم رفتارش خیلی بهتره ولی هنوز خیلی مونده تا دلش قرص شه که فرزنده ارشده ..
پسرِ کوچک کنار خودم میخوابه و آنیا هم تو اتاق خودش ولی اگر بدونید شبی چندبارصدام میکنه دلتون برام کباب میشه ..یعنی شیر میدم آروق میگیریم میخوام دراز بکشم صدام میکنه مامان و باید بلندشم برم تا دوباره اینو بخوابونم این یکی بیدار میشه 😂
برای روحیه دادن به خودم فقط به آینده فکر میکنم که بزرگ میشن و انشالله خواهر و برادر خوبی برای همدیگه میشن 💙🩷
*کافی جهت زنده ماندن تا وقتی که همسر بیاد 🫂

تصویر
۳۱ پاسخ

من فوبیا دارم از اینکه بچم دو سالشه و نوزاد داشته باشم😆 ایشالله خدا ب هر کی ک آرزوشه بده ولی به من نده

منم با اختلاف سنی کم موافقم.ما که شب بیداری رو تحمل میکنم حالا بجای یکی،بشه دو تا بچه.افرین بهت که قوی هستی.امیدوارم منم بتونم چون این قصدو دارم

یه سوال دارم من بچه اولیم دختره تو کامنتاتون خوندم تنبلی تخمدان داشتین چکار کردین ک درمان شد ؟ و اینکه برا پسر شدن بچتون کاری کردین؟

ببین خیلی سخته که تو‌کلمه نمیگنجه، و الان اصلا چیزی نیست چون پسرت نوزاده
دختر من ازوقتی ۶ ماهو رد کرد دیگه من اون ادم سابق نشدم و واقعا کوفته م و خیلی حالم بده

خدا قوت عزیز.

من حاملم همش میترسم دخترم ک الان دو سالشه تا اون موقع میشه دو سال هفت ماه حسودی کنه کتک که کلا نمیزنه نگرانش نیستم ولی برا حسودی و خواب خیلییی میترسم شما چیکار میکنین با این موضوع

خوب خدارو شکر پیدات کردم چون چند ماه دیگه منم به شما ملحق میشم

عزیزم خدا برات حفظشون کنه الهی🥹🥹
من فقط یه سوال دارم😅
سزارین دوم دردناکتر از سز اول نیست؟ قابل تحمل بود دردش؟
منم یه بچه دیگه دوست دارم ولی از سزارین وحشت دارم😅😅

خداقوت عزیزدلم چقدرررز ارامش تودوستداشتم برات ارزوی ارامش و دل خوش کنارعزیزانت و خانواده ی خوبتودارم کوچولوهاتوازطرف من ببوس همیشه سلامت باشین❤️❤️❤️

خیلی خوب نوشتی کیف کردم

خدا واست نگهشون داره.چرا دخترتونم نمیارید پیش خودتون بخوابه اینجوری ممکنه فکر کنه شما نی نی واستون مهم تره که اون پیشتون می‌خوابه.منم وقتی دختر دومم به دنیا اومدم اولی تولد دوسالگیش بود و تو شهر غریب و همسرم باید بعضی شبا شیفت شب بره خیلی سخت بود ولی هم منو بزرگتر کرد و هم اینکه بچه هام تنها نیستن

افرین چه حس قشنگی گرفتم با متنت خدابزرگ‌افرین خدادر تو دیده که دوباره مادرت کرده واسه منم دعاکن

به عنوان مادری ک هشت ماه پیش جای شما بوده میخوام بهت خدا قوت بگم راه سختی در پیش داری ولی هرچی بزرگتر میشی بابت تصمیمی ک گرفتی روزی هزار بار از خودت تشکر میکنی البته برای من جفتشون پسرن

دخترای منم دوسال و ۶ ماهه و۶ ماهه هستن🥲 دهن سرویسی جالبیه😆

دختر اولی من سه سال و نیم بود که دومی بدنیا اومد اوایل سخت بود گذاشتمش مهد کودک تا خواهرش جون بگیره بعد دیگه یواش یواش کنار هم بزرگ شدن الان اولی شش ساله و دومی دوسال و نیم باهم بازی میکنن باهم خوبن دعواهم دارن اما بیشتر خوبن باهم این روزا هم میگذره عزیزم بزرگ میشن باهم بازی میکنن

خدا قوت بچه های من اختلاف سنی زیادی دارن ولی بازم دردسر خودشون دارن

چه حس خکبی گرفتم از تاپیکت
موفق باسی خواهر

خداقوت عزیزم ولی من فعلابه تک فرزندی قانع هستم حوصلم الان نمی‌کشه چه بعدا

موقیعت های خیلی سختش اون شبایی هست که دور از جون باهم مریض میشن....

عزیزم مبارکت باشه...من اختلاف سنی بین بچه هام ۵ سال..اما بازم خیلی اذیت شدم واذیت هستم...خداقوت

خدا قوت عزیزم واقعا شرایط سختی داری

منم این بچم بدنیا بیاد پسرم۲سال و۱ماه یا۲ماه میشه
مونده آبان بدنیابیاد یاآذر
آخه پسرم۱ماه زودتربدنیااومد
ازالان برام سخته جفت قدامی پایین و خطرناک و بایداستراحت کنم ک امکانش نیست
همه ی فامیلامون شهرستانن وتنهام اینجا
کسیوندارم زایمان کردنی بیاد پیشم
همسرم باید پسرمو نگه داره تنها برم زایمان
🤦🏼‍♀️🤦🏼‍♀️🤦🏼‍♀️🤦🏼‍♀️🤦🏼‍♀️
خلاصه سرتونو درد نیارم
دردای من تمومی نداره

خدا قوت بهت بنظرم سختی بچه پشت سر هم وقتی ک کوچیکه چهار دست و پا رفتن شروع میشه اونوقت خیلی سخته و طبق تجربم نوزادی از دو سالگی خیلی راحت تره ولی بزرگ میشن وقتی هر دو 4 5 سال رد کنن ب شرط مدیریت ک حسادت نکنن کم کم شرایط بهتر میشه

عزیزم ایک اولش بزار بزرگتر بشه ببین بزرگه چ جوری اذیتت میکنه بچه من ۲ سالش بود دومی اومد حالا توماشین دوتاشون رو دوتا پام میشینن کلا بزرگه ضعیف شده مثلا کوچیک هرکاری میکنه تقلید میکنه

خسته نباشی عزیزم من این چالشا رو گذروندم. الان خداروشکر و بهترم. خستگی داره ولی شیرینه

هنوز اول راهی فقط بخودت سخت نگیر میگذره این روزاهم شیرینی خودشوداره

اگه شیر میدی کافی نخور، برای بچت خوب نیست، خوابش و بهم میزنه و بی قرارش میکنه

بسلامتی زایمان کردی عزیزم
راحت بود

خدا قوت عزیزم ❤️

خدا قوت، منم دوست دارم اختلاف سنی بچه هام کم باشه

عزیزم خدا قوت .شما مادر خیلی قوی هستین از پس اینم بر میاین.♥️🥹

سوال های مرتبط

مامان 🥰گل پسرم❤🥰 مامان 🥰گل پسرم❤🥰 ۲ سالگی
سلام بچه ها خواهر زادم داره چهار سالش میشه از بچگی رفلاکس اینا نداشت هیچ مشکلی نداشت ولی خیلی شلوغه جوری که اصلا غیر قابل پیش بینیه مامانشو از بین برده آنقدر که تحرک داره ماشالله تپلم هست غذاشم خوبه ولی با این همه تحرک اصلا خواب نداره در شبانه روز اگه اونو بحال خودش بزاری شاید چها منم ساعت بخوابه روز که اصلا چشم رو هم نمیزاره با وجود اینکه ساعت ۷ صبح بیدار امکان نداره تا ۹ حداقل بخوابه تا الان پیش نیومده ۷ بیداره شبم تا ۱۰ یازده حداقل بیداره یعنی از صبح زود که بیدار میشه تا ساعت ۱۱ شب بیداره اونم باید بزور بخوابونتش اصلا اگه نخوابیده اونو مامانش تا صبح بیداره میگه میشه یه بچه خواب نداشته باشه با این همه تحرک به نظر تون دکتر لازمه ؟درمان خونگی چیزی ندارین برای خواب بهتر دارو خواب آور نداره تت‌ الان میگن پوست سیب رو بجوشونی بدی به بچه خوابش خوب میشه نمیدونم چقدر صحت داره ولی خواهرم تا الان هیچ‌اقدامی‌نکرده برای خواب پسرش ولی الان تابستونه روزا بلنده آدم دلش میخواد حداقل نخوابه خودش بچه بخوابه چند ساعت آرامش داشته باشی خواهر بیچاره منو دیونه کرده شده پوست و استخون آنقدر که شلوغه پسرش تورخدا اگه راهکاری دارین بگین یکم‌خوابش زیاد بشه 😑😒
مامان طاها مامان طاها ۲ سالگی
تجربه رو برای از پوشک گرفتن بگم البته من هنوز اقدام نکردم دارم ذهنش رو آماده میکنم
و اینو بگم چند بار صبا تا بیدار میشد می‌بردم جیش کنه کلی گریه میکرد و فرار میکرد منم ولش کردم ولی اومدم اینکار و کردم تا ذهنش و آماده کنم
من پسرم رو با خودم میبرم سرویس و میبینه روزای اول مقاومت میکرد رو قصری نمی‌نشست
بعد گاهی با پوشک مینشوندم روی قصری و خودم هم می‌نشستم بعد میگفتم ببین مامان جیش داره
توهم جیش کن تو همون پوشکش
الان صبا بیدار میشه بهش میگم بریم سرویس اگه بگه نه اسراری بهش ندارم
ولی دو روز پیش تا بیدار شد گفتم بریم گفت آره رفتیم نشست جیش کرد بعد
موقع پوشک گردن بهش میگم مامان پوشک خوب نیست ببین اذیتت میکنه
دارم همزمان بهش میفهمونم پوشک خوب نیست و بهش اسرار نمیکنم که حتما پوشک رو در بیار
دیروز هر سری میدید من میرم سرویس میاد باهام
میگه پوشک رو باز کم بعد میشینه جیش میکنه
منم کلی ذوقش میکنم تشویقش میکنم
باز پوشک میبندم همزمان هم میگم ببین مامان پوشک خوب نیست
کم کم دارم آماده میکنم بعد که دیدم مقاومت نمیکنه و دیگه وقتی اسم جیش میارم مقاومت نکنه و گریه نکنه اونوقت از پوشک میگیرمش