امشب فهمیدم مادر هرچه دغدغه‌ش برای بچه بیشتر باشه بچش جیغ جیغو‌تر و نق نقو تر میشه


بچمو امشب اولین بار تنهایی بردم پارک، مادرهمسر و خود همسر هم تنهایی میبردنش(البته همسرم یکی دوبار)


من خیلی حساسم ک کسی دلش نشکنه، امشب تو هی ساعت زدم برا پسرم!
مامان، پنج دقیقه تاب بعدش نی‌نی
مامان ‌پنج دقیقه سرسره بعدش نی‌نی
این درحالی ک هیییچ کدوم از مادرا حتی واسشون مهم نبود ک بچشون اصلا اجازه نمیده یک بچه دیگه سوار تاب بشه

اخرشم لچم با گریه و جیغ داد برگشت خونه. انقدر خودشو من و زد ک دیگه پشت دستمو داغ میکنم ک بیرون نبرمش
کاش منم میتونستم بیخیال باشم


اصلا من عرضه ندارم مادر این بچه باشم، همون ببرم بدم مادرشوهرم نگهش داره؛ چطور میشه ک با اون انقدر خوب و ارومه با من نه
اه😭😭😭😭😭

عزیزم دقیقا میفهمم چی میگی
منم حساسم ک نوبت رعایت بشه و همه از وسیله ها استفاده کنن ولی متاسفاته بچه ها زبون نفهم و بی تربیت🥴 و مامان باباها ک بد تر از خود بچه ها
همه میگن توام مثل بقیه باش ولی پس فرق بین من و بقیه چیه اگه مثل خودشون خودخواه باشم
برا اینکه خودم و بچه ام اذیت نشیم هرجا پارک خلوتی پیدا کنم ک ماهلین با آرامش بازی کنه میبرمش

هر کس یه مشکلی داره دختر من میخواد بازی کنه بچه نباید پشت سرش بیاد میترسه الان تازه خوبه سوار میشه قبلا فقط نگاه میکرد کلا خونه بازی نمیبرمش اعصابم و بهم می ریزه هزینه میکنی بچه بره بازی کنه فقط وایمیسه نگاه میکنه

هرچقدم بابقیه خوب باشه بازم تو مامانشی مطمئن باش کنارتو حالش خوبه پسرمنم همینه مادرشوهرم ازپایین میاد انقد گریه میکنه دنبالش ک حد نداره یا دنبال عمه هاش ولی من ک کوتاه نمیام ک بچمو بسپرم دست اونا من اصلا نمیدم اونا نگهش دارن ببرن خونشون تنهایی یاباشوهرم میبریم یااگ حموم برم خاهرشوهرم میاد خونمون نگهش میداره ناراحتی نداره بچس هرکی باهاش بازی کنه بحرفش گوش بده راحتش بذاره بیشتر دوسداره

عزیزم شما کار درست را کردی که به بچه ات داری یاد می دی نوبت را رعایت کنه. پس شما چه فرقی با اون بچه های بی تربیت و والدین بی فکرشون داری. معلومه تربیت درست سخته و بچه اولش مقاومت داره. ولی بعد یه عمری می گند خدا مادرش را خیر بده چنین بچه ای تربیت کرد...

چون شما همش غر میزنی بهش چکارش داری باهاش بازی کن
من بچمو میبرم کلی با هم میدویم اگرم زیاد سوار تاب باشه چندبار میگم تا ده می‌شمارم ولی فقط تاب بقیه وسایل ها که نوبتی نیس نیاز نیست بچه آنقدر مقرراتی باشه بچه باید شاد باشه

عزیزم دقیقا دختر منم اینجوریه

من اصلا نمیگم پیاده شو که یه بچه دیگه سوار شه .بچن‌دیگه..حالا عیب نداره دفعه بعد .من اتفاقا به بچهای دیگه تذکرم‌میدم‌که حواست به آجی باشه کوچولوعه.

چند وقته پیش رفته بودیم تولد تعداد بچه ها پنج نفر بودن
پسر بچه ای اسباب بازی صاحب تولد و برداشت
و اون به طور وحشتناک گریه کرد جون ازش خواست و نداد
مادرش حتی یکبار هم نگفت پسرم بده بهش اسباب بازی ماله خودشه
یعنی بچه چنان حودشو کوبوند زمین که حد نداره
من یکبار هم از مادرش نشنیدم که بچه جان بده بهش داره گریه میکنه و فلان همینجوری نشسته بود و داشت نگاه می‌کرد پسرشم بغلش اسباب بازی به دست
حالا اگه من بودم خدا شاهده قیامت به پا میکردم و هزاران بار معذرت خواهی

بچه منم همینجوری بود. باید جایگزین داشته باشه مثلا شکلات بدی بهش تا ب این بهونه از تاب بگیریش.. یا قول خوراکی بدی بگی میخایم بریم بستنی بخریم تا از پارک برگرده

کلا بچه ها با بقیه بجز مامانشون اروم و ساکتن منم این مشکلو دارمممممم

عزیزم وقتی خود من هم تو یه چیزی که دوست دارم محدود بشم ، اون چیز به ظاهر قشنگ واسه من کوفت میشه
نباید برای بچه ساعت تعیین کنی ذهن بچه بازی میخواد بدون محدودیت
بذار هر بازی دلش میخواد بکنه بدون محدودیت
اینجوری بچه ات یه بچه ی عصبی میشه

دقیقا داشتیم با شوهرم راجع به همین موضوع صحبت میکردیم ک زیادی نباید به بچه رو داد یا ب اصطلاح زیادی توجه و محبت ببینه بچه خیلی بدی میشه لجباز میشه
وقتی زیاد اهمیت ندی تو هر موردی بچه خیلی بهتر بزرگ میشه آروم تره منم همینم وقتی پیش مادرشوهرم ایناس آرومه حرفشون گوش میده باب میل اوناس ولی پیش من چون میدونه نازش و میکشم حرفش و گوش میدم خیلی اذیتم میکنه

خب عزیزم وقتی بقیه پیاده نمیشن خودت بگو بیاین پایین ..من اینکارو میکنم

عزیزم چرا بچت و محدود میکنی میذاشتی هر چقد دوس داره باززی کنه بخاطر بقیه بچت رو اذیت نکن هیچوقت

منم چند دفعه بردم پارک دقیقا همین کارو کردم دیدم حوصله م نمیگیره دیگه با باباش میفرستم بره