سلام دوستای قشنگم خوبید ببخشید من دوباره اومدم اینجا غر بزنم و درد و دل کنم خیلی به دعاهاتون نیازمندم
من وسایلی که برای بیمارستان به نظرم لازم میشد و خریدم و میخوام فردا کیفمونو حاضر کنم🥺
پسرم دوشنبه نوبت دکتر داره و به احتمال خیلی بالا بستری میشه😓
میخوام وسایل حاضر باشه که اگه بستری شد دیگه اونجا لنگ چیزی نباشم
خیلی استرس دارم خیلی میترسم از درون در حال فروپاشی ام خیلی خیلی میترسم به عمل دیان که فکر میکنم بدنم گر میگیره من از اولین اکو میدونستم باید این اتفاق بیفته و عمل شه غم و استرسم زیاد بود اما حالا که دیگه واقعا موعدش رسیده یه جور دیگه ام یه دیوونه واقعی باشم حوصله و عصاب هیچی رو ندارم دایم سردرد و بغض دارم سعی میکنم مثبت فکر کنم اما خب دائم فکرای منفی میاد سراغم 😓😓💔💔
و تو این حال و روز و گیرو دار آقا پسری داره چند تا دندون درمیاره ضعیف شده غذا اصلاااااااااااا نمیخوره شیر به زور پاهاش سوخته بیرون رویش یکم زیاده نمیدونم اینارو کجای دلم بزارم آخه 😥😥
من چه قدر باید از دست این روزگار میکشیدم و خودم خبر نداشتم💔💔

تصویر
۲۷ پاسخ

سحر جان خوبی عزیزم؟ دیان بهتره؟

عزیزم ..من نبودم یه مدت گهوارمو پاک‌کرده بودم خوددم این یه هفته درگیر کیان بودم بخاطر ویروس بستری بود 😔
انشالله که میگذره این روزا بخوبی و دیان عملش بسلامتی تموم میشه نگران نباش عزیزم فقط توکل کن بخدا و ذکر بگو ...هممون دعا میکنیم براش 🤲🤲🌸🌸

سلام سحر جانم..احتمالا الان بیمارستان هستین بستری شدین. دور سرت بگردم دعاگوتونم

تاپیکت رو الان دیدم خیلللللی برا پسرت دعا میکنم منم پسرم یه جراحی داشت ۸ماهگی با اینکه سبک بود ولی پشت اتاق عمل ۱۰ سال پیر شدم انشالله بسلامتی بیای تایپیک بزنی وخبر بدی اومدین خونتون پسرت داره شیطنت میکنه

یه روزهایی رو دووم اوردی و گذروندی که هیچوقت فکرشم نمیکردی که بتونی
الان ک این روزها جلوته فکر میکنی نمیگذره غکر میکنی نمیتونی
ولی سحر تو مستونی
تو و دیان توی این مسیر خیلی خیلی قوی شدین
همه چیز میتونست خیلی. ساده‌تر و قشنگتر بشه اما چه میشه کرد در برابر حکت اون بالایی قربونت برم دور سرت بگردم
مطمئن باش ایمان داشته باش صحیح و سالم از این امتحان در میاین
خیلی خیلی روزهای سختیه اما پایانش خیلی خیلی شیرینه
از یک غول سخت راحت میشی و ارامشو پیدا میکنی

من یه روزایی رو گذروندم که هر لحظه که یادم میاد اشکم بی اختیار میریزه یه روزایی بود که باورم نمیشه چطور تحمل کردم چطور زنده موندم بعضی وقتا میگم یعنی اون آدم من بودم تو اون روزا
همه چیز رو بسپار بخدا

حتما از حال پسرت بگو ما رو بی خبر نذار

کجا میخوای ببری برای عمل کدوم شهر ؟

منم این روزا حال تو رو دارم هر چقدر به اون روز نزدیکتر میشم حالم بدتر میشه و استرسم بیشتر، توکل کن به خدا ان شاالله که خیره

حرفات رو با جون و دل درک میکنم ، منم این روزا رو کشیدم ، و پسر منم سه شنبه وقت عمل داره دوباره ، ان شاالله به حق علی اصغر امام حسین پسرتون رو سالم بغل میگیرین

عزیزم ، بالشت و ملحفه ، فلاسک و چای نپتون و استکان بردار چون که اونجا دنبال این چیزا نباشی ، برا خودتم حوله و چند دست لباس بردار، چون هوا گرمه ، من وقتی پسرم عمل شد اونجا چند بار دوش گرفتم چون واقعا گرمه

انشالله عملش به سلامتی پیش بره خدا خودش مواظب این کوچولو ها هست
من معجزه ی خدا رو وقتی دیدم که دخترم اولموقتی فقط ۶ماهش بود و از ۱۴ پله با روروئک سقوط کرد وهیچ چیزش نشد حتی جاییش زخم هم نشد
دیان رو فقط به خدا بسپار و دلت نلرزه

انشالله که بخیر وسلامتی بگذره عزیزم بخودت استرس نده گلم

نای نوشتن ندارم عزیزم فقط میتونم بگم سخته تلخه دردناکه... حتی تصورش.. فقط ارزو میکنم فردا بیای بهم بگی دیان میخنده

عزیزدلم‌نگران نباش انشاالله بسلامتی و دلخوش برمیگردین خونه خودت و گل پسرت

نگران نباش برا سوختگیش پماد دستی خیلی جواب من نگاه کنم عکس برات بفرستم .حواست باشه ویروس نگیره زیاد شده نگران نباش انشالله عمل خوب پیش بره زود مرخص بشه خبر خوب بده

سحرقشنگم حق داری بالاخره جیگرگوشه ای ازوجودت میخوادعمل بشه ولی اینوبدون ومثبت فکرکن که روزهای خوب توراهه عزیزم الان خیلی علم پیشرفت کرده آقادیان عزیزممم حتماااخوب میشه به امیدخداواهل بیت نگران نباش ماهم به شرط لیاقت دعاگوی گلپسرمون هستیم ولی بیخبرمون نذارلطفاااا ماهم نگرانیم واسش ۷۰تاحمدشفاتلاوت میکنم به امیدروزهای خوب

سلام گلم پسر منم عمل داره یادت نره ما تجربه های مشابه داریم منم پر از استرس و ترسم پسرم 4 روزه نمیتونه ادرار کنه و به زودی تاریخ عمل مشخص

مامان دیان اگ پیام منو دیدید حتمن جوابمو بدید لطفن....مگه بچتون مشکل قلب داره؟

چراگلم عمل چرا چیشده؟خدابدنده

عمل چی انجام میده گلم

سلام عزیزم..خدا بهت تحمل بالایی بده..بقول دوستمون هیچکس بدون گرفتاری نیس انشاالله ک حل میشه ...عزیزم مشکلش چیه ک میخاد عمل کنه

اخ عزیز دلم
میدونم که چقدر سخته اما دیگه تموم میشه دیان و صحیح و سالم میاری خونه با خیال راحت در خدمتشی
ایشالا که راحت میگذره

به خدا توکل کن انشالله به سلامتی عمل میشه

غصه نخوری خواهری درست میشه میگذره روزای سخت
هر کی به یه جوری گرفتاره
خوب میکنی درد دل میکنی این دوره زمونه بهتره آدم با غریبه درد دل کن تا خودی
فلاسک چایی اگه دوتا داری یکی ابجوش بزار دوتا ملحفه بالشت یکی دو دست لباس لیوان قاشق چاقو چنگال پلاستیک زباله و فریزر قند خرما و نبات کیک اسباب بازی محبوب بچه ات آبمیوه همینا ب ذهن من رسید

خیلی حالتو درک میکنم با ذره ذره حرفات دارم زندگی میکنم
انگار حال و روزمو وصف کردی
همش ی ای کاش دارم 😔💔
حس میکنم دیگه هیچوقت آدم سابق نمیشم

انشالله که همه چیز به خوبی و خوشی تموم شه ، عملش هم موفقیت آمیز باشه و با صحت و سلامت کامل بغلش کنی ❤️
دعای خیرم باهاتونه

سوال های مرتبط

مامان معجزه خدا🌱❤ مامان معجزه خدا🌱❤ هفته دوازدهم بارداری
و من دوباره دارم مامان میشم...🥲🫀
حس خیلی عجیبیه... با اینکه بعد مثبت شدن تستم کلییییی استرس گرفتم و ترسیدم و حالم بد شد اما وقتی داشتم جواب ازمایش رو میگرفتم ته دلم میگفتم کاش مثبت بشه! با اینکه خیلیییی زود بود تا یه فرشته کوچولوی دیگه به جمع ۳ نفرمون اضافه بشه...
اما این بار خدا خواسته شد و در کمال ناباوری و تعجب و کلی استرس و دلهره ازمایش مثبت شد...
نمیدونم قراره چه جوری بگذره... نمیدونم میتونم از پسش بربیام یا نه... نمیدونم چطور قراره از شیر جداش کنم و.... ولی اینو مطمئن که حکمتی داشته که خدا سرنوشتم رو اینطور رقم زده تا وجود یه پسر یه ساله منتظر عضو جدید خونمون باشم...
میدونم که خدا کمکم میکنه چون خودش بهم داده و من جز به دنیا اوردنش با همه سختی ها و چالش هایی که خواهد داشت به چیز دیگه ایی فکر نمیکنم...
هیچوقت تصور نمیکردم به این زودی ها دوباره حس مامان شدن رو تجربه کنم و هنوزم که هنوزم با اینکه چند روز گذشته ولی فکر میکنم خوابه!

مامان هایی که همچین تجربه دارین، چطورین؟! با وجود یه بچه کوچیک خیلی سخته؟
اگه شیر خودتون رو میدین کی از شیر جداش میکنین؟
من واقعا میترسم...🥺
نمیدونم چه اتفاق هایی در انتطارمه...🥺 چون پسرم به شدت شیطونه و تو دوره اضطراب جدایی هستیم و خیلی بهم وابسته اس... تو پروسه دندون در اوردنهه و همش نق میزنه🥺

ای خدا... حکمتتو شکر🥺♥️

۲۵ خرداد ۱۴۰۴
مامان دیان👼 مامان دیان👼 ۱۲ ماهگی
سلام از روزایی که توان ادامه دادن ندارم اما مجبورم سر پا بمونم 💔
شنبه شب دیان رو بردم حموم (یه مدت تو حموم خیلی میترسه و گریه میکنه)شنبه هم زیاد گریه کرد بخاطر همین فوری شستمش و دادمش مادر شوهرم (خونه مادرشوهر بودم)یکم نگذشته بود دیدم مادرشوهرم داد میزنه دیان دیان نمیدونم چطور دراومدم بیرون دیدم بچم کبود و بی حال (مثل غش کردن)اینکه چطور رفتیم بیمارستان و چی شد طولانی و حوصله توضیح ندارم ولی من مردم 😓البته خداروشکر تومسیر اوکی شد ولی همچنان بیحال بود رسیدیم و دیان بستری شد واای که الانم میگم دلم میخواد بمیرم بچم خیلی اذیت شد خدا انقدر خون و آزمایش گرفتن ازش چون از حال هم رفته بود فرستادنش سی تی آنژیو تا خیلی دقیق تر قلبش رو بررسی کنن اینجا خیلی اذیت شد دیان بیهوشی زدن اما رگش خراب بود کل بدنشو سوراخ کردن انقدر گریه کرد هنوزم که هنوزه صداش گرفته انقدر بد ازش رگ گرفتن از همه جای بچم خون اومد راهرو بیمارستان پربود از خون بچم😭ادامه اش👇👇