۹ پاسخ

باور کن من جای تو ترسیدم ولی میگن توی این سن طبیعیه

اگه مرتب هر روز تکرار میکنه پیگیرش باش من که ترسیدم😥

عزيزم خيال بافي ميكنن تو اين سن،آووش همش ميگه فاميلام اومدن خونمون مامان بيا باشون سلام كن😂😂

عزیزم بچه این سن تخیلات به این واضحی نداره مطمعن باش داره اذیت میشه صد درصد ببرش.ببخشید من خیلی ترسیدم.حتما ببرش دعا نویس خوب.شیخی چیزی باشه خیلی بهتره

خواهر جان چهار قل بخون آیت الکرسی....
چی بگم دختر من که شبا تو خواب حرف میزنه گاهی،گریع می‌کنه اون دسته کیه پای کیه اون دفعه می‌گفت از اون زنه که عینک آفتابی زده خوشم نمیاد رو سقفو نشون میداد گریه می‌کرد منم گفتم برو بیرون زنه بی ادب ....بعد گفتم رفت؟ گفت اره ....بعد دوباره می‌گفت اون زنه کجا رفت ....
حالا اینکه توهمه یا واقعا چیزی هست الله اعلم
این الکرسی بخون اسپند دود کن شبا مغزو گرم می‌کنه ....
سردی و ماست کمتر بهش بده ....

عزیزم هرچی زودتر برو پیشه دعانویس خدای نکرده به بچت آسیب نزنه
اون چند روز پیش هم که گفتی تب کرده نکنه از همین قضیه باشه و ترسیده بوده

عزیزم شاید تخیلاتشه اخه تو این سن خیلی خیال بافی میکنن ولی بازم برای احتیاط بیشتر مشاور یا هرجا ک میدونی ببر

من شنیدم میگفت دکتره ک بچه ها تو این سن ها تا همون ۷ سالگی دوست خیالی داره قوه تخیلشون بالاس ماشالا دخترتون روان حرف میزنه و خیال پردازی میکنه

وای چ ترسناک

سوال های مرتبط

مامان فندوق مامان فندوق ۲ سالگی
بچه ها ببینید پسر من خیلی بهم چسبیده است کل روز میگم سعنی واقعا کل روز و ب غیر تایم کارتن ک یکساعت هست و میخواد من باهاش بازی کنم منم از اولم حال نداشتم ولی الانم ب خاطر اوضاع خیلی پرخاشگر و عصبی شدم و اصلا حال بازی کردن ندارم ،امروز بهش گفتم من ده دقیقه یکم دیگه میام پیشت تو برو بازی کن بعد من میام اگه نری بازی کنی منم اصلا نمیام دیگه باور میکنید ۳۵ دقیقه کامل ب من چسبید تکون نخورد از جاش گریه کرد ب دستم چسبید ب پام چسبید منم روی مبل نشسته بودم همش گفت مامانی مامانی ولی یک قدم نرفت سمت اتاقش،الانم ک میخاست بخوابه گفت بازی کنیم بعد بخوابیم چون همیشه یک کلیپ از فیلمای خودش در حد سه چهار دقیقه توی گوشیم میبینه و من صد تا کتاب میخونم تا بخوابه گفتم باشه دکتر بازی میکنیم ولی دیگه بعد باید بخوابی کتاب و گوشی دیگه نمیذارم گفت باشه دکتر بازی کردیم دو باز اون دکتر شد یکبارم من گفتم حالا بخوابیم گفت نه گوشی گوشی بعد کلی کلنجار و اینکه خودت قول دادی بازم براش گوشی گذاشتم در حد سه دقیقه گفتم بخوابیم گفت نه کتاب بخون منم دعواش کردم و داد زدم سرش و کلی گریه کرد و بعد خوابید ب نظرتون اشتباه کردم الان مث سگ پشیمونم ولی واقعا جون ندارم دیگه
مامان نبات🦢💫 مامان نبات🦢💫 ۳ سالگی
طبق تاپیک قبلم که گفتم جاریم به دخترم میگه خسیس😏
دخترم رفت خونه ی پدرشوهرم منم شامشو بردم اونجا بهش بدم،ببین دودقیقه هم طول نکشید تا برم.داخل راهرو دیدم اسباب بازی پسرشو گذاشتن رو پله ها.تو دلم گفتم خودت خسیسی نه من.همینکه رفتم داخل دیدم بچم بغض کرده وحشتناک هیچکسم محلش نمیده😔😔تا اونجوری دیدمش دوویدم سمتش.یه جوری چسبید بهم دلم ریش شد.گفتم مامان چیشده بچم چرا گریه میکنه،اولش گفتن هیچی نشده فلان،من میدونستم کاریش کردن.دوباره پرسیدم مادرشوهرم گفت هواپیمای طاهارو میخواسته بشینه روش اینا از دست دخترم کشیدن گذاشتن بیرون😔منو که بغض گرفته بود ولی باید حرف میزدم،گفتم حالا بچه ی من خسیسه یا طاها،افریته برگشت گفت چرااینجوری میکنی چه ربطی داره،میخواست بشینه رو هواپیما.اونا سریع جمع کردن رفتن.من بغضم شکست شروع کردم گریه کردنو دلداری دادن پدرشوهر مادرشوهرم😭
دودقیقه طول کشید تا بیام اشک بچمو درآورده بود.مادرشوهرم میگه گفتم بزارید بازی کنه جاری گفته نه بزار بفهمه اسباب بازی طاهاعه....