۱۲ پاسخ

عزیزم میخوای زایمان کنی برو پیش دکترت معاینه لنگیت بکنه
من صبح چهارشنبه رفتم معاینه ام کرد شبش زایمان کردم

انشالله ک دردات شروع بشا

الهی بحق امام حسین هممون تو همین هفته زایمان کنیم چون واقعا خیلی درد کشیدیم،

نامه بهت نداده؟چندم بستریت مکنن؟؟

زنگ زدن کسی که اصلا اهمیت ندارع
چون به کسی ربط نداره

خودم دیگ پاهام جون ندارع
و ترس کردم
نکنه با آمپول فشارم نتونم
نکنه هم درد طبیعی بکشم آخرم سزارین بشم

منم دقیق اینجوری بودم چند روز وزن زیادی میومد رو واژنم
فقط سه روز بود
از بین رفت🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️
منم خستم خیلی
واقعا هر روز که داره بیشتر میشه از زایمان ترس مکنم
که قراره چی بشه

گروه فرزندپروری و بارداری و دورهمی دارم تو روبیکا...
کسی میخواد لینک بدم؟

من که هیچ تغییری نمیکنم
ساق پاهام درد میکنه
انقد که راه میرم
خستممم

دختر من منتظرم تو بزایی 😂

وقتی زنگ میزنن بگو هنوز یکی دوهفته دیگه وقت دارم چرا تاریخ دقیق میده. چهل هفته ات هنوز کامل نیست چرا استرس میدی به خودت

دقیقا مثل من همه هی هرروز زنگ میزنن زایمان نکردی🫠

شیافت هم میزاری

سوال های مرتبط

مامان HOSNA مامان HOSNA ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت ۴
دیگه آن اس ای گرفتن و من شروع کردم تو اتاق به ورزش کردن از اسکات گرفته تا پوزیشن سجده و پیاده روی ‌ همه چی خلاصه یه دقیقه نمیشستم فقط هر یک ساعت یه بار میومدن قلبش و چک میکردن و میرفتن دو ساعت بعد معاینه شدم ۲ انگشت باز بودم باز دوباره شروع کردم ساعت هشت شب ۳ انگشت شده بودم بدون آمپول فشار ‌ و چون ورزش میکردم درد انقباض هارو نمیفهمیدم دستگاه بهم وصل میکردن انقباض نشون میداد اما من هیچ دردی احساس نمیکردم تا ساعت ۱۲ شب که ۴ ساتت شدم و همچنان بدون درد بودم با وجود انقباض های زیاد و عمیق دیگه شب اومدم بخوابم که برای موقع زایمان خسته نباشم اما از ساعت یک درد هام شروع شد
دقیقا تا چشمام گرم می‌شد یه درد بدی توی کمرم و باسنم میپیچید مامانم ماساژ میداد تا ول می‌کرد باز من میخوابیم باز دوباره رسیده بود به جایی که هر پنج دقیقه یه بار تکرار می‌شد و من هی سعی میکردم تا تنفس و تغییر حالت و راه رفتن تحملش کنم تا ول کنه و وارد مرحله استراحت بشم ساعت ۴ صبح معاینه شدم و هنوز ۴ سانت مونده بودم بدون پیشرفت و دکتر احتمال سزارین داد و رفت
دیگه هی درد ها شدید تر می‌شد هی عمیق تر می‌شد شیفت صبح که اومدن ساعت ۸ دوباره معاینه شدم گفتن آفرین ۷ سانت شدی پاشو بریم اتاق زایمان
و من با درد های زیاد که هی میگرفت و ول می‌کرد رفتم اونجا کیسه آبم و زدن خداروشکر مدفوع توش نبود و فقط ورنیکس که مال صورت بچه بود توی کیسه آبش وجود داشت